محمدرضا خلعتبری در سال ۹۰ و ۹۱ در تیم الوصل امارات شاگرد دیگو مارادونا بود و رابطه صمیمانه سرمربی مطرح آن روزهای الوصل با مهاجم تیم ملی ایران مورد توجه رسانههای اماراتی قرار داشت. با مهاجم کنونی تیم سپاهان درباره مارادونا صحبت کردیم. محمدرضا خاطرات بسیار جالبی هم از اسطوره فوتبال جهان دارد که خواست فعلاً منتشر نشود!
به نظر خودت دلیل رابطه صمیمانه مارادونا با تو چه بود؟
برای همه پیش میآید در اولین دیدار با یک شخص از او خوششان بیاید. من قبل از اینکه با مارادونا از نزدیک ملاقات کنم به شدت او را دوست داشتم و شاید در چشمانم در اولین دیدار این علاقه را دید. حس انرژی مثبت یا انرژی منفی در نگاه و کلام انسانها وجود دارد و من با یک حس بسیار خوب برای اولین بار به مارادونا نگاه کردم. هر چه بود باعث شد ایشان نسبت به من حس بسیار خوبی پیدا کند. در جریان تمرین هر وقت میخواست تنیس فوتبال بازی کند مرا صدا میزد تا به عنوان یارش در کنارش بازی کنم. سن و سالی از مارادونا گذشته بود و اضافه وزن داشت اما قدرت بازیسازی، پاسهای بلند و کوتاه میلیمتری، قدرت حفظ توپ و هوش سرشار رهبری تیم در میانه میدان، ضربههای ناگهانی و حیاتی، حفظ تعادل و قدرت پا به توپ عالی و بسیاری از خصوصیات دیگر در مارادونا جمع بود و از اینکه فرصت این را داشتم تا هر روز چند ساعتی را در کنار او سپری کنم لذت میبردم. در آن دوره مارادونا حدوداً ۵۱ سال داشت و هنوز سر حال بود.
جلوی شما به عنوان شاگردانش سیگار میکشید؟
مارادونا در زندگیاش با کسی تعارف نداشت. بارها قبل از شروع تمرین سیگار برگش گوشه لبانش بود و وقتی که میخواست وارد زمین چمن شود آن را خاموش میکرد. اتفاقاً پنج یا شش نخ سیگار برگ به من هدیه داد که در خانه مادریام در رامسر به عنوان یادگاری نگه داشتهام.
هیچ کدام را روشن نکردهای؟
نه بابا! همین مانده سیگار روشن کنم. اتفاقاً وقتی از دبی به رامسر رفتم و آنها را به مادرم دادم تا برایم نگهداری کند با تعجب پرسید برای کی سیگار خریدهای؟ که گفتم از سیگارهای مارادوناست که یادگاری به من داده، لبخندی زد و آن را در جعبهای گذاشت.
مارادونا خیلی اوقات از کوره در میرفت، از کتک کاری گرفته تا اسلحه کشیدن. عصبانیت او را دیدید؟
همه آدمها دارای ویژگیهای مثبت و منفی هستند و در یک سالی که با مارادونا کار کردم از خیلی ویژگیهای اخلاقیاش خوشم آمد. با آن اسم و رسم در رفتار و گفتارش ذرهای غرور و تکبر ندیدم. آدم صادق و دست و دلبازی بود. به تمام بازیکنان الوصل پیراهن، کفش استوک مارک و چیزهای دیگر هدیه داد و به نظرم به خاطر همین ثروت زیادی جمع نکرد. به عنوان یک مربی از باختن بدش میآمد و اگر میباختیم ناراحت و عصبی میشد ولی ما از او حرف رکیک هم نشنیدیم چه برسد به کتک کاری.
کارلوس کیروش برای هماهنگی جهت حضور تو در اردوی تیم ملی با مارادونا تلفنی صحبت کرده و بحثشان شده بود؟
تلفنی در کار نبود. تیم ملی ایران یک بازی حساس با تیم قطر داشت و آقای کیروش به امارات سفر کرده و به باشگاه الوصل آمد تا به صورت حضوری با آقای مارادونا صحبت کند، یک مترجم و من هم نشستیم. کیروش به مارادونا گفت بازی خیلی مهمی داریم و میخواهم خلعتبری چند روز زودتر در اردوی تیم ملی باشد. مارادونا هم گفت با الوصل به فینال جام خلیج صعود کرده و بازی رفت را برنده شدهایم و بعد از بازی برگشت خلعتبری را به تهران میفرستم و سه، چهار روز قبل از بازی تیم ملی ایران در کنار شما خواهد بود اما کیروش گفت اگر در تایمی که من میخواهم خلعتبری در اردو حاضر نشود او را از لیستم خط میزنم!
حق با کدام بود؟
از نظر قانون بازیکنان باید حداکثر ۷۲ ساعت قبل از بازی در اختیار تیم ملی باشند ولی شرایط تیم ملی ایران حساس بود و آقای کیروش میخواست به بهترین نحو تیم را آماده بازی با قطر کند. مارادونا میتوانست مخالفت کند ولی به من گفت با اینکه میتوانم تو را در اردوی الوصل نگه دارم اما اجازه میدهم بروی چون تیم ملی همیشه مهمتر از تیم باشگاهی است.
از حرفهای کیروش ناراحت نشد؟
یک شناختی از کیروش داشت و تابلو بود از او خوشش نمیآید!
چرا؟ حدست چیست؟
من رویم نشد از هیچ کدام چیزی سؤال کنم.
و بازی برگشت را الوصل باخت و قهرمانی را از دست داد.
متأسفانه در بازی برگشت داور در نیمه اول دو بازیکن الوصل را اخراج کرد و در ضربات پنالتی تیم بحرینی قهرمان جام شد.
بعد از ترک الوصل با مارادونا ملاقات یا گفتوگو داشتی؟
چند سال بعد سفری به امارات داشتم و همراه با یکی از دوستان به منزل مارادونا در منطقه جمیرا رفتیم؛ یک خانه شیک و ویلایی در اختیارش بود و ساعتی را مشغول مرور خاطرات و صحبت درباره فوتبال و سایر مسائل شدیم.
چرا اصرار میکنی بخشی از خاطراتت از مارادونا منتشر نشود؟
اگر صرفاً رابطه بازیکن و مربی بود شاید آقای مارادونا با من هر مطلبی را در میان نمیگذاشت ضمن اینکه الان بابت درگذشت ایشان بسیار ناراحتم و دوست ندارم خاطراتی را بگویم که خندهدار است یا میتواند به وجهه ورزشیشان لطمه بزند
از تیم سپاهان چه خبر؟
به دلیل مصدومیت مچ پا نتوانستم با تیم به تبریز بروم و مشغول درمان هستم و خوشبختانه یک پیروزی دلچسب سه امتیازی شرایط تیم را در جدول بهبود بخشید. امیدوارم سپاهان که پتانسیل بسیار خوبی دارد در ادامه مسابقات بهترین نتایج را بگیرد؛ من هم به عنوان یک بازیکن با جان و دل برای موفقیت تیمم تلاش خواهم کرد.
صحبت خاصی مانده؟
در مورد مارادونا صحبت کردیم؛ صادقانه باید بگویم کار کردن با این مرد بزرگ برایم افتخاری بسیار بزرگ بود و خواست خدا بود ایشان از من خوشش بیاید و مثل یک رفیق با من رفتار کند. من کاری به گذشته مارادونا و حاشیههایش ندارم چون از او چیزی جز فروتنی، محبت، معرفت و انسانیت ندیدم. صدها نفر از نقاط مختلف جهان به امارات میآمدند تا با او یک عکس یادگاری بگیرند. گاهی میدیدم برخی با دیدن مارادونا از خوشحالی زیاد شوک میشدند، زبانشان میگرفت، اشکشان جاری میشد. محبوبیت او غیر قابل توصیف بود و هیچ محبوبیتی بیهوده و شانسی نیست؛ مارادونا لایق محبوبیت بود.