تیم ملی والیبال مدتهاست روزهای ناموفقی را سپری میکند و امسال هم در لیگ ملتها نتایج به مراتب ضعیفتری نسبت به دورههای پیشین این رقابتها کسب کرده است. ملیپوشان والیبال ایران هر ۶ بازی خود را در لیگ ملتها با شکست پشت سر گذاشتند تا با کسب تنها یک امتیاز در انتهای جدول قرار بگیرند.
اینکه چرا والیبال ایران اینگونه سقوط آزاد داشته و در حسرت کسب یک پیروزی در لیگ ملتها مانده دلایل مختلفی داشته و اینگونه نبوده که بتوان فقط یک دلیل برای این اتفاق عنوان کرد. در ادامه به مهمترین این دلایل پرداخته شده است؛ به این امید که چراغ راهی برای تصمیم گیرندگان والیبال ایران باشد.
نسل معمولیها برای اهداف بزرگ
اگر زمانی سعید معروف، محمد موسوی، عادل غلامی، امیر غفور و ..... در تیم ملی والیبال حضور داشتند حالا این تیم فاقد چنین بازیکنانی است. به معنای دیگر، تیم ملی از بازیکنان ستاره و تعیینکننده خالی شده است؛ هر چند نسل پیشین تیم ملی هم در اواخر حضورشان در این تیم روی دور باخت افتاده بودند و اتفاقاتی که در المپیک توکیو و پیش از آن در لیگ ملتها رخ داد مصداق همین مسئله است.
خلاء بازیکنان کلیدی در تیم ملی، اتفاقی نیست که یکشبه رخ داده باشد. البته با موفقیت تیمهای نوجوانان و جوانان در مسابقات جهانی، اینطور به نظر میرسید که تیم ملی به لحاظ بازیکن تراز اول دچار مشکل نشود؛ اما به نظر میرسد تزریق بازیکنان جوان به تیم ملی به درستی انجام نمیشود.
لیگ داخلی با خروجی صفر
سالهاست که عنوان میشود لیگ برتر والیبال ایران به لحاظ ساختاری قابل قیاس با سطح فنی والیبال کشور نیست؛ اما فدراسیون والیبال هیچگاه نگاه جدی به لیگ نداشته و این رقابتها را برگزار میکند تنها به این دلیل که برگزاری لیگ جزو وظایفش محسوب میشود.
لیگی که مشخص نیست هر فصل آن با چند تیم برگزار میشود، طبیعی است که خروجی مثبتی ندارد. هر ساله برخی تیمهایش همچون تیمهای محلاتی یکشبه منحل میشوند و بدتر اینکه تیمهایی که سقوط میکنند باز هم در لیگ برتر باقی میمانند و چنین اتفاقاتی را حتی در لیگهای درجه سوم دنیا هم نمیتوان دید.
لژیونرها در لیگهای بیکیفیت
یکی از اتفاقاتی که میتوانست به سود والیبال ایران باشد حضور بازیکنان در لیگهای خارجی است اما در حال حاضر این مسئله حالت معکوس به خود گرفته و اکثر بازیکنانی که به عنوان لژیونر در لیگهای خارجی حضور دارند در تیمهای درجه چندم بازی میکنند.
بازی در لیگهای چین و رومانی و قطر و کویت نمیتواند سودی برای والیبال ایران داشته باشد. حتی حضور بازیکنان ایران در لیگ ترکیه هم با اما و اگرهای زیادی همراه است؛ چرا که این بازیکنان در تیمهای نه چندان قدرتمند این کشور بازی میکنند و بدتر اینکه در اکثر مسابقات، نیمکتنشین هستند.
والیبال ایران تحت تاثیر دلالان مجازی
در چند سال اخیر، پیجی اینستاگرامی به محلی امن برای دلالان والیبال تبدیل شده است. این پیج که در سالهای گذشته هم اقدامات زیادی علیه والیبال ملی کشور انجام داده با برخی بازیکنان، مربیان و داوران ارتباط برقرار کرده و از طریق آنها به دنبال باج گرفتن است. متاسفانه برخی کارشناسنماها با اتکا به فکتهای دروغین این پیج برای والیبال ایران نسخه میپیچند و باعث میشوند آدرسهای اشتباه به مردم داده شود.
در چنین شرایطی سخت میشود سره را از ناسره تشخیص داد و نمیتوان آن چیزی که به صلاح والیبال ایران است را دنبال کرد. از طرفی دیگر این دلالان به تیم ملی هم نفوذ کردهاند و از برخی اخبار درون تیمی، فضای والیبال کشور را متشنج میکنند.
مربیانی که سیبل شدند
در چند سال اخیر تیم ملی والیبال هم مربی بزرگ خارجی داشته، هم مربی ایرانی و هم مربی گمنام خارجی و با هیچ کدام از آنها نتوانسته رضایت مردم را کسب کند. حتی مربیانی همچون لوزانو و کواچ و کولاکوویچ که نسل طلایی والیبال ایران را در اختیار داشتند هم لقب مربیان ناکام به آنها داده شد تا ولاسکو تنها مربیای باشد که از او به نیکی یاد شود.
این موضوع نشان میدهد درد اصلی والیبال ایران، مربیان نیستند؛ بلکه کیفیت بازیکنان است که باعث شده تیم ملی ایران تبدیل به یک تیم بیخطر شود.
بازیکنانی که همیشه طلبکارند
در چنین شرایطی باید بازیکنانی را مقصر دانست که با وجود عملکرد ضعیفشان نقش طلبکار را به خوبی بازی میکنند؛ بازیکنانی که تصور میکنند تعریف و تمجیدهایی که پیجهای دلالی از آنها میکنند نشان دهنده کیفیت آنهاست؛ در حالی که این تعریف و تمجیدها دلایل دیگری دارد. عجیب است بازیکنانی که در چند سال اخیر هیچ دستاوردی در تیم ملی نداشتند برای بازی در این تیم به دنبال بلیط فرستکلس هستند؛ تصور اینکه در صورت کسب موفقیت از سوی آنها چه چیزهایی طلب میکردند سخت نیست.