افشاگری جنجالی مدیرعامل سابق استقلال علیه دو ستاره پرسپولیس!

این روزها بحث مهدی هاشمی نسب و دلایل پیوستنش از پرسپولیس به استقلال داغ شده و دوباره ماجراهای ۲۴ سال قبل مد نظر قرار گرفته است به همین بهانه سراغ بهرام امیری رفتیم. کسی که بهار و تابستان سال ۷۹ همراه با علی نظری جویباری نقش بسیار پررنگی در استقلالی شدن هاشمی نسب ایفا کرد. با این مدیر اسبق استقلال پیرامون ماجرای فوق و البته سایر اتفاقات مرتبط با استقلال صحبت کردیم:

ابتدا از ماجرای هاشمی نسب شروع کنیم. پرسپولیسی‌ها به اختلافات ایجاد شده میان هاشمی نسب و مربیان خود در زمستان سال ۱۳۷۸ اشاره می‌کنند. حالا سوال اینجاست که آیا قبل از پایان همان فصل استقلال مذاکرات خود را با هاشمی نسب شروع کرده بود یا بعد از پایان لیگ ۷۸-۷۹ سراغش رفتید؟ اصلا چطور به شما خبر رسید که هاشمی نسب به استقلال تمایل دارد؟

ما قبل از پایان آن فصل با هاشمی نسب صحبت نکرده بودیم و همه چیز به پایان مسابقات موکول شد. البته کاملاً بدیهی است که پیش از پایان هر فصل مربیان بازیکنان مد نظر خود برای فصل آینده را مشخص می‌کنند و این یک اصل انکارناپذیر در فوتبال جهان محسوب می‌شود. در مورد هاشمی نسب هم همین طور بود. او در لیست استقلال قرار داشت ولی مذاکرات پس از پایان بازی‌ها شروع شد در مورد شکل آغاز گفتگوها هم خیلی رک بگویم همه ما رفقای مشترک داریم. یکی از همین رفقای مشترک به گوش ما به عنوان مدیران استقلال رساند که اگر با هاشمی نسب مذاکره کنیم، احتمال پیوستن او به استقلال وجود دارد و همین اتفاق جرقه گفتگوها شد.

 

 

آن رفیق مشترک، پرویز برومند نبود؟

نه. شاید پرویز برومند در مقاطع بعدی قضیه را پیگیری کرد ولی یک رفیق مشترک دیگر به گوش ما رساند. حالا اینکه فرد مذکور چه کسی بود، اجازه بدهید سربسته بماند. آن زمان مثل الان نبود که تا اسم یک بازیکن مطرح شود همه رسانه‌ها خبردار شوند بلکه ما با بازیکن توافق می‌کردیم و هنگامی که می‌خواستیم او را به هیات فوتبال ببریم، قضیه علنی می‌شد. نمونه بارز آن رضا عنایتی یا حتی همین مهدی هاشمی نسب. در مورد هاشمی نسب کسی نمی‌دانست او را دقیقاً چه روزی به هیات فوتبال می‌بریم تا قراردادش را ثبت کنیم. این یکی از رموز موفقیت ما در آن مقطع بود.

حالا که بحث نقل و انتقالات و قضیه هاشمی نسب داغ است می‌خواهیم از شما بپرسیم چطور شد که مدیران وقت باشگاه استقلال در دهه ۷۰ هیچوقت سراغ استقلالی کردن مهدی مهدوی‌کیا و علی دایی نرفتند؟

 

 

با صراحت به شما بگویم کار جذب مهدی مهدوی‌کیا در اواخر سال ۱۳۷۳ با استقلال تمام شده بود. شاید الان خیلی‌ها باور نکنند ولی ما با مهدوی‌کیا تمام کرده بودیم و حتی قرار بود پول قرارداد او هم توسط یکی از هواداران متمول استقلال پرداخت شود ولی پرسپولیسی‌ها رقم بالاتری را مد نظر قرار دادند و توانستند او را به جمع خود ببرند. در آن مقطع پرسپولیس و آقای عابدینی به لحاظ مالی شرایطی به مراتب بهتر از استقلال داشتند. در ارتباط با علی دایی اما هیچوقت مذاکره‌ای صورت نگرفت چون با صراحت تمایل داشت که به پرسپولیس برود.

در مورد هاشمی نسب هنوز هم پیرامون رقمی که از استقلال گرفت و بحث ۱۰۰ میلیون تومان خیلی صحبت مطرح است

اولاً بگویم که هاشمی نسب ۱۰۰ میلیون تومان نگرفت و کمتر گرفت. نکته دوم اینکه اصلاً شرط نگذاشت که همه پولم را می‌گیرم و قرارداد می‌بندم. قطعاً خود مهدی می‌دانست وقتی به استقلال بیاید چه فضایی برایش ایجاد می‌شود و با علم به همه این موارد چنین تصمیمی گرفت ولی انصافاً بچه با معرفتی است. اگر او برای انجام چنین کاری دستمزد کلانی هم طلب می‌کرد اصلاً کار اشتباهی انجام نداده بود. حالا پس از گذشت ۲۴ سال می‌گویم هاشمی نسب صرفاً به خاطر مسائل مالی استقلالی نشد و انصافاً با قلبش به استقلال پیوست نه اینکه فقط پول را مد نظر قرار بدهد. ما بازیکنان زیادی داشته‌ایم که در هر دو تیم استقلال و پرسپولیس بازی کرده‌اند اما پس از پایان دوران فوتبال به یک سمت متمایل شده‌اند. مثلاً آقای عابدزاده در هر دو تیم بوده ولی خود را پرسپولیسی می‌داند. هیچ ایرادی هم ندارد چون نگاه و تمایلش اینگونه است. شاهرخ بیانی و مجید نامجو مطلق هم برای مقطعی به پرسپولیس رفتند ولی الان خود را استقلالی می‌دانند. من با صراحت می‌گویم هاشمی نسب استقلال را با قلب خود انتخاب کرد چون هنوز هم خود را استقلالی می‌داند.

 

 

بعد از ماجرای هاشمی نسب این تصور میان برخی مدیران استقلال شکل گرفت که سراغ بازیکنانی بروند که قبلاً در پرسپولیس بوده و جزو نفرات مطرح آن تیم به حساب می‌آمدند. نمونه بارز آن جذب شدن همین رامین رضاییان. اتفاقی که برخی کارشناسان معتقدند بیشتر از اینکه جنبه فنی داشته باشد به واسطه مسائل کرکری و جنگ روانی مد نظر قرار می‌گیرد

من اصلاً نمی‌گویم رامین رضاییان خدای نکرده بازیکن ضعیفی است. رامین بازیکن خوبی است ولی ما فصل قبل در پست او صالح حردانی را داشتیم. تورانیان را داشتیم که بازیکن مستعدی بود. در مورد میلاد زکی‌پور هم همین طور. میلاد زکی‌پور اصلاً بازیکن بدی نیست ولی بحث اینجاست که در دوره یارگیری فقط باید منافع تیم را مد نظر قرار داد و ببینیم نیاز استقلال چیست. اگر قرار است با جذب یک بازیکن وارد دعواهای حاشیه‌ای شویم، این مهره باید آنقدر به استقلال کمک کند که در انتهای فصل بگوییم ارزشش را داشت. منظور من کیفیت خود بازیکن نیست بلکه کارایی او در قالب تیم است. ما هاشمی نسب را از پرسپولیس گرفتیم و همه دیدند که چقدر برای استقلال موثر بود. ما رضا عنایتی را به استقلال آوردیم و نگذاشتیم پرسپولیسی شود. بازیکنی که دو فصل برایمان آقای گل شد و.. منظور من کیفیت شخصی یک بازیکن نیست بلکه قرار گرفتن او در پازل فنی تیم است. الان برایتان یک مثال صریح می‌زنم

بفرمایید

مسعود ریگی بسیار محترم و عزیز. ایشان به هر دلیلی ترجیح داد راهی پرسپولیس شود ولی واقعا آیا حساسیتی ایجاد کرد؟ پیوستن سعید مهری به پرسپولیس باعث ایجاد حساسیت و تنش شد؟ هر دو نفر بازیکنان بسیار خوب و با شخصیتی هستند ولی شرایط حضورشان اصلاً باعث حساسیت نشد. سعید مهری وقتی به پرسپولیس رفت که می‌دانست استقلال او را نمی‌خواهد اما هاشمی نسب زمانی به استقلال آمد که علاوه بر پرسپولیس، همه تیم‌های ایران دلشان می‌خواست چنین بازیکنی را داشته باشند. وقتی همه تیم‌ها دنبال یک بازیکن باشند و شما بتوانید آن را استقلالی کنید، برگ برنده را رو کرده‌اید.

برسیم به شرایط کنونی استقلال. باخت‌های متوالی و وضعیت بحرانی. به نظرتان اگر استقلال بازی مقابل الهلال را واگذار کند و شکست‌هایش تداوم یابد، تکلیف چه خواهد شد؟ آیا دیگر وقت تغییرات مدیریتی فرا نرسیده است؟

دوره‌ای که ما کار مدیریتی در استقلال می‌کردیم پول مانند الان نبود و همه چیز عشق بود. ما قبل از اینکه در استقلال مدیر شویم روی سکوها این تیم را تشویق کرده بودیم و بازیکن با تمام وجود می‌دید که مدیران باشگاه هم به استقلال عشق دارند. مگر می‌شود زحمات علی نظری جویباری و کامران منزوی را نادیده گرفت؟ مگر می‌توان گفت که امثال بهرام امیری و هاشم ساعدی استقلالی نبودند؟ مگر می‌شود تلاش مدیران عامل استقلال در دهه‌های گذشته را نفی کرد؟ استقلال تا اینجای کار ۳ سرمربی در لیگ بیست و چهارم داشته و اگر قرار باشد تغییراتی صورت بگیرد باید چنین اتفاقاتی در ارکان دیگر باشگاه انجام شود. متاسفانه استقلال مشکل دارد و به بن‌بست رسیده است. من اصلاً نمی‌گویم مدیران کنونی باشگاه امثال آقایان شهریاری و سمیعی زحمت نمی‌کشند اما آیا لزوماً هر کسی که در یک مجموعه زحمت می‌کشد، موفق هم می‌شود؟ شاید یک مدیرعامل به استقلال آمده که بدهی فراوان هم بر جای گذاشته ولی برای تیم جام آورده است. ما در استقلال مدیرعاملی مثل حسین قریب داشتیم که هیچوقت بازیکنان استقلال را در دفتر کارش نمی‌دید چون معتقد بود اصول و سلسله مراتب مدیریتی باید رعایت شود ولی در دوره ایشان استقلال هرگز از رتبه سوم جدول پایین‌تر نیامد و برای اولین مرتبه هم قهرمان لیگ برتر شد.

و به عنوان آخرین سوال برسیم به بازی با الهلال. استقلال اولین بار در اسفند سال ۱۳۷۷ الهلال را برد. در آن مقطع شما جزو مدیران ارشد باشگاه بودید. می‌خواهیم از آن مسابقه برایمان بگویید و آن را با شرایط کنونی مقایسه کنیم

استقلال در آن مقطع بازیکنان بزرگی داشت. الهلال هم همین طور. آنها روی تیم خود خیلی تبلیغات کرده بودند ولی با هدایت ناصرخان حجازی به ما باختند. همه بازیکنان کنونی استقلال برایم محترم هستند ولی در آن مقطع حداقل در چند پست ما بازیکنان بسیار بزرگی داشتیم که الان چنین اشخاصی را در تیم نداریم. مرحوم حجازی را داشتیم که حتی اگر حرفی هم نمی‌زد آنقدر ابهت داشت که همه بازیکنان حساب کار دستشان بیاید. الان البته شرایط متفاوت است. استقلال با چند باخت متوالی راهی عربستان شده ولی الهلال شرایط بسیار خوبی در لیگ کشورش دارد. باید قبول کنیم کارمان دشوار است اما این به منزله آن نیست که از همین حالا استقلال را شکست خورده بدانیم. امیدوارم بچه‌ها با تمام توان بازی کنند و پس از آن با استفاده از تعطیلی رقابت‌های لیگ برتر بتوانیم شرایط استقلال را بسازیم. برای من استقلال از اشخاص مهم‌تر هستند و دلم می‌خواهد تیمی که از دوره نوجوانی طرفدارش بودم تحت هر شرایطی موفق شود.