بسیاری از حرف‌های درخشان تازه بود تاجایی که هیچ‌گاه اثری از آن را در فوتبالمان نشنیده بودیم. او که بی‌تردید بهترین مرد دهه 60 فوتبال ما بود در این گفتگو توضیح داد که چرا در سال 93  در پرسپولیس موفق نبوده است. از دوره گذشته حضورش در پرسپولیس به‌عنوان سرمربی گفت و رمز موفقیت آن دوران را برشمرد. درخشان از استقلال و دلیل ناکامی‌های اخیرش گفت، و برای برانکو جانشین خودش در پرسپولیس آرزوی موفقیت کرد. از توانایی‌های دوران فوتبالش و زمان مربیگری در شناخت پرورش استعدادها و خلاصه به نکاتی نامکشوف تازه از دوران فوتبالش اشاره کرد.

 

خدا را شکر روی نیمکت بودم

اولین بار در اردیبهشت سال 56 در دربی بودم اما روی نیمکت. خدا را شکر که من داخل زمین نبودم! استقلال با جوانانش ما را که بازیکنان بهتری داشتیم 3-0 برد! اما باید بگویم نخستین دربی من سال 59 و در بازی خداحافظی صفر ایرانپاک بود که بازی 0-0 شد. در مجموع در دربی 4 بار مربی بوده‌ام که 2 بار برنده‌شده و2 بار مساوی کردم، دوران بازی هم یک‌بار 3-0 بردم، یک‌بار 1-0 باختم بقیه دربی‌هایی را که بودم مساوی کردیم.

 

جانشین پروین بودم اما نترسیدم

*اولین بازیم برای پرسپولیس برابر نیروی اهواز بود. من 18 ساله بودم.منصورخان امیر آصفی خدابیامرز بسیارعزیز، آمد و گفت حمید نمی‌ترسی امروز بازی کنی؟ گفتم نه آقا چرا باید بترسم؟گفت آخر می‌دانی به‌جای چه کسی باید بازی کنی؟ و خودش ادامه داد باید به‌جای علی پروین بازی کنی،من ته دلم کمی ترسیدم اما بازی کردم و خدا را شکر خوب هم‌بازی کردم، این همان بازی بود که علی پروین و اصغر ادیبی که بازی نکرده بودند کمی جیغ‌وداد را ه انداختند و بالاخره منصور امیر آصفی که آدم محجوبی بود از پرسپولیس رفت، آن روز به خاطر منصورخان ناراحت بودم اما بعدها فهمیدم که رفتن از پرسپولیس به صلاح او بوده است چون فضای پرسپولیس مناسب متانت و وقار او نبود. بعدها فهمیدم حتی او با این کار همزمان به من و علی آقا کمک کرده است، علی آقا مدتی بود که کمی چاق شده و افت کرده بود، بعدازاین بازی بود که علی آقا متوجه کارش شد و چنان اوج گرفت که 10 سال دیگر برای تیم پرسپولیس بازی کرد اما در آن دوران یک نکته جالب به من خیلی اطمینان داد این‌که کسی نمی‌گفت چرا علی پروین بازی نکرده بلکه می‌گفتند این جوان که به‌جای علی پروین به زمین رفته و بازی کرده چقدر خوب بازی می‌کند. البته بعضی‌ها هم همان شعار معروف را دادند که «علی حقت و خوردن و به جات بچه آوردن».

 

 

با شش‌تایی‌ها بزرگ شدم!

من در اولین بازی‌هایی که برای پرسپولیس بازی کردم همبازی بعضی از بازیکن‌های دربی سال 52 بودم، بازیکنانی مثل علی آقا و حاج رحیمی پور و ادیبی، رضا وطنخواه و قراخانلو و جواد الله‌وردی و دیگران، ضمناً اولین دربی سرخابی‌ها که آن را دقیقاً به خاطر دارم همان دربی شش‌تایی‌ها بود. البته بازی‌های قبل از آن، مثل برد 2-0 پرسپولیس  در عید سال 51 را به یاد دارم اما در آن بازی که پرسپولیس 6-0 برد همه‌چیز به‌درستی در خاطرم مانده است، از همان زمان عشق‌بازی کردن در پرسپولیس در ذهنم نقش‌بست و تبدیل به آرزویم شد.

 

دریبل نخوردم لیز خوردم

من در دربی سال 1362 که  تنها باخت من در دربی بود یک خاطره بد دارم، این‌که رضا نعلچگر من را دریبل کرد و سانتر کرد و پرویز مظلومی با سر گل زد؛ اما خیلی‌ها می‌پرسند تو چطور از نعلچگر دریبل خوردی چون من اهل دریبل خوردن نبودم،جوابش این است که گوشه‌ای از محوطه جریمه در آن بازی خیس بود و من ناگهان لیز خوردم، اگر بازهم فیلم آن بازی را ببینید متوجه می‌شوید که شرایط من در آن صحنه عادی نبوده، باید یادآور شوم در آن بازی استقلال بی‌تردید از ما بهتر بود.

 

حرفم درست بود، دوای درد من بودم

بله درست است من گفتم دوای درد پرسپولیس حمید درخشان است. سرم هم بالاست و تکرار می‌کنم دوای درد من بودم، من که تیم را در جایگاه نهم از علی دایی گرفتم و نهم به برانکو دادم. در آسیا تیم هم با استراتژِی من به دور دوم رفت اما من وقتی به تیم آمدم آقای سیاسی گفت تا نیم‌فصل صبر کن، بین 2 نیم‌فصل من 10 میلیارد در اختیارت می‌گذارم تا بازیکنانی را که می‌خواهی بگیری، اما در نیم‌فصل سیاسی را بردند زندان. من هم با توجه به بودجه می‌توانستم بازیکن بگیرم. تازه در همین مدت بازیکنی استثنایی مثل گابریل را گرفتم که در یکی از بازی‌ها او را زدند و کارش را به‌جایی رساندند که من وخوردبین فکر کردیم او همان شب  می‌میرد. بعد بازی‌ها را متراکم گذاشتند. انگار دنبال هدفی بودند مثل حذف پرسپولیس! منظورم همان بازی برابر مسجدسلیمان بود که وسط بازی‌های ما در آسیا گذاشتند و تیم را خراب و خسته کردند.

 

می‌توانستیم بین 3 تیم باشیم

ما در آخرین بازی نیم‌فصل، با یک بازی خوب و بدون 8 بازیکن اصلی، استقلالی را بردیم که اوضاع بسیار خوبی داشت؛ اما بعدازاین برد و درحالی‌که در جدول تا رتبه پنجم بالاآمده بودیم ماجرای سیاسی اتفاق افتاد. اگر وضعیت همان می‌شد که قرارش را گذاشته بودیم پرسپولیس یک روزگار دیگر را تجربه می‌کرد. ما می‌توانستیم بین 3 تیم اول جدول باشیم. آن تیم را من نبسته بودم و اهالی فوتبال در جریان هستند وقتی تیم را من بسته باشم، می‌توانم کامل جوابش را بدهم. مثل سال 73 که تیم در 20 بازی 50 گل زد و من در 36 سالگی سرمربی تیم بودم. به‌هرحال بعد از رفتنم از پرسپولیس حامی تیم محبوبم و برانکو بودم و همیشه در هر مصاحبه‌ای حمایتش کردم. تنها چیزی که دوست دارم شکل بگیرد قضاوت منصفانه درباره عملکرد ماست.

برانکو هم تیم را از بازی هشتم فصل بعد درست کرد یعنی او هم وقتی ادامه تیم ما را گرفت به لخویا 3-0 و به الهلال با همین نتیجه 3-0 باخت و در مسابقات لیگ هم مغلوب گسترش فولاد تبریز و سپاهان شد. بازهم می‌گویم ما پرسپولیسی هستیم و با دیگران فرق داریم، حتی اگر به من هم ظلم شده باشد باز هم برای برانکو مثل یک هوادار عمل می‌کنم و دوست دارم هر انتقاد یا حمایتی که می‌کنم به سود تیم محبوبم باشد.

 

نسل ما نسل نوابغ بود

**عبدالرضا برزگری یکی از فوتبالیست‌های ایرانی بود که همیشه آرزو داشتم در کنارش بازی کنم. سطح فوتبالش خیلی بالا بود اما دوران اوجش به انقلاب و جنگ خورد و کمتر کسی متوجه توانایی‌هایش شد. برزگری از 23 سالگی به بعد دیگر برای تیم ملی بازی نکرد و فوتبال ما در آن دوران نفرات زیادی را مثل او از دست داد. نفراتی مثل حسن نظری، قاسمپور و برزگری که از 23 سالگی به بعد در تیم ملی بازی نکردند. فکرش را بکنید اگر اینها با تیم سنگاپور سال 1984 ما مخلوط می‌شدند چه میشد.سلطانی درون دروازه، حسن نظری که دفاع راست بود و دفاع وسط هم میزد با پنجعلی در دفاع وسط، حاجیلو و شاهین بیانی در چپ و راست، برزگری، شاهرخ، من  و قاسمپور در خط میانی و محمد خانی وعلیدوستی در خط حمله بعد نفرات دیگری هم مثل دینورزاده، عربشاهی، چنگیز، مختاری‌فر، احدی وپیوس هم بودند. اصلا دوران عجیبی بود که در فوتبال مملکت ما تکرار نمی‌شود. با چنین تیمی می‌توانستیم به جام جهانی 1982 و 1986 برویم؛ اما در هر 2 دوره شرکت نکردیم و بعدها برای پیدا کردن نصف کسانی مانند عبدالرضا برزگری و قاسمپورها چه زجری که نکشیدیم.

 

 

یکی مثل نامجو مطلق باید کمک منصوریان باشد

نباید منصوریان را لبه پرتگاه بگذارند، باید به او فرصت دهند حتی اگر در دربی به پرسپولیس ببازد. قبول دارم که درباره منصوریان قمار شد و او زود به استقلال آمد؛ اما حالا که هست باید نگهش داشت و حداقل 10 بازی به او فرصت داد.

باید به علی منصور کمک می‌شد اما به چه شکلی؟ باید آدمی مثل مجید نامجومطلق بسیار باهوش و کاربلد را کنارش می‌گذاشتند تا این که برایش آقا بالاسر بیاورند. البته بهتاش دوست عزیز و قدیمی من است اما باید در کادر فنی با راه حلی که گفتم مشکل را حل می‌کردند. چون تصور می‌کنم اطرافیان منصوریان نمی‌توانند آن طور که باید و شاید به او کمک کنند. داستان دیگری هم هست که شما می‌گویی استقلال 4 دفاع چپ تخصصی دارد اما یک دفاع میانی مثل هرایر مگویان را میگذارد دفاع چپ. این طوری هم آن دفاع وسط بدبخت خراب می‌شود وهم آن 4 دفاع چپی که شما می‌گویی، در این حالت چه کسی باید به منصوریان مشاوره فکری بدهد؟ یک تیم که فقط یک سرمربی نیست. شما گفتی پاشازاده ادعا کرده حاضر است برود دفاع استقلال را درست کند، این که راه حلش نیست. یکی بیاید این ادعا را کند و بعد منصوریان از حیث فوتبال حرفه‌ای خراب شود! چاره کار همان شکلی‌ست که گفتم حضور دائمی یکی مثل نامجو مطلق بسیار باهوش.

برخی رفقا ادعا می‌کنند که  مربیان امروز استقلال در نفت موفق بودند؛ بله که بودند اما داستان نفت و استقلال زمین تا آسمان متفاوت است. در استقلال و پرسپولیس شما یک بار سنگینی روی دوش داری و باید با این بار سنگین تخته گاز بروی....

 

پیشنهادی که به مایلی کهن کردم

در سال‌های 73 تا 77 که در پرسپولیس بودم چه آن زمان که سرمربی بودم و چه وقتی به استانکو کمک می‌کردم، بازیکنان را با شیوه خاصی گزینش می‌کردم، بسیاری می‌گویند بازیکنان آن دوران را با پول زیاد معادن و فلزات آوردند اما ما بازیکنان جوانی را آوردیم که بعدها چهره شدند، آوردن رهبری‌فر،مهدوی کیا، کاویانپور، علی کریمی، امامی فر، بزیک، هاشمی نسب، میناوند و.... زمانی اتفاق افتاد که اینها بازیکنان  گرانی نبودند و همه تیم‌ها می‌توانستند اینها را جذب کنند. همین عکسی را که در تحریریه زده اید(اشاره به عکس علی کریمی و‌ تیم ملی در جام جهانی 2006) نسل آخر آن دوران است که ما با استراتژی علمی و اصولی بازیکن جذب کردیم. علی کریمی محصول همان دوران است. همین حسین کعبی را می‌دانید من از کجا آوردم تیم ملی نوجوانان؟ شیث رضایی را وقتی آوردم که هنوز بازی باشگاهی نکرده بود و من در روستایش بازیش را در زمین خاکی دیدم وانتخابش کردم. می‌خواهم بگویم مقایسه من با برانکو در شرایط امروز و فرصت‌ها و موقعیت‌های این 2 دوره درست نیست. ما در یکی از تمرینات دیدیم مهدی طارمی بیهوش شد. بالای سرش رفتیم، باورتان نمی‌شود این بچه محجوب به من گفت 2 روز است که هیچی نخورده چون پول ندارد! این برای زمانی است که سیاسی را گرفته بودند. اگر سیاسی می‌ماند ما با هدف‌گذاری خاصی که کرده بودیم یک دوره ناب مثل دوره سال‌های دهه 70 درست می‌کردیم. دوره ای که تیم ملی ما اوج گرفت و به جام جهانی 98 رفت و در جام ملت‌ها 6 گل به کره و3 گل به عربستان زد.

ما آدم‌هایی بودیم که به کار گروهی اعتقاد داشتیم. در جام ملت‌های 1996 بازی اول سیروس دین محمدی را در پیستون چپ واکبر یوسفی را راست گذاشتیم. همان شب به سرمربی تیم ملی که خودش بسیار باهوش و توانا بود گفتم: «ممدجان  حالا که شاهرودی را نبردی، بگذارمیناوند در چپ بازی کند» او هم گفت داشتم به همین فکر می‌کردم و حالا که گفتی مطمئن شدم، در همان بازی 3-1 تایلند را بردیم ومیناوند یک گل بسیار زیبا برای تیم ملی زد. در نسل دهه 70 پرسپولیس کاری اصولی شکل گرفت واز تیم ما بازیکنان زیادی، مثل میناوند ومهدوی کیا وسعداوی ملی پوش شده و یا مانند علی دایی اوج گرفتند.

بازیکن سال‌های 73 تا 77 پرسپولیس به چند نسل تیم ملی خدمت کردند، فقط این اسامی را بخوانید:عابدزاده، پیروانی، رهبری‌فرد، هاشمی نسب، گل محمدی، شاهرودی، میناوند، سعداوی، کریم باقری، حلالی، رنجبران، بزیک، مهدوی کیا، کاویانپو، علی دایی، سراج، نادر محمد خانی، استیلی،علی کریمی،امای فر،ترابیان و...

 

ترابیان را بردم دفاع

تازه استراتژی ما در زمان هم گاهی به شکل گرفتن پدیده‌ای منجر می‌شد. یک بار با خودم گفتم این رضا ترابیان با این همه تر و فرزی چارچوب شناس نیست. او را بردم به دفاع، برق از سر همه پرید؛ اما رضا دفاع آخر ماند و با همین پست لژیونر هم شد و در لیگ بلژیک بازی کرد. یادم نمی‌رود، اولین بار بازی با تیم فوتبال تراکتورسازی در تبریز سال 76 بود که ما از بقیه تیم ها 10 بازی عقب بودیم وتند وتند برایمان بازی می‌گذاشتند که البته بعد ها قرار شد ما از لیگ کنار بکشیم.

 

به فرشاد گفتم تمامش کن

دربی سال 65 یکی از خاطره انگیزترین دربی‌های زندگی من بود، البته من 2 بار برابر استقلال با نتیجه 3-0 برنده شده‌ام که یک بار در دوران بازی بود و یک بار در دوران مربیگری. در دوران بازی آن مسابقه‌ای را که 3-0 بردیم ناصر محمد خانی به واقع کولاک کرد، ما 3 گل زدیم که اولی پنالتی بود که ناصر محمد خانی از مراغه چیان گرفت، دومی هم پاس گل ناصر به شاهرخ بیانی بود و گل سوم هم که ناصر خودش همه را دریبل کرد و زد توی گل. ضمن اینکه در بازی سال 76 که من سرمربی بودم به گفته شما می‌توانستیم بالای 3 گل بزنیم. همین حالا آقای راهبر گفت که بهترین فرصت وجود داشت که ما در آن بازی به استقلال شش گل بزنیم. در آن بازی مهرداد میناوند یک شوت زد که به دیرک خورد و بدون هیچ اغراقی هنوز صدای توپ او که به دیرک خورد در ذهنم میپیچد! در همان بازی فرشاد پیوس از فوتبال خداحافظی کرد. فرشاد با استانکو مشکل داشت و تا زمانی که استانکو بود فرشاد به تیم سال 75 نیامد. البته در سال 74 در همه بازی‌ها بود. در سال 75 او با استانکو به مشکل برخورد واز تیم جدا شد. بعد هم که استانکو از تیم جداشد، فرشاد پیوس به تیم برگشت؛ اما من گفتم فرشاد تمامش کن و بگذار مردم فوتبال‌ها و گل‌های خوبت را در ذهن داشته باشند او هم حرف من را گوش کرد. خدا وکیلی فرشاد عالی بود.

 

ناصر 4 و فرشاد 5 میلیارد می‌ارزند

اگر بحث شما مقایسه فوتبالیست زمان ما  و امروز است بگویم ما در هفته 3 جلسه تمرین داشتیم. امروزی‌ها صبح تا شب تمرین می‌کنند و نگران چیزی نیستند. در زمان ما عباس کارگر با وانت کار می‌کرد، وحید قلیچ، فتح آبادی وسبزی خدابیامرز روی تاکسی کار می‌کردند، اگر فوتبالیست امروز، زمان ما بود هیچ نداشت اگر ما در زمان امروزی‌ها بودیم قیمت‌هایمان این بود:

*من 3 میلیارد، ناصر 4، فرشاد 5 میلیارد. این 2 نفر استثنایی بودند اما همین که می‌گویم فرشاد گرانتراست برای این است که در فوتبال دنیا به بازیکن گلزن ذاتی بیشتر پول می‌دهند. فرشاد خدا وکیلی خیلی خوب بود شاید یک دریبل هم بلد نبود بزند اما در محوطه جریمه استثنایی بود. ناصر اما در کل فوتبالیست بهتری بود.

 

 

پروین گفت تو بخواهی می‌توانی

یک بار در اردیبهشت سال 65 با پاس بازی داشتیم. همه بازی‌ها را برده بودیم اما در نیمه اول 1-0 از پاس عقب افتادیم. در حال ورود به زمین در نیمه دوم بودیم  و در رختکن هم بحث در گرفته بود که امروز کارمان سخت است. با حضور مناجاتی که خوب بازی می‌کرد، استیلی و حکیم زاده جوان هم که مرتب ما را می‌زدند کارمان امروز شدنی نیست. علی پروین که جلوی صف تیم در حال ورود به زمین بود، از صف بیرون زد، وحید و بقیه بچه ها داخل زمین رفتند. پروین ایستاد تا من که نفر آخر صف بودم به او برسم و در گوشم گفت: «حمید جان نمیشه نداریم، اگر تو بخواهی میشه».

در بازی نیمه دوم عالی کار کردیم و گل مساوی را روی پاس من زدیم. بچه ها  در حال شادی بودند که علی پروین آمد و گفت دیدی گفتم اگر تو بخواهی شدنی است!

 

عابدزاده بود به جام 94 می‌رفتیم

در مقدماتی جام جهانی 1994 تیم خوبی داشتیم اما غلامپور بد کار کرد و زحماتمان را به باد داد. در این بازی‌ها غلامپور 11 گل خورد که 7 تایش اشتباه بود. البته بارها تاکید کرده و می‌کنم که اگر در آن دوران عابدزاده مصدوم نبود ما به جام جهانی می‌رفتیم. خدا وکیلی عابدزاده خودش یک تیم بود. البته غلامپور هم در آن سال خیلی خوب بود طوری که در هر بازی پروین می‌گفت این بازی می‌شود مثل بازی‌هایش برای پاس در لیگ. اما نشد که نشد!

 

به من گفتند بیا تیم ملی قطر

این نکته را اولین بار است که می‌گویم، در سال 65  ما از تیم ملی استعفا دادیم و برای بازی به قطر رفتیم. آن جا آنقدر من و ناصر خوب بودیم که مطبوعات قطری نوشتند: این 2 ایرانی آن قدر خوب هستند که دیگر به فوتبالیست اجنبی نیاز نداریم؛ نه برزیلی و نه اروپایی. هر بازیکنی که می‌خواستند از ایران بگیرند با ما مشورت می‌کردند. از برادران بیانی تا چنگیز و قلعه نویی و فرشاد پیوس و عاشوری و کرمانی و قایقران و همه کسان دیگری که در آن سال‌ها به قطر آمدند. نکته جالب این که در آن سال‌ها فکر کنم سال 66 بود. گفتند شما 2 نفر که دیگر برای تیم ملی فوتبال ایران بازی نمی‌کنید بیایید به شما پاسپورت قطری بدهیم و برای تیم ملی قطر بازی کنید. آنها در آن زمان برای این کار به ما 200 هزار دلار می‌دادند. کلا زندگی بر وفق مراد بود و ماهی هم در همان دوران به ما حدود 400 هزار تومان می دادند، وقتی پرسپولیس زیر نظر بنیاد مستضعفان رفت از تهران به ما زنگ زدند که حمید پا شو بیا تهران این جا به ما نفری 80 هزار تومان می دهند. اما ما 80 هزار تومان برای یک سال یک پنجم پول یک ماهمان بود!

 

مصطفوی به داور دستور باختمان را داد

در دربی سال 1373 ما 2-0 جلو بودیم. من سرمربی تیم بودم و پرسپولیس در بازی های قبل 6 گل به ذوب آهن، 5 گل به پاس، 10 گل به شاهین بوشهر، 2 گل به آرارات، 3 گل به نساجی و 4 گل به ساری زده بود. همین دربی را هم می توانستیم با 4-5 گل ببریم. اما داور عزمش را جزم کرده بود که پرسپولیس را بزند. این از نیمه اول بازی معلوم بود. داریوش مصطفوی که رئیس فدراسیون بود با عابدینی مشکل داشت و به ابهران توصیه ما را کرده بود. در نیمه اول فرشاد پیوس ضربه کاشته زد و گل شد اما هیچ کس نفهمید چرا ضربه تکرار شد. صحنه گل دوم ما که داداش زاده زد و پشت خط افتاد را هم داور گل نگرفت و وقتی غلامپور گلر استقلال گفت گل شده، مجبور بود دیگر اعلام گل کند! او غفوری های اصل را که با کف دست به سینه داور کوبیده بود اخراج نکرد اما شاهرودی که یک خطای ساده کرده بود اخراج کرد. به هر حال بازی 2-2 شد و به هم ریخت. همان شب حکم دادند که ما 3-0 باخته ایم و از بازیکن تا دکتر ما، 8 نفر را محروم کردند، عابدزاده، محرمی، پیوس، داداش زاده، پنجعلی، عابدینی، دکتر و.... اما بازی برگشت در بندر عباس هم 0-0 شد. اخوان داور اصفهانی آمده بود تا بازی را بدون جنجال 0-0 کند. تا ما یک حمله می کردیم سوت میزد، یک بار توپمان به دیرک خورد و داور برای این که حمله ما ادامه نداشته باشد سوت زد. بازی که تمام شد داور دستانش را بالا گرفت و خدا را شکر کرد!

اما در بازی رفت سال قبل هم او ما را سلاخی کرد. خدا بیامرز علیرضا صادقی جو که کمک ساندروپول بود بعدها گفت که مصطفوی گفته پرسپولیس بازنده دربی باشد! بعد هم که گل دوم علی دایی را نگرفتند و پنالتی اشتباه برای استقلال اعلام کردند! اما در بازی برگشت رابطه مصطفوی با عابدینی خوب شد و در دربی این بار گل درست پاشازاده را نگرفتند!