وقتی علیرضا به پرسپولیس پیوست، هادی عضوی از بدنه این تیم بود. این دو که بیحاشیه بودند، رفاقت جذابی را با هم آغاز کردند اما نیمههای راه، هادی پرواز ابدیاش را شروع کرد و علیرضا «تنهای تنهای تنها» ماند.
برای شروع نیمفصل دوم باید با پدیده بازی کنید. این بازی را چطور میبینی؟
بازی کردن با تیمهایی مثل پدیده حتی در ورزشگاه آزادی هم سخت است، چه برسد به حضور در مشهد و بازی در مقابل تماشاگران فوتبالدوست این شهر اما ما پرسپولیس هستیم و میخواهیم برنده این بازی باشیم. پدیده هرقدر هم قدرتمند باشد، به خاطر انگیزهای که داریم، نمیتواند برایمان مشکلساز شود.
برانکو ادعا کرده تیمش قهرمان این فصل میشود. تو به عنوان کاپیتان تیم، این قضیه را قبول داری؟
یادم میآید در روزهایی که مدام میباختیم، این ادعا را کردم. آن زمان شاید برای خیلیها عجیب بود که چرا مدافع تیم اینطور حرف میزند اما حالا به حرفهایم رسیدهاند. پرسپولیس مدعی شماره یک قهرمانی است و ما تا لحظهای که به خواستهمان نرسیم، دست از تلاش برنمیداریم. ما قهرمان این فصل میشویم.
کدام تیمها را حریف خودتان در رسیدن به قهرمانی میدانی؟
من برای همه تیمها و رقبایمان در جدول ردهبندی احترام قائل هستم و فکر میکنم 4، 5 تیم میخواهند برای رسیدن به صدر جدول بجنگند. البته امروز اعتمادی که اهالی فوتبال به پرسپولیس داشتهاند، به خاطر بازی خوب و جذابی است که ارائه میدهیم. انشاءا... از بین تمام تیمها، پرسپولیس جام را بالا میبرد.
برانکو در نظرسنجی برنامه 90 با 45 درصد آرا بهترین مربی نیمفصل اول شد. چه ارزیابیای در این مورد داری؟
این حق برانکو بود. او واقعاً مربی باکلاس و به لحاظ فنی قدرتمندی است که میتواند بهترین گزینه برای پرسپولیس باشد. بازیکنان در کنار او آرامش دارند و میبینید که با کمترین حاشیههای ممکن همراه بودهایم. ما به کارمان ادامه میدهیم و میخواهیم بهترین بهره را از حضور برانکو ببریم. از هواداران هم بابت رأی بالایی که به برانکو دادند، ممنونم. آنها هدیه جذابی به برانکو دادند.
تو در جایی از این مصاحبه گفتی انگیزههای متفاوتی برای بازی با پدیده داری. ماجرا چیست؟
نه تنها من بلکه تکتک بازیکنان پرسپولیس اینطور هستند. واقعیت این است که سوپرگل هادی نوروزی به پدیده مشهد، مهمترین انگیزه ما برای حضور در بازی روز شنبه است. هادی با آن گل، پرسپولیس را از شکست نجات داد و گلش تا همیشه در ذهن مردم و هواداران پرسپولیس باقی میماند. (صدای نورمحمدی در این دقایق با لرزش همراه است، انگار او دچار بغض شده باشد).
تو و هادی رفاقت نزدیکی داشتید. خاطرهای از هادی در ذهنت نیست که برایمان تعریف کنی؟
(مکث) من و هادی... (انگار بغض علیرضا میترکد) او رفیق جاودانه من است. نمیتوانم فراموشش کنم. (مکث) همیشه انگار مقابلم ایستاده و میخواهد با من حرف بزند. این همه خاطره با هم داریم، مگر میشود فقط یککدامش را جدا کنم و آن را برایتان تعریف کنم. من و هادی مثل دو برادر بودیم و هرگز پشت یکدیگر را خالی نکردیم. هیچوقت... (در این لحظه بغض نورمحمدی ترکید) من تا آخر عمرم خاطرات هادی را فراموش نمیکنم. هر روز در کنار هم تمرین میکردیم، هر روز با هم بودیم. به خصوص این اواخر که حتی به مسافرت شمال میرفتیم هم باید یک سری به یکدیگر میزدیم. او بینظیر بود.