شب گذشته تماشاگرانی که از پای تلوزیون بازی تیم های ملی والیبال ایران و لهستان را تماشا می کردند یک حس نا امیدی و بی انگیزگی را هم در تیم و هم در خودشان می دیدند. تیمی که برای جنگیدن و بردن تلاش چندانی نداشت و این حس به کسانی که بازی را از خانه تماشا می کردند هم منتقل شده بود. صدای "بجنگید، بجنگید" مدام از روی نیمکت به بازیکنان می رسید اما واقعا جنگجویی در زمین دیشب نبود تا نتیجه بازی را تغییر بدهد. تمام کسانی که شاید این بازی را تماشا می کردند از همان ابتدا به این نتیجه رسیده بودند که شاید تغییری در کار نخواهد بود و همان حس نا امیدی و بی انگیزگی رفته رفته تشدید می شد. اما این اتفاقات ریشه از کجا می گیرد ؟ بازیکنان نمی خواهند برنده شوند ؟ این موضوع خیلی بعید است اما دلایل زیادی می توان عنوان کرد که شاید به شکل شب گذشته بازی ایران ارتباط مستقیم داشته باشد.
* دیگر هیچ تیمی از ایران نمی ترسد، چون مثل قبل جنگده نیست
شبکه ورزش شب گذشته دو مهمان برای تحلیل بازی ایران و لهستان داشت که مصطفی کارخانه به همراه لوکاس ژیگالدو بازیکن سابق تیم ملی لهستان به استدیو آمده بودند تا بازی ایران را تحلیل کنند. ژیگالدو در تفسیر تیم ایران می گفت:« ایران تیمی پر نشاط و جنگنده بود به طوریکه تیم ها از حضور مقابل آنها می ترسیدند. یک حس جنگندگی و شوری در تیم بود که ایران را به سمت جلو می برد اما حالا این جنگندگی در تیم ایران نیست.» شاید این مهم ترین مقایسه ایران کنونی با ایران 3 سال پیش باشد که ژیگالدو به درستی به آن اشاره کرد. تیمی که دیگر انگیزه سابق را ندارد و تمام کاستی های امکانات، شرایط نه چندان ایده آل فیزیکی و کمبود بازی های دوستانه را با انگیزه و جنگندگی پر می کرد. حسی که حالا کمتر از آن دیده می شود.
* آیا این ترکش های بعد از المپیک است ؟
بازی در المپیک آرزو و سقف هر ورزشکاری است که حضور در این رویداد بزرگ یعنی آن بازیکنان دیگر چیزی برای به دست آوردن باقی نگذاشته اند و به تمام رویدادهای مهمی که در دنیا وجود دارد رسیده اند. این افتخار بسیار بزرگی برای هر بازیکن و هر کشوری است اما واقعا ذهن ورزشکاران آنقدر آماده است که بعد از رویدادی مثل المپیک، لیگ جهانی هم یک بار دیگر برای آنها جذاب باشد ؟ آیا لیگ جهانی آن شور را دیگر در بازیکنان برمی انگیزد که چیزی بیش از توان خود را در زمین بگذارند ؟ عملکرد ایران در هفته سوم لیگ جهانی طبیعی است و شاید کار با بازیکنانی که المپیک را گذرانده اند کمی سخت باشد چرا که برانگیخن دوباره آنها برای رویدادی مثل لیگ جهانی که 5 سال تجربه کرده اند برای یک سرمربی بسیار سخت و دشوار است.
* خارجی ها واکنش نشان دادند؛ ایران مقاومت
بحث جا به جایی و تغییر نسل در تمام تیم های جهان به محض پایان گرفتن المپیک چرا مطرح می شود ؟ جوانگرایی از یک طرف اما آوردن بازیکنانی که شور لازم را برای درخشیدن در رویدادهایی مثل لیگ جهانی دارند هم از طرفی دیگر است. مربیان تیم های بزرگ جهان مثل آمریکا، روسیه، فرانسه، صربستان و حتی آرژانتین از بازیکنان بزرگ و درجه یک خود خواسته اند تا به استراحتی اجباری بروند تا هم مدتی از اردوهای فرسایشی تیم ملی به دور باشند و هم تعداد زیادی جوان جایگزین آنها شوند که هنوز بازی در لیگ جهانی برای آنها آرزوی بزرگی است. تیم هایی در این لیگ جهانی بودند که با 9 و حتی 12 تغییر پا به مسابقات گذاشتند که اتفاقا موفق هم بودند اما اصرار ایران بر استفاده از ترکیب اصلی همچنان در دستور کار است.
* چرا استفاده از بازیکنان جوان همیشه جواب مثبت می داد ؟
اولین برد مهم در این لیگ جهانی پیروزی مقابل لهستان در ایتالیا بود جایی که سعید معروف به دلیل بیماری، محمد موسوی مصدومیت، مجتبی میرزاجانپور جراحت از ناحیه چشم و بسیاری دیگر به اجبار شرایط حضور در زمین را نداشتند. کولاکویچ مجبور به استفاده از بازیکنان جوان شد و همان تیم توانستند 3 بر یک تیمی را شکست بدهند که ترکیب اصلی مقابل آنها به راحتی شکست خورد. محمدجواد معنوی نژاد، سامان فائزی، فرهاد سال افزون و مسعود غلامی هرگاه به زمین آمدند با آن شور و اشتیاق بازی در لیگ جهانی چیزی بیشتر از توان خود را در زمین گذاشتند که همیشه منجر به پیروزی شد. بازی مقابل آرژانتین و بلژیک هم گواه این مساله است که هرگاه بازیکنان کم تجربه و جوان به جای ستاره ها به زمین آمدند روند به کلی تغییر کرد. این همان شور و انگیزه بازی در مسابقات بزرگ است، شوری که در بسیاری از بین رفته.
* جا به جایی نفرات داشته ایم، نه جوانگرایی
بعد از هر المپیک تیم ها دست به تغییرات بزرگی می زنند تا هم بازیکنان درجه یک استراحتی را داشته باشند و برای برگشت به تیم ملی با انگیزه تر شوند و هم برای المپیک بعدی از حالا روی بازیکنان جوان سرمایه گذاری کنند. این اتفاق در ایران رخ نداد اما اسم آن را جوانگرایی گذاشتند. جوانگرایی به پروسه ای گفته می شود که تعدادی بازیکن ستاره که همچنان قابلیت درخشش را دارند به دلیل بالا رفتن سن کنار گذاشته شوند و جایگزین آنها بازیکنانی با سن کم شود. اما در ایران تعدادی بازیکن به اجبار در ترکیب ایران قرار گرفتند که اگر شرایط مهیا بود این چند تغییر هم صورت نمی گرفت. مهدی مهدوی خداحافظی کرد و فرهاد سال افزون جایگزین او شد که سال افزون جوان ترین پاسور ایران نیست. شهرام محمودی اعلام کرد فعلا به تیم ملی نخواهد آمد که قرا جایگزین او شد. قرا هم جوانترین پشت خط زن ایران نیست و از طرفی دیگر کولاکویچ بارها برای بازگرداندن محمودی تلاش کرد. در سایر پست ها هم بازیکنان همان قبلی ها هستند به جز 2 سرعتی زن که همیشه ذخیره عادل غلامی و محمد موسوی بوده اند. این سیستم ایران تفاوت زیادی با جوانگرایی روسیه، آمریکا و فرانسه دارد که در حال حاضر این دو را به هم ربط می دهند.