علیآقا گفت برو جلو، اما پشیمان شد
در یکی از شهرآوردها، توپ در سمت چپ خط دفاع ما بود، علی دایی که هدایت پرسپولیس را برعهده داشت، لب خط به من گفت: «علی برو جلو، نفوذ کن تا توپ بگیری.» من حدود ۶۰ متر جلو رفتم و منتظر موقعیت بودم، اما همان لحظه، توپ از سمت چپ به سمت راست آمد و البته جای من خالی بود. علیآقا فریاد زد: «کجا رفتی، برگرد، برگرد!» من مانده بودم چهکار کنم. شانس آوردم در آن صحنه گل نخوردیم. در رختکن بهخاطر این اتفاق کلی با علیآقا خندیدیم.
عادل آبرویم را برد!
در یک شهرآورد دیگر، پشتسر علی کریمی بازی میکردم. او یک پاس در عرض ارسال کرد که توپ بین من و آرش برهانی افتاد، اما من فوراً توپ را دزدیدم و فرار کردم. صحنه قشنگی بود. کریمی گفت: «آفرین علی، برو!» من که ذوق کرده بودم، جانواریو را با حرکت بدن جا گذاشتم. کل ورزشگاه نیمخیز شده بود، یکدفعه مهدی امیرآبادی مقابلم ظاهر شد. به ذهنم رسید پا عوض کنم و از سد مهدی رد شوم، اما پایم روی توپ ماند و زمین خوردم! عادل فردوسیپور گزارشگر بازی بود و در این لحظه گفت: «علیرضا محمد را ول کنند، خودش را هم دریبل میکند!» و با همین جمله آبرویم را برد.
سانتر کردم، توپ خورد به ساعت ورزشگاه
در آن دیداری که علی علیزاده آبشار زد و به ما پنالتی داد، ما تا آخرین ثانیههای بازی از حریفمان عقب بودیم. دقیقه ۸۶ بود که من از سمت راست استارت زدم و راه افتادم. حدود ۷۰ متر دویدم و به پشت محوطه جریمه رسیدم. همه منتظر بودند که توپ را ارسال کنم. من هم سانتر کردم، اما توپ رفت و از ورزشگاه خارج شد. به قول فوتبالیها، توپ خورد به ساعت ورزشگاه! نمیدانید چقدر فحش خوردم! خدا را شکر که چند دقیقه بعد آن پنالتی را گرفتیم و مازیار زارع هم کار را تمام کرد.