نمایش پرسپولیس برابر تراکتور برای هواداران این تیم و بسیاری از کارشناسان یک نمایش دور از انتظار بود. در این روز با وجود مهره های سرشناس و ملی پوش در ترکیب این تیم پرسپولیس آن تیم تهاجمی که انتظار می رفت نبود و یکی از کم موقعیت ترین بازی های این تیم در سال های اخیر را رقم زد. جلال چراغپور کارشناس فوتبال ایران عملکرد پرسپولیس را در این بازی تحلیل کرده است که صحبت های او را در زیر می خوانید:
پرسپولیس در چند فاکتور چهره بازی اش را تغییر داده بود
اولین موضوع این بود که پرسپولیس علاقه چندانی به نگه داشتن توپ نداشت و بازیکنان این تیم بعد از دو یا سه پاس رد و بدل کردن به دفاع و یا دروازه بان پاس می دادند و این یک دستور تیمی بود.
دومین قضیه ای که در بازی پرسپولیس دیده نمی شد ریشه دار و عمیق بازی کردن در زمان حمله بود. تراکتورسازی حمله های عمیق تری داشت و ساختار تعریف شده ای را اراده می کرد اما پرسپولیس تا آخر بازی تهاجمی اش ریشه دار نبود. موضوعی که در زمان برانکو وجود داشت و اگر تیمی می توانست توپ اول را از آن ها بگیرد پرسپولیسی ها خیلی با قطع توپ آن را بازپس می گرفتند و حمله را ادامه می دادند. این یعنی حملات ریشه دار و عمیق کردن. این اتفاق به خصوص در سمت راست پرسپولیس به شدت انجام می شد اما در فوتبالی که پرسپولیس با کالدرون بازی می کند-چه در بازی اول و چه دوم- مشخص است که دستورات فنی براساس هرچه سریعتر حمله کردن و در نتیجه با عمق و ریشه کمتر است.
سومین اتفاقی که در این دوبازی برای پرسپولیس افتاده است افزایش میزان اشتباهات بازیکنان در پاس دادن است. تعداد پاس های اشتباه رد و بدل شده وتحت فشار در زمینحریف این تیم بسیار زیاد بود. در حقیقت فوتبال پرسپولیس از یک فوتبال حساب شده و طرح دار تبدیل شد به تاکتیکی که شفر از آن استفاده کرد و تازگی ها زیاد در فوتبال ایران از آن می شنویم؛ کیک اند راش. البته خود شفر استاد کیک اند راش بود اما کیک اندراش یک تاکتیک از بازی مستقیم است و بازی مستقیم هم سبکی است که کتاب و مکتب و فلسفه و سیستم خاص خودش را دارد. پرسپولیس برانکو در سال آخر ترکیبی از کیک اند راش و بازی تاکتیکی را انجام می داد. اما تاکتیک کلی پرسپولیس کالدرون چنین روشی است و به همین دلیل در برابر تراکتور میانه زمینش هیچوقت نتوانست برابر هافبک حریف به موفقیت برسد و تعداد حملات خیلی کمی روی دروازه حریف داشت. تنها چند حمله از سمت چپ و به وسیله نادری انجام شد اما درمجموع نوع فوتبال میانه زمین پرسپولیس به گونه ای بود که نمی توانست از دژاگه، حاج صفی و شجاعی عبور کند و در کناره ها نیز میزان حرکت بسیار پایین بود.
در مجموع معتقدم که فوتبال پرسپولیس خیلی کار دارد و باید دید با توجه به نمایش این تیم کالدرون برای ادامه راه چه تغییراتی می دهد؟
چرا اینهمه جابه جایی در پست؟
ما وقتی اینقدر جا به جایی پستی می بینیم تنها می توانیم یک نتیجه بگیریم و آن عدم شناخت است. عالیشاه برای برانکو مثل یک موجود شیشه ای بود و او درونش را هم می دید. وحید امیری را کاملا می دانست برای چه پستی خوب است و چه کارهایی از او بر می آید، مثلا اینکه او بازیکن سالنی است و یک پا دوپا می زند و فرار می کند، یا فرشاد احمدزاده که از او در بهترین جا استفاده می کرد. برای عالیشاه و امیری در پرسپولیس و در دو بازی اخیر اتفاقی افتاده که حکایت از عدم شناخت کالدرون دارد.
او البته یک جا به جایی اضطراری داشت و آن بازی کردن نوراللهی به جای کمال است. کاری که کمال انجام می دهد کاملا متفاوت است. شاید در ظاهر شرایط به گونه ای باشد که بعضی گزارشگران و خبرنگاران فکر کنند که نوراللهی می تواند کار کمال کامیابی نیا را انجام دهد اما من فکر می کنم اگر کمال در این بازی بود حاج صفی امکان زدن آن شوت را پیدا نمی کرد. این یک پست پیچیده است و بازیکن باید زیاد هم تحرک داشته باشد. او بازیکنی است که همیشه بین شکاف دو دفاع وسط تیم حضور دارد و به همین خاطر است که در زمان برانکو او را به زور آمپول و در هر شرایطی بود بازی می دادند. همانطور که گفتم این یک پست یک پست کاملا پیچیده است و سبک های مختلفی دارد. مثلا بوسکتس در بارسلونا یک لینک من است و دفاع را به حمله وصل می کند و مثلا کاسیمیرو در رئال مادرید شرح وظایف و سبک بازی متفاوتی دارد. گواردیولا به همین خاطر برای این پست در بایرن مونیخ ژابی آلونسو را برد چون اهمیت این پست را می دانست. نبود کمال باعث شد که سبک بازی پرسپولیس در میانه زمین دچار تغییر ماهیتی شود.
عملکرد بازیکنان چگونه بود؟
نظر من این است که برای عالیشاه همان اتفاقی افتاد که در زمان برانکو رخ داده بود و شاید از این به بعد او دوباره تبدیل به بازیکنی تعویضی شود. احتمالا کالدرون خواهد فهمید که توانایی آدم ها در تمرین ممکن است با روز بازی متفاوت باشد. کیفیت عالیشاه در بازی های سنگین و عادی متفاوت است و در بازی های سنگین افت محسوسی دارد.
درباره تعویض های کالدرون هم باید بگویم وقتی کناره های تراکتورسازی خوب می آمدند و می رفتند و خیلی راحت این کار را انجام می دادند کالدرون تنها چاره ای که به نظرش رسید تعویض مدافعان کناری بود. اما من این تعویض را بیشتر از اینکه تاکتیکی بدانم جبران اشتباهات می دانم. این تعویض ها به نوعی نشان دهنده سردرگمی کالدرون هم بود.
درمورد محمد نادری باید بگویم که او در زمان برانکو آنقدر خوب کار کرد که شایان مصلح نیمکت نشین شد و رفت اما در مجموع فکر می کنم بازی نادری ایراداتی دارد. مثلا در صحنه گل حاج صفی و شوت او یک دفاع چپ خوب می توانست در منطقه برای دفع توپ اقدام کند یا اینکه نادری در قسمت بیرون خط راحت دور می خورد. از طرفی فیزیک او به گونه ای است که به نظر من بهترین پست برای او پست هافبک میانی چپ است. جایی شبیه پست تونی کروس در رئال مادرید چرا که توانایی های نادری، پاس بلند و ارسال ها و فیزیک بدنی اش به گونه ای است که حتی در این پست می تواند یکی از یاران ثابت تیم ملی باشد.
کالدرون چگونه مربی است؟
به نظر من کالدرون یک مربی فوق العاده نیست اما کار مربیگری را بلد است و بازیکن را می شناسد. درست که طبق منطق باید به او وقت داد اما زمانی می گوییم صبر که نشانه هایی در هر بازی ببینیم اما پرسپولیس در هر دوبازی اش در لیگ چیزی از پیشرفت نشان نداده است. اگر تیم سیر منطقی داشت در هفته ششم می توانستیم پرسپولیس صددرصد را ببینیم اما تا الان که دو بازی این تیم سوخت شده است.
او احتمالا در بازی های بعدی دست به تغییراتی بزندو مثلا وحید امیری را پست اصلی اش وینگر ببرد. در هشت سالی که کی روش اینجا بود هیچوقت ندیدم که یک متر جای امیری را تغییر بدهد.
مهدی ترابی هم سبک خاصی بازی می کند اما قدرت پاس دهی و بازیسازی اش با تاخیر است. شاید این موضوع را کسی نبیند و او به تیم ملی هم دعوت شده اما گلدن تایم ندارد. گلدن تایم آن چیزی است که اینیستا دارد و در چند صدم ثانیه پاس کلیدی را ارسال می کرد. بازیکنی مثل اشکان دژاگه چنین چیزی را دارد. حتی مسعود شجاعی که به واسطه سن و سال بالا از نظر بدنی افت کرده و عقب زمین بازی می کرد این گلدن تایم را دارد و به همین خاطر هافبک های پرسپولیس نمی توانستند توپ های او را قطع کنند. درواقع یکی از مشکلات فعلی پرسپولیس این است که هافبک های این تیم همه مصرف کننده هستند.