سرانجام یک هفته بعد از آن مناظره باورنکردنی در تلویزیون و اتهامات ریز و درشتی که به سمت علی فتحاللهزاده روانه شد، مدیرعامل استقلال به ناچار از ستمش کنارهگیری کرد. اگر استعفای اول و احتمالا نمایشی شوالیه از سوی هیأتمدیره رد شده بود، این بار دیگر شرایط برای ادامه همکاری به هیچوجه فراهم نبود. خشم بیامان افکارعمومی و برملا شدن سوءمدیریت شدید حاجی، کار را به جایی رسانده بود که دیگر نمیشد با او ادامه داد. نهایتا هم با استعفای فتحاللهزاده موافقت شد و به جای او حجت کریمی را سرپرست موقت باشگاه کردند تا فعلا به رتق و فتق امور بپردازد. این، بدترین پایان ممکن برای علی فتحاللهزاده بود. شکست اخیر او اما میتواند پایان یک دوران هم باشد؛ دوران اعتماد هواداران به مدیرانی که میکوشند تا با رفتارهای پوپولیستی برای خودشان موقعیت درست کنند.
دورهات گذشته شوالیه
اگرچه فتحاللهزاده در مسند مدیریت استقلال موفقیتهایی بهدست آورده، اما بسیاری بر این باورند که آن توفیقات مخصوص فوتبال دوقطبی و آماتوری گذشته بوده است؛ زمانهایی که در آن پرسپولیس و استقلال معمولا در مسیر کسب جام قرار داشتند و افتخارات را بین خودشان تقسیم میکردند، زمانهای که هزینه باشگاهداری اینقدر هنگفت نبود و نیاز به درآمدزایی تا این حد حس نمیشد. اقتضائات و احتیاجات امروز دنیای فوتبال اما از جنس دیگری است. مدیری که حالا کار را دست میگیرد، باید از همهچیز سررشته داشته باشد، قواعد حقوقی، بینالمللی و اقتصادی را بداند و بلد باشد پول به باشگاه بیاورد. این فرمول قدیمی که «کار را قبول میکنیم و سر بزنگاه دولت کمک میکند» دیگر جواب نمیدهد، مخصوصا که کل مملکت درگیر بحران اقتصادی است و خود دولت هزار جور مشکل دارد. شکست مطلق فتحاللهزاده در بازگشت به فوتبال، قشنگ نشان داد دوره او و امثال او سپری شده و تازه موفقیت نسبی اینها در گذشته هم لزوما بهمعنای درایت و تواناییهای مدیریتیشان نبوده است.
دلربایی با کریخوانی
وقتی یکی مثل فتحاللهزاده از مسیر توانایی حقیقی و مهارت مدیریتی نمیتواند جایی برای خودش دست و پا کند، دنبال بهدست آوردن دل هواداران از راههای دیگری میرود. از آن جمله است رویکردهای پوپولیستی که انصافا حاجی در آنها ید طولایی داشت. هنوز باور کردنی نیست که فتحاللهزاده در دوران خانهنشینی، با کلیدواژه بابامسعود (متهم کردن پرسپولیس به برخورداری از حمایت وزیر پیشین ورزش) برای حریف دیرینه کری میخواند. او اما این کارها را میکرد و گروهی از هواداران هم سر ذوق میآمدند؛ آنقدر که خانهنشینی فتحاللهزاده را هم از مصادیق ظلم به تیم خود برمیشمردند و برای بازگشت او به استقلال لحظهشماری میکردند. شوالیه برگشت و نشان داد دستش تا چه حد خالی است و در این زمانه فقط به درد کلکل میخورد و نه چیزی بیش از آن.
همتایان پرسپولیسی
در خود استقلال و حتی پرسپولیس هم مدیران دیگری از جنس فتحاللهزاده داشتیم. زمانی محمد رویانیان خیلی از این ژستها میگرفت، اما میراث او برای پرسپولیس، بدهی کمرشکن به مانوئل ژوزه بود. محمدحسن انصاریفرد هم شرایط مشابهی داشت و رگ خواب گروهی از هواداران را پیدا کرده بود، اما کارنامهای از خودش بهجا گذاشت که امروز اگر بدترین مدیران 20سال گذشته پرسپولیس بهنظرسنجی گذاشته شوند، احتمالا محمدحسن از مدعیان کسب عنوان قهرمانی خواهد بود! امید که پس از این همه کش و قوس، هواداران از این به بعد برای ارزیابی مدیران به «دست» آنها نگاه کنند، نه دهانشان.