افشاگری جدید درباره تیم ملی / تیم 98 هم حواله خودرو گرفت

داریوش مصطفوی رئیس سابق فدراسیون فوتبال در دوره‌ای که حماسه ملبورن در آذر 1376 رقم خورد در واکنش به اظهارات اخیر علی دایی و صحبت‌هایی که درباره آن تیم مطرح شده حرف‌های جالبی درباره صعود به جام جهانی فرانسه، مسئله پاداش بازیکنان، تغییرات در راس کادر فنی تیم ملی و شرایط کلی فوتبال ملی بعد از آن مطرح می‌کند.

صحبت‌های داریوش مصطفوی را بدون کم و کاست می‌خوانید:

تیم ملی که تحویل ما شد در و پیکر نداشت

من کاری ندارم چه کسانی درباره تیم 98 صحبت می‌کنند. همه آدم‌ها مختار و مخیر هستند نظرات‌شان را بگویند. واقعیت امر اما آن چیزی است که من سعی می‌کنم مطرح کنم. حرف‌های من عین واقعیت است. یک تیمی به فدراسیون ما سپرده شده بود که در بازی‌های آسیایی هیروشما موفق نشده بود. ما این تیم را 5 آبان 1373 تحویل گرفتیم که نه در و پیکر داشت نه بودجه. روزی که از طرف سازمان تربیت بدنی با من صحبت شد گفتم اجازه بدهید من کار خودم را بکنم، شاید موفق شوم. ما نه بودجه داشتیم نه لیگ درست و حسابی، نه باشگاه به معنای واقعی و هیچ چیز فوتبال‌مان در قواره جام جهانی نبود. ما فقط یکسری فوتبالیست خوب داشتیم اما مثل دانه‌های تسبیح جدا از هم بودند.

سرمربی و بازیکن تیم ملی با هم اختلاف داشتند

من می‌گویم تیم ملی فوتبال ما بدون تعصب اوج اختلاف‌ها را دیده بود. سرمربی و بازیکن با هم اختلاف داشتند کما اینکه کار به جایی کشید که ما رفتیم خانه سرمربی. اختلافات درونی زیاد بود اما با تصمیم مدیریتی 90 درصد این اختلاف‌ها از بین رفت. من نمی‌گویم تقصیر مربی بود یا بازیکن اما اگر شرایط به همان منوال ادامه پیدا می‌کرد تیم ملی به جام جهانی نمی‌رفت.

داریوش مصطفوی

باور کنید از همین مطبوعاتی‌ها وقتی تیم ملی به جام جهانی رفت شب خواب‌شان نبرده بود و من از خدا طلب مغفرت کردم که چرا کاری کردم تا اینها نخوابند. به خدا قسم واقعیت را می‌گویم. اگر تیم ملی به جام جهانی نمی‌رفت برخی منافع مادی داشتند. آدم‌های بزرگی هم بودند ...

موضوع اخراج مایلی کهن

من چندان با انتخاب آقای مایلی‌کهن در راس کادر فنی موافق نبودم اما ایشان کار خودش را خوب انجام داد و زحمت بسیار زیادی کشیدند. ایشان تا بازی قطر هم با ما بودند که آن اتفاقات افتاد. آن زمان مسائلی پیش آمد که که نه من بلکه هر رئیس فدراسیون دیگری بود آن تصمیم را می‌گرفت. تیم ما به قطر دو هیچ باخته بود و یک بازی داشت. در واقع تکلیف در آن یک بازی روشن می‌شد. اینجا بود که باید یک کاری انجام می‌دادیم. اینجا تصمیم به سلیقه رئیس فدراسیون بستگی دارد و کمیته فنی. من از قبل کمیته فنی را تشکیل داده بودم اما در این یک مورد خاص این کمیته نمی‌توانست کمک کند. تیم شکست خورده بود و لحظات حساس و سختی به وجود آمده بود. کسی کمکم نکرد و از آقای جهانگیر کوثری مشورت گرفتم. من در هتل شرایتون قطر بودم و جهانگیر کوثری در تهران بود که با هم صحبت کردیم و گفتم چه کار کنم. من خودم مایل به تغییر بودم. البته مربی ما بد نبود اما شرایط طوری بود که باید تغییر می‌دادیم. هر جای دنیا هم که این شرایط حساس پیش می‌آید تغییرات را انجام می‌دهند. در این شرایط یا خود رئیس فدراسیون می‌رود یا قدرت دارد و تیم را ترمیم می‌کند که ما کردیم.

تصمیمم را گرفته بودم، آسمان به زمین آمد و تغییرش ندادم

مدیر باید جایی ریسک کند و اگر تغییر در زمان درست خودش اتفاق نیفتد مدیر به درد لای جرز می‌خورد و آن مدیر دیگر مدیر نیست. به من گفتند چطور آن زمان این کار را کردی و من هم می‌گویم با مغز و فکر خودم و مشاور امینی که داشتم. محمد مایلی‌کهن از جنس و طبقه خودمان بود اما گاهی اوقات مجبوری وقتی بیمار می‌شوی عمل جراحی کنی چون اگر مشکل بماند بزرگتر می‌شود. من هم اجبار داشتم تا عوض کنم و اگر آسمان به زمین می‌آمد هم عوض می‌کردم. این تغییر همه جور خطر هم داشت اما مردم علاقمند بودند تا تیم به جام جهانی برود.

 

به من توصیه شده بود جواب نماینده‌ها را ندهم

بعد از این تغییر از ما خیلی سوال کردند. ما را بردند، آوردند و سوال پیچ‌مان کردند. من گفتم شما که نماینده هستی نمی‌توانی از من در این باره سوال کنی. گفتم شما دنبال نمایش برای مردم حوزه انتخابی خودتان هستید و ما یک تصمیم فوتبالی گرفتیم. آنها رفتاری متناسب با رفتارهای خودشان داشتند و با ما برخورد کردند اما همه مایل بودند که این تغییر صورت نگیرد ولی من جواب نمی‌دادم. به من از طرف مغز و فکر و روحم توصیه شده بود جواب آنها را ندهم چون ما سیاسی نیستیم ولی اینها برخوردشان دوگانه است ولی ما مردانه کار می‌کردیم. آن زمان خبرگزاری مجلس و روزنامه‌ها نوشتند مسئولیت نرفتن تیم ملی به جام جهانی برعهده مصطفوی است اما اینقدر مرد نبودند که بنویسند اگر تیم ملی به جام جهانی رفت چه پاداشی نصیبش خواهد شد و راه مدیریتی را در نظر نگرفته بودند.

مجبور بودم ویرا را بیاورم

این تیم به قطر باخته بود و نقطه اوج کار ما مربی آوردن بود. ما ویرا را آوردیم. ویرا را برای تیم المپیک آورده بودند اما بیکار می‌گشت. برایش ماهیانه حقوق 5 هزار دلار در نظر گرفته بودند که آن را هم شش ماه یک دفعه نمی‌دادند. تنها راه در آن شرایط که نه پول سفر و اردو داشتیم آوردن ویرا بود. تا قبل از جام جهانی 98 پیراهن کرباس تن فوتبال‌مان می‌کردیم اما بعد از جام جهانی همه چیز همه جوره عوض شد و تیم ملی پیراهن اطلس و ابریشم پوشید.

کریم باقری باید حداقل یک سال محروم می‌شد

ما این کار (تغییرات) را کردیم و موفق شدیم. بچه‌های ما دو هیچ باخته بودند به قطر و همه مردم می‌گفتند این تیم به جام جهانی نخواهد رفت. شما با هر کسی صحبت می‌کردید این را می‌گفت. کریم باقری در بازی با قطر یک مشت زده بود به بازیکن حریف و من خیلی زحمت کشیدم که محرومیت او را تبدیل کنم به یک جلسه در حالی که او باید حداقل یک سال محروم می‌شد. من در کنفدراسیون فوتبال آسیا خیلی نفوذ داشتم .من را قبول داشتند چون هم تحصیلکرده بودم هم بازیکن ملی بودم و سال‌ها زحمت کشیده بودم .

پیشنهاد دبیرکلی ای اف سی را داشتم

یک روز ولاپان از من پرسید اینها از جان تو چه می‌خواهند. جالب اینکه یک بار گفت من می‌خواهم بعد از خودم تو را به عنوان دبیر کلی کنفدارسیون پیشنهاد بدهم. خارجی‌ها دل‌شان برای ما می‌سوخت. هنوز هم می‌سوزد اما خودمان در داخل مملکت نمی‌گذاریم مسئولان فدراسیون و مربیان کار خودشان را انجام دهند. هر کسی قلمی در دست خود دارد دوست دارد دنبال منافع شخصی خودش باشد. شبکه سه یک راه می‌رود، شبکه 5 یک راه، شبکه 6 یک راه، روزنامه‌ها و سایت‌ها هم راه خودشان را می‌روند. اینطوری نمی‌شود. شرایط فوتبال جور نمی‌‎شود و به مقصد نمی‌رسد. دوست دارم جوان‌هایی که می‌خواهند در این فوتبال خدمت کنند بیایند مطالعه کنند ببینند ما چه کار کنیم. نباید مطامع درونی خودمان مهم باشد و به فکر فوتبال مملکت نباشیم.

به من می‌گفتند دی استفانوی فوتبال ایران

فوتبال ملی ما به دو زمان تقسیم می‌شود؛ یکی قبل از حماسه ملبورن و یکی هم بعد از آن.البته که بازیکن و مربی زحمت کشیدند، علی دایی آن پاس تو در را داد، خداداد آن گل را زد و ... اما نکتش تغییرات بود که اگر نبود ما صد سال هم به جام جهانی نمی‌رفتیم. این اولین صعود ما به جام جهانی بعد از انقلاب بود که 60 میلیون نفر را به خیابان‌ها آورد و یک جشن ملی بی‌سابقه در تاریخ کشورمان اتفاق افتاد که قبل و بعد از آن هیچ وقت این تعداد مردم در خیابان‌ها نبودند. من با علم حرف می‌زنم نه احساس. باید علمی فکر کنید نه دیمی. آن انقلاب باعث شد تیم آماده رفتن به جام جهانی شود. من تیم را به ویرا شناساندم. من بازیکن تیم ملی بودم. معمولی هم نبودم. من دی استفانوی فوتبال ایران بودم چون شعور و فهم تاکتیکی‌ام طوری بود که در دفاع راست و چپ، هافبک و گوش چپ بازی می‌کردم.

فوتبال ما دو نقطه روشن داشت

بعد از آن، فوتبال ما یک نقطه روشن هم در دوره عزیزی خادم داشت. فکر می‌کنم در این دوره تیم ملی 13 یا 14 بازی انجام داد که فقط یک بار مساوی کرد و بقیه را برد. گروهی که در تیم ملی کار می‌کرد نقش سرمربی، مربی، سرپرست مشخص بود. من به وحید هاشمیان اعتماد دارم. او فرد تحصیلکرده‌ای است و جایش در فوتبال ملی ما خالی است. من دوران مدیریت عزیزی خادم را روشن‌ترین نقطه بعد از حماسه ملبورن می‌دانم اما او را با حقه بازی کنار گذاشتند. من اصلا ایشان را نمی‌شناسم و رابطه‌ای هم با ایشان ندارم. من مهندس نفت بودم در دانشگاه امریکا که آمدم اینجا دنبال توپ اما با حرف‌هایم می‌توانم ثابت کنم که فوتبال ما دو نقطه روشن داشت. دو تا کانون و دو تا نقطه عطف روشن داشت. یکی جام جهانی 1998 و دیگری 2022 قطر و بقیه بین این دو تا حل می‌شوند.

به همه بازیکنان حواله خودرو دادند

تیم ملی جام جهانی 1998 با 45 میلیون تومان رفت جام جهانی و تیم 2022 با 800 میلیارد. در واقع با پاداش‌ها و حواله‌هایی که دادند. آن زمان هم من به خاطر دارم از طرف ریاست جمهوری به بازیکنان تیم ملی حواله خودرو دادند. جزئیات دقیقش را کامل به خاطر ندارم اما حواله‌ها را دادم به دبیر کل تا بین بازیکنان تقسیم کند. حواله‌ها را فقط به اعضای تیم دادند و از فدراسیون کسی چیزی نگرفت. نه خودم گرفتم نه مسئول دیگری. اما هم از آقای افتخاری دبیر کل وقت فدراسیون فوتبال هم بازیکنان آن زمان تیم ملی می‌توانید بپرسید. هر کسی هم که می‌گوید نگرفته اشتباه می‌کند. البته مردم در امارات هم خیلی کمک کردند اما چیزهایی مثل رادیو، ضبط، تلویزیون که قابل این بچه‌ها را نداشت.