داورزنی که آمد کولاکوویچ رفت پایان قرارداد بهانه بود بازیکنان و عزیز کرده های جناب رئیس کولا را نمی خواستند همین شد که پای میز فسخ قراردادنشست و رفت.
اخبار ورزشی- رفت تا داورزنی یک لیست بلند و بالا از مربیان خارجی تهیه کند و شروع کند به مانور دادن روی آن و بازی با اسامی اما...
معاون سابق ورزش قهرمانی وزارت ورزش که تجربه یک دوره ریاست بر والیبال را هم داشت هیچ گاه تصور نمی کرد که روزی بابت حرف ها و تعریف و تمجیدهایی که از خودش و والیبال کرده بود اینگونه در منگنه قرار بگیرد و چاره ایی جز عقب نشینی نداشته باشد. ماجرا از جایی شروع شد که منتقدان انتخاب مربی خارجی برای تیم ملی والیبال به حرف های خود داورزنی رجوع کردند حرف های غیر قابل انکاری که داورزنی حتی اگر می خواست هم نمی توانست بر خلاف انها عمل کند.
غافلگیری رئیس در رسانه ملی
داورزنی در روزهایی که وزارت نشین بود بارها از توجه ویژه رهبر معظم انقلاب اسلامی به والیبال سخن گفته بود و از قول ایشان نقل کرده بود که در ملاقات حضوری فرموده بودند حواستان به والیبال باشد. البته این تنها مشکل داورزنی نیست و کار وقتی برایش سخت تر شد که همه یاد آوری کردند که حضرت آقا در دیداری با قهرمانان والیبال و مربی ایرانیشان تاکید بر استفاده از مربیان بومی و ایرانی کار بلد داشتند و جالب اینکه داورزنی خودش این موضوع را نقل کرد.
حالا رئیس خارجی پسند و بازیکن سالارمانده و منتقدان به استفاده از مربیان خارجی , یادآوری همین نکته به داورزنی در برنامه زنده تلوزیونی کافی بود که جناب رئیس کاملا عقب نشینی کند و کار بجایی برسد که حالا مجبور باشد گزینه داخلی را نیز در کنار گزینه خارجی قرار دهد و از کمیته فنی بخواهد به گزینه های داخلی هم فکر کنند.
غفلت از تربیت مربی ایرانی
ایراد کار را البته نباید فقط به داورزنی گرفت. هرچند که بعنوان رئیس سابق فدراسیون و نفر دوم وزارت ورزش باید در جهت تحقق منویات رهبر انقلاب در ورزش بخصوص والیبال حرکت می کرد که نکرد. اما خود والیبالیها هم در این چند ساله نخواستند که پیشرفت کنندو کار یاد بگیرند و ثمره آن این شد که امروز شاهدیم تنها چند گزینه خوب و مطرح در حد تیم ملی والیبال داریم گزینه هایی که با ترس و لرز مجبوریم معرفی شان کنیم چون اینقدر بازیکن سالاری را باب کرده ایم که کسی جرات ندارد نزدیک تیم ملی شود. و البته بدتر اینکه در پرورش مربی اینقدر ضعیف عمل کردیم که امروز گزینه های محدود و معدودی را مقابل خودمان داریم.
در بازیکن سازی هم کار خاصی نکردیم و دلخوش کردیم به نسلی طلایی که حالا تبدیل به مافیا شده و بازیکنان جوان هم جرات خودنمایی ندارند اینگونهئ می شود که بازیکن سالری و باند بازی در والیبال باب شد و کار حتی به تغییر مربی هم رسید.
فرصت طلایی تا المپیک
با اینحال فرصت را باید غنیمت شمرد. والیبال المپیکی است و با به تعویق افتادن المپیک و کنسل شدن سایر مسابقات حداقل تا اطلاع ثانوی می توان این فرصت را به مربی ایرانی داد تا با کار درست و زیر بنایی شرایط را برای فعالیت مربیان کار بلد داخلی فراهم کند. با اینحال نباید از این مسئله غافل شد که مربی ایرانی در برابر مافیای قدرتمند حاکم بر تیم ملی و فدراسیئن نیازمند حمایت است. حمایتی که ابتدا باید از سوی فدراسیون و شخص رئیس آن صورت گیرد و در مرحله بعد از سوی رسانه ها و علاقمندان به والیبال بطور حتم در صورت تداوم چنین حمایتی مربی ایرانی می تواند با خیال راحت برنامه های خود را اجرا کرده و حتی نسلی تازه و کار آمد را به والیبال ایران تحویل دهد.
فراموش نکنیم که علیرغم تمام کم کاریها و محدود بودن گزینه ها همین چند گزینه داخلی هم می توانند تیم ملی والیبال را حتی در المپیک بخوبی هدایت کنند و حتی به سکو برسانند بشرط آنکه عزمی جدی در حمایت از سرمربی ایرانی وجود داشته باشد تا حداقل در والیبال بتوان جلوی هزینه کرد بی مورد بیت المال را گرفت.