پرویز مظلومی آنچه از دستش بر میآمد برای استقلال را انجام داد، امیر قلعه نویی و درخشان و استیلی و دایی و دیگران نیز همینطور. واقعیت اما این است که دوره مربیان سنتی تمام شده است. دیگر با خرید بازیکن بزرگ نمیتوان حتما قهرمان شد، باید مربی بزرگ و علم گرا و جسور داشته باشید.
در واقع دوران کوچینگ بازی و بازی خوانی هم تمام شده است، بارسا و رئال هم چنین میکنند آنها استراتژی را وسط بازی عوض نمیکنند که بازی خوانی لازم داشته باشند آنها در درون زمین یک استراتژی را جلو میبرند و اصلا پا پس نمیکشند. این همان کاری است که برانکو در پرسپولیس انجام میدهد، کیروش در تیم ملی و البته همانطور که نوشتیم بارسا و رئال در سطحی دیگر چنین میکنند.
استقلال دربی را باخت اما اتفاق خوبی که رخ داد این بود که بسیاری از هواداران سنتی این تیم متوجه شدند که موضوع علاقه شخصی آنها نیست، مسئله علم فوتبال است و رفتار مدرن.
موضوع امیر قلعه نویی یا پرویز مظلومی نیست، مسئله این است که فوتبال ما در دنیا جایگاه بزرگی ندارد که مربیان بزرگی داشته باشد و به همین دلیل هم هست که باید مربیانی مثل رایکوف، استانکو، برانکو، کیروش و دیگران را به خدمت بگیریم. این مسیر برای استقلال هم اجباری شده است، آنها چند سالی در این رابطه تاخیر داشتهاند و حالا به نظر میرسد شاید متوجه این موضوع شده باشند.
راه دیگری وجود ندارد، استقلال هم باید به جای قهرمانیهای مقطعی و طرفداران تند رو و شخص پسند پیرامون خود، دید بلندتری پیدا کند با مربیان بزرگ بازیکن سازی را هم به اوج برساند تا به معنای واقعی تیم شود. این مسیر را باید رفت، باید مربی بزرگ و کارنامه دار آورد و بازیکنان را هم عوض کنند تا مربی جدید درگیر باند بازیها و قصههای اینگونه نباشد و مسیرش را تا انتها برود.
استقلال دگردیسی بزرگ نیاز دارد و برنامه ریزی صحیح، مدیری تمام وقت و مربی درجه اول، استقلال دوباره به رایکوف نیاز دارد، مربی که استقلال را ساخت و هنوز هم از سازه های او این تیم با امثال پورحیدری ها و حجازی ها سود می برد.
بازگشت به رایکوف
کمی به گذشته برمی گردیم و دست نوشته های باقی مانده پیرامون رایکوف را مرور می کنیم. او چهل سال قبل طوری استقلال را عوض کرد که به نظر می رسد با بیش از چهار دهه استقلال امروز هم چنین تحولاتی «به روز شده» نیاز دارد:
در تمرین رایکوف، گرم کردن و نرمش از بدنسازی جدا بود. او «تمرینات فیزیکی» را یکی از پایههای اصلی تمرین میدانست. رایکوف در بدنسازی استفاده از وزنه، هالتر و توپ مدیسنبال را رایج کرد. او تمرینها را به چند بخش تقسیم کرد. تمرین دفاع از تمرین حمله جدا بود و تمرین توپ گیری، با تمرین حفظ توپ تفاوت داشت. تمرین برای شوتزنی و گلزنی، یک رشته جداگانه بود که باید در شرایط بازی یا نزدیک به بازی اجرا میشد. رایکوف «دریبل زدن» را هم آموختنی میدانست. او بهویژه در تیم جوانان ایران در هر روز تمرین دریبل زدن را از اصلیترین بخشهای تمرین قرار میداد. رایکوف برای «سر زدن» هم تمرینات ویژهای داشت و برای «جاگیری» در حالت دفاعی یا تهاجمی نیز بازیکنان را به تمرینات تازهای وامیداشت. او تکل را هم آموزش میداد. همینطور انواع توپ زدن و انواع استپ کردن را. کارهایی که پیش از او در فوتبال ایران رایج نبود و انجام نشده بود. شیوه تمرینات رایکوف به گونهای بود که بازیکنانش پس از طی یک دوره تمرینی، مهارتهای تکنیکی، برتریهای تهاجمی و قابلیتهای دفاعی تازهای پیدا میکردند.
پیش از رایکوف، تمرین در فوتبال ایران هفتهای سه جلسه بود. تمرین روز پیش از بازی منع میشد. تمرین فردای بازی – که امروز تحت عنوان ریکاوری لازمالاجراست - قدغن بود. برنامه برای تمرین وجود نداشت چرا که ضرورت نداشت. رایکوف برای فوتبال ایران «برنامه تمرین» آورد. تمرین اول هفته، تمرین روز دوم، تمرین روز سوم (اوج تمرین تاکتیکی) تمرین روز چهارم (با توجه بیشتر به مرور دستورهای حرکتی)، تمرین روز پنجم (با اصل قرار دادن ضربههای آزاد و پرتاب اوت) تمرین روز ماقبل مسابقه (یادآوری کننده وظایف روز مسابقه).