خداداد عزیزی درباره شایعه پیوستن مهدی طارمی به تیم های ترکیه ای و حواشی به وجود آمده در این باره توضیحاتی داده است.
به دوست طارمی گفتم برو بگذار صحبت کنیم
هفته گذشته بعد از بازی جام ستاره ها برای صرف شام به سفره خانه نزدیک محل بازی رفتیم. ما نشسته بودیم که هدایتی و طارمی هم وارد شدند. البته چند خبرنگار هم در آن محل حضور یافتند. وقتی از من نظرخواهی شد دیدم طارمی جوان بسیار محجوب و مظلومی است. رقم قرارداد فصل قبلش را پرسیدم و گفتم چقدر طلب داری همانطور که سرش پایین بود گفت 30 درصد.
هدایتی به من گفت خداداد نظر شما درباره ماندن مهدی طارمی در پرسپولیس چیست؟ یکی از دوستان طارمی هم آنجا بود وارد صحبت شد و گفت عجله ای نداریم مهدی باید برود یونان و به او گفتم شما چه کاره طارمی هستی جواب داد دوستش. گفتم برو برو بگذار ما صحبت کنیم.گفتم آقای طارمی الان که روی بورس هستی همه دوستت هستند و دوستت دارند. اما آن روی سکه روزی که روی بورس نباشی و خدای ناکرده رباط صلیبی پاره کنی اطرافت خلوت می شود.
هدایتی گفت در منزل یورو و دلار هست
به مهدی گفتم پیشکسوتان فوتبال را که می شناسی اگر می بینی الان بنده عزت دارم دو دلیل دارد که به تنهایی یعنی با داشتن یک کدام از اینها عزت فعلی را نداشتم. رفتار و فوتبالم به همراه پولی که دارم یعنی همین که دستم جلوی کسی دراز نیست باعث شده عزت داشته باشم. هرچقدر هم فوتبالیست خوبی باشی اما به اندازه کافی پول نداشته باشی آینده ات در مخاطره خواهد بود. هدایتی اینجا ایستاده هم ایشان قیمت فوتبالیست های امروز را می داند و هم من و تو. به آقای هدایتی گفتم یک میلیارد نقد به این جوان بده تا همین الان پای برگه قراردادش را امضا کند که او گفت می دهم مگر من را قبول ندارید. گفتم آقا قبول دارم ولی نقد کار می کنم نسیه را ولش کن. اگر طارمی را واقعا می خواهید همین الان پولش را بدهید. ایشان هم گفت من چک رمزدار دستم است چک هم قبول نمی کنید برویم منزل یورو و دلار موجود هست که گفتم آقای طارمی هرجا می خواهید بروید، بروید تا پولت را نقد نگرفتی ودر حسابت نگذاشتی پای قرارداد را امضا نکن. تا وقتی که امضا نکرده ای اینجوری روی بورس و عزیز هستی.
خاطره حضور در ترکیه
به مهدی طارمی می گویم بدترین جای ممکن برای زندگی و فوتبال بازی کردن کشور ترکیه است و یک میلیارد پرسپولیس به 10 میلیارد آنها می ارزد. چون خودم یک خاطره تلخ از ترکیه دارم. اتفاقا همان شب به طارمی گفتم اروپا یعنی اسپانیا، ایتالیا، آلمان و فوتبال یونان نمی تواند کمک حال یا تضمین کننده آینده ات باشد.به او گفتم حتی نظر شخصی من را بخواهی فرانسه هم به دردت نمی خورد. بگذریم من وقتی قراردادم با کل آلمان تمام شد توافق کرده بودم بروم سن خوزه آمریکا که دوستم آقای هادی کاوی پسر مرحوم کاوی بزرگ با من تماس گرفت و گفت یکی از دوستانم در ترکیه تاجر پنبه است به او فشار آورده اند که تو یک سفر بروی ترکیه و با باشگاه ترابوزان اسپورت مذاکره کنی . گفتم هادی جان می خواهم بروم آمریکا گفت حالا یک سفر یک روزه هم شده برو ترکیه قبول کردم و گفتم در عالم رفاقت می روم. باشگاه ترابوزان بلیت گرفت بود و در فرودگاه استانبول از پلکان هواپیما می آمدم پایین دیدم ده ها دوربین و صد نفر آدم با پرچم و خودروهای لوکس به استقبالم آمده اند. در ترکیه خواننده و ها و فوتبالیست ها خیلی مورد توجه دوربین ها قرار دارند یعنی به عمرم ندیده بودم برایم اینقدر دوربین در باند فرودگاه جمع شده باشد. خلاصه ما را با سلام صلوات بردند به یک ساختمان بزرگ و اتاق مالک باشگاه ترابوزان اسپورت عین فیلم ها یک نفر بالای سرش سیگار برگش را جلوی دهانش می گرفت و برمی داشت یکی دیگر می آمد کفش هایش را برق می انداخت.
تا نشستیم یک پاکت به من داد و دو پاکت هم به دو مترجم ایرانی که خودشان برایم انتخاب کرده بودند. پاکت را باز کردم دیدم 20 هزار دلار داخلش است. سوال کردم این چیست گفتند هدیه خوشامدگویی . گفتم من از این هدیه ها لازم ندارم گفتند این نوعی توهین به فرهنگ ما محسوب می شود شما باید هدیه را قبول کنید. خلاصه بعد از آن رفتم داخل اتاقی که در یک هتل 5 ستاره برایم گرفته بودند بعد هم یکی از همین مترجمان ایرانی یک برگه آورد و گفت این را باید امضا کنید پرسیدم این دیگر چیست گفتند برای اسناد مالی شرکت مالک ترابوزان اسپورت بابت آن 20هزار دلار همه چیز را شسته و رفته انجام می دهند تا حساب و کتابشان مشخص باشد. من هم امضا کردم و رفتم . همان شب هم برایم پرواز استانبول به شهر ساحلی ترابوزان را گرفته بودند که آنجا هم کلی طرفدار تیم به استقبالم آمده بودند. استراحت کردم و فردایش مربی تیم از من خواهش کرد در تمرین تیم شرکت کنم پیش خودم گفتم چه بهتر دو سه روز اینجا هستم و یک تمرینی هم می کنم همین فوتبال درون تیمی بود که من پشت فوروارد بازی می کردم و بعد هم فهمیدم مربی تیم سراغ مدیرعامل باشگاه رفته و پیله کرده هر طور شده این بازیکن را می خواهم مدام من را به جلسه می بردند که با ما قرارداد ببندند.
پیش خودم گفتم چون ترکیه نزدیک ایران است پول زیادی هم از آنها نگیرم و کنار وطنم باشم تا راحت به ایران رفت و آمد داشته باشم. گفتم 500هزار دلار گفتند می پذیرم. ماهی 20هزار دلار حقوق ، اتومبیل و خانه هم به عهده باشگاه افتاد. موقعی که خواستم قرارداد را امضا کنم یک آن پیش خودم گفتم نکند سرم کلاه بگذارند چون قرارداد به زبان ترکی و انگلیسی بود گفتم باید قرارداد را مطالعه کنم. قرارداد را سریع فکس کردم برای دوستانم در ایران که فهمیدم در قرارداد نوشته شده 20هزار دلار برای این فصل و 500 هزار دلار برای فصل بعد. رفتم سراغ مدیرعامل که این چی است گفت خب سال آینده 500هزار دلار می گیری گفتم نه چون نیم فصل بود قراردادی یک ساله من و شما می شود 750 هزار دلار این بار قرارداد من را به زبان ترکی و آلمانی نوشتند. در آلمان دوست زیاد داشتم دوباره برای مرور قرارداد برگه را گرفتم و به آلمان فرستادم و دوستان ترجمه کردند و گفتند باز مثل اولی هست این بار ناراحت و عصبانی رفتم سراغ مدیرعامل و گفتم این کار شما بسیار کار غیرشرافتمندانه و غیراخلاقی است و اگر نقد هم 750هزار دلار را به من بدهید دیگر با شما آدم های خلافکار و کلاهبردار کار نمی کنم. پا شدم از دفتر بیایم بیرون یک حرف به ترکی زد فکر کردم فحش می دهد از مترجم پرسیدم که چه می گوید مترجم گفت می گوید شما با ما قراردادبستی پول گرفتی و این هم رسیدش همان 20هزاردلاری که مالک باشگاه به عنوان خوشامد به من داد بود را به من نشان داد. بعدها متوجه شدم به فیفا شکایت کردند و از من 50هزار دلار خسارت گرفتند.
نکته جالب اینجاست که به آن دو مترجم ایرانی گفتم چرا حقیقت را از من پنهان می کنید گفتند مالک ترابوزان اسپورت رییس مافیاست و هر لحظه که اراده کند ما را محو می کند. شب در لابی هتل نشسته بودم که یک نفر از کنسولگری ایران به دیدنم آمد و داشت به من می گفت هر بازیکن خارجی به ترکیه آمده به مشکلات زیادی خورده و کلا اینها قابل اعتماد نیستند. وقتی آن دو مترجم ایرانی به سمت ما آمدند حرف های آقایی که از کنسولگری آمده بود عوض شد و گفت اینها آدم های خوبی هستند برایشان بازی کن انشاالله موفق باشی. فهمیدم که یک خبری است.
خداحافظی کردیم به اتاقم برگشتم آن دوست از کنسولگری تماس گرفت از در پشت هتل به طوری که مترجم شما را نبینند خارج شو تا به کنسولگری برویم و در کنسولگری فهمیدم که آنها چه باند تبهکار،مافیایی و خطرناکی بودند و اصلا کار با آنها یک ریسک بزرگ برای جان آدم به شمار می رفت چه برسد به فوتبال به خاطر همین به طارمی هم توصیه می کنم که قید ترکیه را بزند.می دانم باز هم چنین باندهایی همین حالا هم در ترکیه هستند و برای آینده مهدی نقشه کشیده اند.از او می خواهم اگر جانش را و آینده اش را دوست دارد نرود.بار دیگر می خواهم از مهدی خواهش کنم به ترکیه نرود.
خداحافظی مسی
مسی فوتبالیست بزرگی است اما مثل همه آدم ها احساس دارد و فکر می کنم تحت فشار شدید روحی این حرف را به زبان آورده و حیف است فوتبالیستی مثل او در تیم ملی آرژانتین و جام جهانی روسیه بازی نکند. امیدوارم در چند روز آینده که آرام می شود در تصمیمش تجدیدنظر کند چون او متعلق به خودش نیست و طرفدارانش در همه دنیا دوست دارند هنرنمایی اش را در مستطیل سبز ببینند و لذت ببرند.