اگر می خواهید فراز و نشیب فوتبال را در زندگی یک فوتبالیست جستجو کنید، سراغ مهرداد اولادی بروید. گاهی بهت زده حرف می زند. زبانش می گیرد و سرش را پائین می اندازد که چطور به بوندسلیگا نرفت و در ایران ماند تا حالا به این نقطه از زندگی برسد. مهرداد میهمان کافه خبر بود تا از اتفاقات مهم زندگی اش بگوید. حرفهایی جذاب و خواندنی...
فراز و نشیب زندگی
سه سال قبل وقتی داشتم از ملوان به پرسپولیس می آمدم، زندگی ام با الانی که داشتم خیلی فرق می کرد. نمی دانم، ولی فکر می کنم بالا و پائین فوتبال را در این سه سال لمس کردم. روزی آن بالا بودم و همه دنبال بودند و حالا... اصلا ناراحت نیستم. اینقدر انگیزه دارم که هنوز فکر می کنم تمام نشده ام. هیچوقت دیر نیست و مهرداد اولادی هم آدمی نیست که به این سادگی تمام شود.
توصیه علی کریمی
در ملوان 16 گل زده بودم و با این تیم نایب قهرمان جام حذفی شدیم. آن سال از تیم های زیادی پیشنهاد داشتم. از پرسپولیس، استقلال و بیشتر تیم های لیگ برتر. الشباب امارات دوباره من را می خواست. از قطر هم پیشنهاد بود. یادم هست قبل از جام ملت های 2011 که به اردوی تیم ملی رفته بودیم، علی کریمی خیلی با من صحبت کرد که بیا پرسپولیس. خیلی مصر بود که من برای این تیم بازی کنم.
ماگات من را خواست
آن موقع از آلمان پیشنهاد داشتم. آقای فاضلی هم شاهد است. ولی کریمی به من گفت به پرسپولیس بیا. من هم که به پرسپولیس علاقه داشتم. قطعا علی کریمی تقصیری نداشت این خودم بودم که تصمیم گرفتم بازی کنم چون کسی که تصمیم آخر را گرفت خودم بودم. الان که مدتی گذشته می گویم پشیمان نیستم ولی قطعا با رفتن به آلمان می توانستم سرنوشت فوتبال خودم را عوض کنم. فیلیکس ماگات من را برای دومین بار برای شالکه می خواست ولی نرفتم.
شالکه خواست اما نبستم
سال 2009 قبل از اینکه به ملوان بیایم، از آلمان و اسپانیا پیشنهاد داشتم. تیم خرس من را می خواست. آنموقع مربی اش سیگاندا، مربی سابق جواد نکونام در اوساسونا بود. آقا جواد به من گفت مهرداد اشتباه نکن و در اسپانیا بمان. کارت را شروع کن و می توانی پیشرفت کنی. ولی مشکل این بود که خرس من را 4 ساله می خواست ولی پیش بینی می کردم که سقوط کند به خاطر همین نبستم. آقای فاضلی مدیر برنامه هایم گفت مهرداد تو باید تیم بزرگتری برود. از آنجا به آلمان رفتم و در تمرینات شالکه حاضر شدم. بعد از دو روز ماگات به من گفت می خواهیم قرارداد ببندی. ولی با خودم فکر کردم. آن موقع باید سربازی هم می رفتم با این حال می شد بمانم. از آلمان به چند دوستم زنگ زدم و به من مشاوره غلط دادند. فاضلی به من گفت مهرداد بمان گفتم نه می خواهم بروم. با خودم تصمیم گرفتم. به زور پاسپورتم را گرفت و به ایران برگشتم. البته در ملوان هم به اوج رسیدم و بعد شالکه دوباره من را خواست ولی برنگشتم. اشتباه کردم. بعد از آن دیگر هیچوقت فاضلی حتی جواب تلفنم را نداد.
با شیث رضایی رفاقتی ندارم
من با شیث رضایی رفاقت خاصی ندارم. الان به خاطر این برایم حاشیه درست می کنند. شیث همشهری من است. بچه محل است. ولی ما با هم رفت و آمد خاصی نداریم. برایش احترام زیادی قایلم ولی من همیشه سرم در کار خودم است و با کسی کاری ندارم. عکس های دیگری هم از من منتشر شده کنار افراد دیگر. من واقعا همیشه سرم در کار خودم است و کاری به دیگران ندارم.
ماجرای کریم بنزما
خیلی ها از زندگی من خبر ندارند. ولی مهرداد اولادی اگر یک مدت به هم ریخته بود، مشکل خانوادگی داشت. واقعا در زندگی به جایی رسیدم که گفتم بیرون می نشینم چون با این مشغله ها نمی توانم بازی کنم. شما فراموش نکنید من بزرگتر خانواده هستم و اگر مشکلی پیش بیاید روی دوش من است. گاهی در زندگی فشارهای زیادی به شما می آید. در برهه ای واقعا تحت فشار بودم و این شد که چند ماه بازی نکردم وگرنه پیشنها بود. یک مثال بزنم. کریم بنزما از همه فوتبالیست های ایرانی بهتر و 100 برابر ماها پول دارد ولی چون در زندگی اش مشکل داشت، دیدید در زمین چطور بود؟ وقتی برای شما در زندگی تان مشکلی پیش بیاید، واقعا از نظر فکری خسته هستید و بازی تان تحت تاثیر قرار می گیرد.
من شماره 10 تیم ملی بودم
فکرهایی هست که اذیتم می کند. با خودم می نشینم و فکر می کنم که آخر چرا زندگی فوتبالی ام این شکلی شد. منی که تا سه سال قبل از اروپا پیشنهاد داشتم، به چنین روزهایی رسیدم. من در فوتبالم به چیزهایی که می خواستم نرسیدم و قطعا مقصر اصلی خودم بودم. الان هم می خواهم مبارزه کنم . من تا چند سال پیش شماره 10 تیم ملی را می پوشیدم... ولی حالا.
دوباره برمی گردم
اعصابم خرد بود و گفتم می خواهم از فوتبال بروم ولی منظورم این نبود که برای همیشه. الان مشکلات زندگی ام حل شده. تمام تمرکزم روی فوتبال است. به جرات می گویم روزی دو جلسه تمرین می کنم و از نظر بدنی شرایط خوبی دارم. من فقط چند ماه از فوتبال دور بوده ام ولی فوتبال یادم نرفته است. می خواهم برگردم و با ناکامی مبارزه کنم. الان با دو مربی کار می کنم. من از نظر فوتبالی ارضا نشده ام.
شب صعود به جام جهانی
همراه با تیم ملی در شبی که کره را بردیم، در این کشور بودم. عجب شب خوبی. جشن صعود گرفتیم. مهرداد اولادی که کنار تیم ملی بود، جام جهانی را از دست داد....فقط بگویم تصمیمات غلط و اشتباه باعث شد وضعیتم اینطوری شود. فقط تصمیم اشتباه و نداشتن مشاور خوب. فوتبالیست ها همیشه باید یک مشاور خوب کنارشان داشته باشند.
ماجرای یک میلیون دلار نقد
از اولین روزی که از پرسپولیس به الشباب رفتم یک چیز یادم مانده. حالا بماند که من آن موقع بازیکن آزاد بودم ولی تا دیدم اماراتی ها پیشنهاد دادند دو ساله با پرسپولیس بستم تا به این تیم هم پول برسد. روز اولی که با اماراتی ها پای میز مذاکره نشستم، یک میلیون دلار پول نقد جلوی من گذاشتند!
خودکشی این شکلی؟
خودکشی...(در این لحظه دستش را باز می کند و جای بخیه اش را نشان می دهد. دقیقا روی ساعدش) شما نگاه کنید. من بخواهم خودکشی کنم روی دستم را می زنم؟ طرف رگ دستش را می زند و خودکشی می کند، من چرا باید روی دستم را بزنم؟ این بحث خودکشی من وقتی مطرح شد، دلم شکست. کسی خبر نداشت مهرداد اولادی چه وضعی دارد. روزی که با ملوان قرارداد بستم قرار شد پولم را در تاریخی معین بدهند. من ویلا خریدم و متاسفانه پول نرسید تا مدام تلفنم زنگ بخورد. طرف هم نمی گفت این اولادی است و بی خیال پول. یک روز که داشتم با طلبکاران تلفنی حرف می زدم، اینقدر اعصابم خرد شد که می خواستم دستم گوشی ام را پرتاپ کنم ولی دقیقا پشت سرم یک شیشه بود که دستم محکم به شیشه خورد و متاسفانه دستم را کشیدم که پاره شد. نمی خواستم آدم بدقولی باشم و این اتفاق برایم افتاد. بعد گفتند من خودکشی کرده ام. خدایی اش شما دست من را ببینم. (دوباره روی ساعدش را نشان می دهد) دیگر تو فیلم ها دیده ام چطوری خود کشی می کنند. می فهمم که نباید روی ساعد را بزنم بلکه باید رگ دستم را بزنم!
درگیری با ایمان مبعلی در تمرین الشباب
ماجرای درگیری من با ایمان مبعلی در امارت روی یک سوء تفاهم بود. به خدا یک حرف الکی. من و ایمان چند سال آنجا همبازی بودم. کوچکترین حاشیه ای نداشتیم. آن روز واقعا حرف تو حرف شد و سر یک چیز بی خود، ناگهان بحث مان بالا گرفت و متاسفانه درگیری ما پیش آمد. البته رسانه ها هم موضوع را بزرگ کردند و من فقط نمی دانم رسانه های ایران چطور همان روز اتفاق را فهمیدند. ایمان واقعا بچه خوبی است و کلی با هم رفیق هستیم. هر دوتا جوان بودیم و آن اتفاق افتاد. برای من و ایمان این اتفاق مثل یک سیلی در جوانی بود که از خواب بیدارمان کرد.
وقتی پشیمان شدم
لحظه ای بعد از امضای قراردادم به استقلالی ها گفتم می شود این قرارداد را فسخ کنید. پشیمان شدم و دوست نداشتم به این تیم بروم. من به خاطر پول به استقلال نرفتم. خدا شاهد است ماشین بی ام دبلیوام را فروختم و دادم به نفت تا رضایتنامه ام را بدهند و به استقلال بروم. من دنبال پول نبودم فقط می خواستم به جام جهانی بروم. دوروبری های علی آقا دایی شاهد هستند که تماس گرفتم و گفتم حاضرم چند ماه برای پرسپولیس مجانی بازی کنم ولی به من گفتند که علی آقا در خط حمله بازیکن دارد و نمی توانی بیایی. متاسفانه گفتند اولادی به خاطر پول به استقلال رفته است. نمی دانم چرا بعضی ها بدون اینکه اطلاعات داشته باشند، این حرف ها را می زدند. من ماشینم را فروختم تا رضایتنامه بگیرم. چرا؟ چون فقط می خواستم دیده شوم و به جام جهانی بروم. ولی خیلی چیزها را باختم. الان نارحتم. بزرگترین اشتباه عمرم حضور در استقلال بود. واقعا پشیمانم، نه اینکه استقلال تیم کوچکی باشد. از هواداران پرسپولیس می خواهم از من ناراحت نباشند. فکر نکنند دارم سیاه بازی می کنم که دوباره به این تیم برگردم. من هیچوقت در زندگی ام استقلالی نبودم. استقلالی ها هم ناراحت نشود ولی فقط شرایط باعث شد به این تیم بروم.
جواب در یک شایعه
سالی که در پرسپولیس بودم شایعه افتاد که در تیم بچه ها ترامادول مصرف می کنند. این هم از شانس بد ماست. سالی که پرسپولیس کلی ستاره از جمله مهدوی کیا، کریمی و هاشمیان داشت، این شایعه ها درست شد. اصلا از این خبرها نبود. وقتی یک تیم بد نتیجه بگیرد و در حاشیه باشد، از این خبرها برایش درست می کنند. من در زمان حضور در پرسپولیس اصلا این چیزها را ندیدم.
10 داستان و یکی حقیقت
10 داستان برای من در پرسپولیس درست کردند شاید به جرات بگویم از این 10 داستان، یکی درست بود. متاسفانه در پرسپولیس حاشیه و شایعه زیاد بود. حالا نمی دانم از شانس بد من بود.
دوست واقعی
در عمرم یک نفر بود که دوستانه و مثل برادر به من مشاوره داد ولی به حرفش گوش ندادم. او نه دنبال پورسانت بود و نه چیزی. برادرانه به من بهترین مشاوره ها را داد ولی به حرفش گوش ندادم.
انرژی گرفته ام که برگردم
من ناخواسته وارد حواشی شدم ولی حالا از حاشیه دورم. سرم در کار خودم است. زندگی ام را می کنم و به فوتبالم ادامه می دهم. از هواداران انرژی گرفته ام. از مردمی که هر جا من را می بینند می گویند چرا نیستی، برگرد. تمام مشکلاتم حل شده و به جرات می گوید خیلی خیلی انگیزه دارم. 29 ساله هستم و انشالله در نیم فصل دوم برمی گردم و بازی می کنم. فوتبالم تمام نشده و فقط نیاز به حمایت دارم تا همان بازیکن سابق شوم.
مدیون پرسپولیس هستم
گلی که در دربی زدم و باعث شد پرسپولیس 2 بر یک استقلال را ببرد، یکی از خاطره انگیزترین روزهای زندگی ام است. این گل، کادوی کوچکی بود از طرف من به هواداران. می دانم از من ناراحت هستند که به استقلال رفتم ولی فقط به خاطر جام جهانی این کار را کردم و الان هم پشیمانم. من در پرسپولیس ستاره شدم ولی سعی کردم در زمان حضور در امارات و همینطور بازگشت دوباره به این تیم در حالی که پیشنهاد خارجی داشتم، دینم را ادا کنم. هنوز مدیون این باشگاه هستم. نام پرسپولیس از نام ما بازیکنان خیلی خیلی بزرگتر است.
توصیه به مهدی طارمی
مهدی طارمی بازیکن خوبی است. آینده دار است. ولی به عنوان برادر به او توصیه می کنم مشاوره خوب بگیرد تا مثل من پشیمان نشود. من در 17 سالگی در پرسپولیس رو شدم. او الان سن و سالش بیشتر است. امیدوارم تصمیم درست بگیرد. مشاوره خوب بهترین چیزی است که می تواند فوتبالیست ها را موفق کند.
گاهی می پرسیدم چرا بازی نمی کنم؟
خیلی ها می گویند چرا در استقلال بازی نکردی؟ نمی خواهم درباره گذشته حرف بزنم ولی من در تمرین همیشه تمام تلاشم را می کردم و گاهی می پرسیدم چرا واقعا بازی نمی کنم؟ بگذریم. تمام شد و رفت.
کروش بزرگترین است
کروش بزرگترین مربی تاریخ تیم ملی است. بزرگترین اشتباه ما این است که از او چشم پوشی کنیم. کروش تا زنده است باید سرمربی تیم ملی ما باشد.
کسی القا نمی کرد از کروش تعریف کنیم
اینکه می گویند به بازیکنان القا می کنند از کروش تعریف کنند اشتباه است. مگر من الان از تیم ملی هستم که از او تعریف کنم؟ شاید بعضی ها از حرف های من بدشان بیاید ولی کروش بهترین است. این هم حرف اشتباهی است که بگویند به ما القا می شد از کروش تعریف کنیم. کروش فوق العاده است و بزرگ.
برانکو موفق می شود
خوشحالم به برانکو وقت دادند. باید به مربی فرصت داد. پرسپولیس انشالله در نیم فصل دوم بهتر از این می شود. روز اول می دانستم او موفق می شود.
کروش جوری داد می زند...
کارلوس کروش خیلی در کارش جدی است. او فیزیکی برخورد نمی کند اما جذبه ای دارد که اگر از دستت شاکی باشد، از ترس به خودت می لرزی. جالب اینجاست که فوق العاده خوش قلب است و مهربان. می دانی خیر و صلاحت را می خواهد. همیشه لبخند می زند. با تو رفیق است. ولی اگر بد بازی کنی.... جوری سرت داد می زند که خشکت می زند.