توهین، توهین و توهین؛ این ادبیاتی است که مدتهاست از کیروش میبینیم و میشنویم. سرمربی پرتغالی تیم ملی که پس از ورود به ایران یکی یکی مخالفان خود را از راه به در کرده است، حالا آخرین تیرهای خود را به سمت آخرین مخالفانش شلیک میکند. او پس از حضور در ایران با عباس ترابیان، سرپرست وقت تیم ملی، خسرو والیزاده، مدیر رسانهای وقت تیم ملی، امیرحسین حسینی، مدیر روابط عمومی فدراسیون فوتبال و مدیر رسانهای پیشین تیم ملی، محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان، علیرضا اسدی، دبیرکل فدراسیون فوتبال، محمد مایلیکهن، امیر قلعهنویی، حمید درخشان، هوشنگ مقدس، رسانههایی که انتقادی از او کردهاند و... به مشکل خورده است. برخی از این افراد کسانی بودند که روزی نزدیکترین فرد به کیروش محسوب میشدند. شاید او در برخی موارد حق هم داشته اما ادبیاتی که به کار برده نه در شأن یک مربی حرفهای است و نه در شأن افرادی که درباره آنها حرف زده و اگر حرفش حق هم بوده به بدترین شکل آن را بیان کرده است.
مشکلات کیروش با افراد مختلف همچنان ادامه دارد و او این بار توپهای خود را به سمت علیرضا اسدی و به قول خودش، رئیسش (یعنی محمود گودرزی)، عباس ترابیان و زهره هراتیان شلیک کرده است. سرمربی پرتغالی تیم ملی که همیشه صحبت از پرستیژ، اخلاق و... میکند، در شب عید نوروز خود را ایرانی جلوه میدهد، ساعتی با بند پرچم ایران به دستش میبندد، در ماه محرم از اخلاق و احترام به عزا صحبت میکند؛ به راحتی به ایرانیها توهین میکند و هر چه دلش میخواهد بر زبان میآورد.
مربی با کارنامه پرتغالی که در تواناییهای فنیاش تردیدی وجود ندارد، به نفر اول ورزش کشور توهین کرده، به دبیرکل فدراسیون فوتبال توهین کرده، به یکی از 10 زن تاثیرگذار فوتبال از نگاه فیفا (دکتر هراتیان) توهین کرده، به فردی که او را به ایران آورده (ترابیان) توهین کرده؛ کاری که پیش از این هم به دفعات انجام داده بود. او پیشتر علیه ترابیان و اسدی و وزیر ورزش و هر که مخالفش بود، نیز همین ادبیات را به کار برده بود و رئیس فدراسیون فوتبال پس از اینکه مدتها تماشاگر بود، به تذکر به او بسنده کرد و گفت که کیروش بدون اجازه او حق صحبت کردن ندارد. سؤال اما این بود که مگر در قرارداد کیروش چنین چیزی پیشبینی نشده بود که او نباید بدون اجازه حرف بزند؟ سکوت او اما آتش زیر خاکستر بود تا کیروش نشان دهد حرفهای تندتری برای گفتن دارد و بدون اینکه حرمتها را حفظ کند، همه چیز را زیر پا میگذارد.
در این میان البته کیروش دستیارانش را هم جلو فرستاد و مارکار آقاجانیان، دنگاسپار و سپس افشین پیروانی به خط شدند تا از مربی بالادستشان حمایت کنند.
کیروش روز گذشته حرف از استعفا زد درست مثل سال گذشته که گفت میرود، اما ماند. جالب اینجاست که کیروش گفته تاریخ استعفایش را 11 اردیبهشت ماه سال 95 مینویسد و امروز استعفایش را به کفاشیان میدهد. نکته این است که چرا کیروش روز 11 اردیبهشت را به عنوان روز استعفایش اعلام کرده است؟ تیم ملی در فروردین ماه 95 دو بازی در پیش دارد و سؤال این است که چرا کیروش اگر قصد استعفا دارد پس از این مسابقات و در همان فروردین ماه استعفا نمیکند؟ آیا استعفا در اردیبهشت 95 و در روز انتخابات فدراسیون فوتبال، بازی جدیدی است؟ آیا کفاشیان هم در این بازی قرار داشته و از ماجرا خبر دارد؟ آیا این نمایشی جدید با هماهنگیهای قبلی است؟
باید دید کفاشیان که پیشتر مقابل توهینهای کیروش به ایرانیها تماشاگر بوده، این بار هم چنین کاری خواهد کرد؟ متأسفانه کار به جایی رسیده که مدیر ورزشی تیم ملی هم برای فدراسیون فوتبالِ تحت مدیریت علی کفاشیان خط و نشان میکشد همانطور که در گذشته دستیاران کیروش این کار کرده بودند و نهایت برخورد یک تذکر بود که البته به جایی هم نرسید. برای این فوتبال و اینگونه مدیریت باید تأسف خورد، وقتی یک پرتغالی به ایرانیها توهین میکند و ما ساکتیم.