برای مدتها منتقدان یحیی گلمحمدی اعتقاد داشتند که موفقیتهای او در تیمهای مختلف از نفت تهران و ذوبآهن تا شهرخودرو و پرسپولیس به علت حضور دستیارهای توانمند کنار دست این مربی بوده و اعتبار کمی به کار خود او میدادند، اما این مساله چقدر صحت دارد؟
فصل ۰۲-۱۴۰۱ را باید به نام پرسپولیس سند زد؛ تیمی که در یک رقابت تنگاتنگ با رقبای قدرتمند خود مانند سپاهان و استقلال و حضور تیمهای باکیفیت مانند تراکتور، گلگهر و مس رفسنجان گوی سبقت را - با تمام فراز و نشیبهای موجود - از رقبایش ربود و توانست با کسب دوگانه - و به نوعی سهگانه چرا که سوپرجام هم بدون انجام بازی به این تیم تعلق خواهد یافت - یک فصل رویایی را رقم بزند.
پرسپولیس در شرایطی در این فصل به قهرمانی رسید که فصل قبل به سختی توسط استقلال به چالش کشیده شد و فرهاد مجیدی با تیم رویایی خود توانست قهرمانی لیگ را بدون شکست به دست آورد و ۶۳ امتیاز کسب شده توسط تیم گلمحمدی را به چالش بکشد تا بسیاری درباره تواناییهای گلمحمدی دچار تردید شوند؛ اینکه آیا او مربی موفقی است یا عصر گلمحمدی به پایان رسیده است؟
در کنار این مساله یک فرضیه همیشه اطراف یحیی گلمحمدی وجود دارد مبنی بر اینکه بخش مهمی از دستاوردهای این مربی - که حالا سه جام قهرمانی لیگ را به ویترین افتخاراتش اضافه کرده - به واسطه حضور دستیارهای توانمند است و شاید گلمحمدی که یک چهره موفق در ایران محسوب میشود، به دستیارهای خود تکیه دارد.
حسینی و مطهری دستیارهای مورد اعتماد یحیی
گلمحمدی در دوره حضور خود در نساجی، صبای قم، پرسپولیس (دوره نخست)، نفت تهران و ذوب آهن مجتبی حسینی را به عنوان دستیار اول روی نیمکت تیمش داشت و در تیم پدیده (شهرخودرو) و پرسپولیس (دوره دوم یحیی) هم حمید مطهری او را همراهی میکرد که این دستیارها بعد از چند سال راه خود را از یحیی جدا کردند تا نامی برای خود دست و پا کنند.
در دورانی که گلمحمدی تیم قابل احترامی در نفت تهران و ذوب آهن ساخته بود و فوتبال روان و چشمنواز تیمهایش توجه تیمها را به خود جلب کرده بود، در مواقعی از نقش مجتبی حسینی در این موفقیتها بیشتر از گلمحمدی سخن گفته میشد.
این اتفاق در پدیده و پرسپولیس هم تکرار شد و جملات مشابه درباره حمید مطهری گفته میشد مبنی بر اینکه او تئوریسین تیم گلمحمدی است و اگر مطهری یا حسینی را از گلمحمدی بگیرند، شاید دیگر موفقیتی نصیب یحیی نشود.
وقتی پرسپولیس در فصل ۰۱-۱۴۰۰ به چالش کشیده شد، حملات زیادی به یحیی گلمحمدی صورت گرفت که عصر او به پایان رسیده و او تا حدی زیادی به مطهری تکیه دارد و خود چیزی در چنته ندارد.
بخش اعظم این مسائل وقتی شکل گرفت که خود گلمحمدی با فضا دادن به دستیارهای خود مانند مجتبی حسینی و مطهری به عنوان کسانی که در نشستهای خبری شرکت میکنند، این نظریه را به وجود آورد که آنها مغز متفکر تیمش هستند.
آیا یحیی به دستیارهایش تکیه دارد؟
نگاهی به اتفاقات سالهای گذشته و دوران سرمربیگری حسینی و مطهری و بازگشت باشکوه گلمحمدی به مسیر قهرمانی با کادر فنی جدید خود، به نوعی خط بطلانی به این نظریه میکشد.
فوتبال یک ورزش گروهی است و کادرفنی تیمها شامل مربیان پرتعدادی است که مانند قطعات پازل وظایف خود را در بخشهای مختلف انجام میدهند. حتی موفقترین مربیان فوتبال اروپا هم بدون حضور دستیارها و کارشناسهای فوتبال نمیتوانستند دوران موفقی را سپری کنند و قطعا هر سرمربی موفقی نیازمند دستیارهای خوب است. پس قطعا بخشی از موفقیت گلمحمدی هم به خاطر حضور دستیارهای خوش فکر در کادر فنی او است، اما آیا نظریه فوق که یحیی را پایینتر از دستیارهایش نشان میدهد درست است؟
پاسخ منفی است. برای تایید این نظریه باید به کارنامه سرمربیگری این گزینهها نگاه کنیم. مجتبی حسینی بعد از جدایی یحیی از ذوب آهن تبدیل به سرمربی این تیم شد، اما به پایان فصل نرسید و از سمتش برکنار شد. او مجددا راهی تراکتور و تبدیل به دستیار یحیی شد و بعد از برکناری یحیی، باز هم حسینی به عنوان سرمربی موقت موفق نبود.
حسینی برای پیدا کردن هویت خود در سرمربیگری راهی لیگ دسته یک شد و بعد از حضور در تیم گل ریحان و مس کرمان - که نتوانست به لیگ برتر صعود کند - هدایت نفت مسجدسلیمانی را بر عهده گرفت که با فکری به لیگ برتر صعود کرده بود. او توانست توانمندی خود را در این تیم و سپس ذوب آهن و در ادامه در پیکان نشان دهد، اما هرگز قابل قیاس با دستاوردهای گلمحمدی نیست.
این موضوع درباره حمید مطهری هم صادق است. او بعد از حضور موفق در کادر فنی یحیی گلمحمدی، ابتدای فصل جاری راهی نساجی شد و بعد از یک شروع خوب، دچار نزول شد و تیمش در نیم فصل دوم افت کرد تا از نساجی برکنار شود و بعد از رفتن او، بازیکنان تیم صحبتهایی علیه او مطرح کردند.
بعد از ناکامی دستیارهایی که به عنوان مغز متفکر یحیی مطرح شده بودند، گلمحمدی با دستیارهای برزیلی و اسپانیایی توانست اقتداری را که متزلزل شده بود، به دست آورد و نشان دهد که بخش اعظم این موفقیت ریشه در تفکرات خودش دارد.
گلمحمدی به درستی به همه بازیکنان و دستیاران خود برای دیده شدن و تبدیل شدن به چهرههای موفق، فضا میدهد و شاید نتوانسته مانند سایر مربیان از فضای رسانهای بهره ببرد تا موفقیتهایش اینطور زیر سوال برود.
با سه قهرمانی در لیگ و سه قهرمانی در جام حذفی و سه قهرمانی در سوپرجام، گلمحمدی را باید جزو موفقترین مربیان تاریخ لیگ دانست که یک بار هم توانسته تیمش را تا فینال لیگ قهرمانان آسیا برساند.