در حالی که کارشناسها میتوانند در تعیین خط فکری و همینطور راهنمایی فوتبال نقش تعیینکنندهای بازی کنند ولی در اکثر برهههای تاریخ، ایران از داشتن این کارشناسها محروم بوده است.
اشتباهات مکرر و اطلاعات ناقص توأم با کنایههای شخصی همواره باعث شده تا نظرات بعضی از کارشناسها نه تنها سازنده که حالت تخریبی به خود بگیرد.
مثلاً اخیراً یکی از کارشناسها در توضیح شکستهای تیم امید گفته بود: «تیم کروش آخرین بار کدام بازی رسمی را برده است!» پاسخ او کاملاً بیربط به شکست تیم امید بود و از سویی، مملو از کنایه شخصی چراکه تیم کروش اتفاقاً یکی از بالاترین میانگینهای برد را دارد و در حال حاضر تیم اول آسیاست.
دیروز هم یک پیشکسوت در اظهار نظری خاص گفت: «برانکو مگر کجا مربیگری کرده بود که سرمربی تیمملی ایران شد؟» این هم ناشی از اطلاعات ناقص است. تیمملی کرواسی تیم کوچکی است؟ برانکو قبل از حضور در ایران دستیار این تیم بود. قهرمانی در بازیهای آسیایی کار کوچکی است؟ برانکو همزمان با حضور در تیمملی، ایران را قهرمان بازیهای پوسان کرد. سرمربیگری تیم هانوفر در آلمان افتخار کمی است؟ برانکو سال 1999 تا 2000 سرمربی این تیم در آلمان بود.
حالا بماند که او در کشورش هم سرمربی سه تیم مختلف بود. برانکو در حالی به تیمملی ایران رسید که چنین تجربیاتی داشت. بعضیها گویا توقع دارند فدراسیون فوتبال همان مسیری که به اشتباه چندین و چند سال رفت و با میدان دادن به مربیان بیتجربهای چون اکبر محمدی، هومن افاضلی، محمد خاکپور و حتی علی دایی که قبل از رسیدن به تیمملی فقط دو سال سرمربی سایپا بود شکست به بار آورد، دوباره همان مسیر را برود؛ مربیانی چون گلمحمدی، منصوریان، ویسی و حتی مهدویکیا و هاشمیان و... میتوانند آینده فوتبال ایران را تضمین کنند، منتها در شرایط فعلی آنها هم به تجربه بینالمللی بیشتری نیاز دارند.