جوان آنلاین: تقريبا ميتوان گفت جامعه فوتبال، به انتقادهاي گاه و بيگاه او عادت كرده؛ انتقادهايي كه هر بار، عده زيادي را از دم تيغ ميگذراند!صحبت از حاج مايلي است كه اگر چه چيرو و فردوسي پور را شومن ميخواند اما خودش كم از اين دو نميآورد. مايليكهن را در زمانها و حالتهاي مختلف ديدهايم. در حال دو، نشسته روي نيمكت مربيگري، كنار خط زمين، در حال تمرين و... اما نام او را اگر ببري، بيدرنگ به ياد يك چهره ميافتي كه به شدت در حال انتقاد است و هرازگاهي نيز براي نشان دادن بيش از اندازه عصبانيت خود، دستهايش را با حالتهايي خاص در هوا به حركت در ميآورد.

اما حاجی بی‌شک یک روی آرام و ساکت هم دارد؛ رویی که شاید کمتر شاهد آن بوده باشیم، رویی که اگر با آن انتقادهایش را بیان می‌کرد، بیشتر به دل می‌نشست. اما امروز، با دیدن هر مصاحبه و انتقادی از او، بدون آنکه حرف‌هایش را تا انتها بخوانیم، بی‌درنگ می‌گوییم: «باز هم تو حاجی؟»
نمی توان منکر صحت برخی گفته هایش شد. حرف‌هایی که شاید خیلی‌ها جرئت بیان آن را ندارند. اما حرف زدن زیاد از حد هم می‌شود… و دیگر ارزش خود را ندارد! مایلی‌کهن اگر چه مدعی است که آدم کینه‌ای نیست و از هرچیزی به راحتی و زود می‌گذرد و برخی را بابت نداشتن این خصلت ملامت می‌کند: «مشکل ایشان این است که کینه از دلش خارج نمی‌شود.» اما هنوز خیلی از انتقادهایی که به برخی افراد دارد، از سر کینه هایی قدیمی است که از آنها به دل گرفته است.

این رویه، تا کنون مشکلات زیادی برای مایلی‌کهن داشته و حتی در مقطعی او را از نشستن روی نیمکت تیم ملی محروم کرد. با این وجود اما مایلی‌کهن همچنان در همین راه قدم بر می‌داردو گویا قصد تغییر رویه که ندارد هیچ، به کاری که می‌کند و راهی که می‌رود نیز افتخار می‌کند. در حالی که بی‌شک اگر انتقادهایش را به شکلی دیگر و بدون توهین بیان می‌کرد، تأثیر‌گذار بود.

آخرین بار، به واسطه نمایشی که در برنامه ورزش و مردم به راه انداخت، به کمیته انضباطی احضار شد. اما هرگز به این کمیته نرفت و مدعی شد نامه‌ای مبنی بر احضار به کمیته انضباطی دریافت نکرده است «هیچ نامه‌ای در این زمینه به دستم نرسید که اگر هم می‌رسید نمی‌رفتم. اما آقایان اگر می‌خواهند برخورد کنند با آنهایی برخورد کنند که هر روز علیه افراد مصاحبه می‌کنند و اتهام می‌زنند.» در حالیکه این جمله مایلی‌کهن، به خود او برمی گردد با مصاحبه هایی که هراز گاهی انجام می‌دهد و در آن، همه را از دم تیغ انتقاد می‌گذراند!

برای او فرقی نمی‌کند طرفش امیر قلعه نویی است یا فردوسی پور. چیرو است یا نمایندگان مجلس. فتح اله زاده است یا علی دایی یا دلالان پشت پرده یا افرادی که در ظاهر وجود خارجی ندارند و در اصل گردانندگان اصلی هستند.
او همه را با یک چوب می‌زند. علی دایی، به عنوان کسی که فصل قبل مربی پرسپولیس بوده و برای این تیم دو جام به ارمغان آورده و سهمیه آسیا کسب کرده اما به شکلی نامناسب از این تیم کنار گذاشته شده، حق هیچ گونه اعتراضی را ندارد و حتی نباید که بگوید دست آقایان روشد. اما مایلی‌کهن که خود می‌دانست پرسپولیس به چه روزی می‌افتد و به همین دلیل وبه دلیل بی‌توجهی به او و نظراتش از پرسپولیس جدا شد و هیچ سمتی در این تیم و هیچ تیم دیگری ندارد، می‌تواند سرمربی راه آهن را که از ابتدای فصل سرش تنها به تیم خودش بوده، به بدترین شکل به باد انتقاد بگیرد و او را بابت آنچه که اتفاق نیفتاده و ممکن بود که اتفاق بیفتد، محکوم کند(دایی می‌خواست پیراهن‌های بنجل تولیدی‌اش را به پرسپولیس بیندازد)!

جالب اینکه مایلی‌کهن درحالی در آخرین انتقادهای خود دایی را محاکمه می‌کند که حرف‌های دایی، همان حرف‌های مایلی‌کهن است و دایی اگر در سایر موارد محق نباشد، در این مورد کاملاً حق دارد. مایلی‌کهن درست به همان مسئله‌ای که دایی از آن شاکی است، تأکید دارد: «من از استیلی دلخورم، دلخورم به خاطر اینکه تنها کسی که می‌خواست بدون شیله پیله به او کمک کند من بودم. می‌توانستم مثل بقیه افرادی که کنارش بودند، به او بگویم تو بهترین هستی و عاقبتش همین می‌شد که الان می‌بینید. جفایی که استیلی به خودش و کاشانی و پرسپولیس کرد به هیچ کس نکرد.»

مایلی‌کهن در شرایطی دایی را به دلیل تنها یک اظهار نظر کوتاه در خصوص پرسپولیس محاکمه می‌کند که خود هر چند وقت یک بار طی مصاحبه‌ای بلند، به صغیر و کبیر فوتبال می‌تازد و کسی از او در امان نیست. اما از نظر او، مایلی‌کهن محق است در خصوص هر چه که می‌خواهد حرف بزند. چون او خود را دلسوز همه می‌داند. اما دیگران اگر حرفی بزنند، حق ندارند و نباید که پای خود را از گلیم شان درازتر کنند و هدفشان هرچیزی هست جز دلسوزی!
مصاحبههاي او زماني جذابيت داشت. نه از لحاظ محتوا، كه از لحاظ حاشيهاي و كساني كه به دنبال حاشيه بودند، به خواندن آن مشغول ميشدند. اما افراط او در اين مقوله باعث شده كه امروز ديگر مصاحبه هايش حتي از لحاظ حاشيهاي هم جذابيت ندارد و تكراري شده است. اما دردناكترين قسمت ماجرا اين است كه او، با روشي كه در پيش گرفته، بر احترام خود ميتازد. چراكه قرار نيست ديگران برابر حرفهاي او سكوت كنند و دعوا هم قانون و قاعده خود را دارد و در هيچ دعوايي هم حلوا خيرات نميكنند و در اين ميان، همه چيز به دست فراموشي سپرده ميشود از جمله احترام مايليكهن و او خود مقصر اصلي اين مسئله است!