به نقل از رودآور، دیدن گنبد طلایی بارگاه علی ابن موسی الرضا(ع)، دل را جلا می دهد، صدای نقاره و آب خنک سقاخانه اسماعیل طلا در صحن انقلاب، پنجره فولاد هم عجب صفایی دارد و صدای پر زدن کبوترهای حرم، اذن دخول را می خوانی و کم کم وارد می شوی، از سمت راست، به درهای ورودی یکی یکی دست میکشی و می بوسی، گاهی هم اشک جمع شده پشت پلک هایت امانت نمی دهند بر زمین می افتی و نیم خیز می گویی آقا سلام، از راه دوری آمدم، اطراف ضریح شلوع است، دستت که به ضریح نمی رسد آهی می کشی و باز زیارتنامه می خوانی و نمازی.
از پله ها به زیرزمین بارگاه می روی، آنجا شاید دلت بیشتر شکسته شود، دلت که تاب و قرار ندارد بازمی گردی و در گوشه ای روبروی ضریح می ایستی و باز سلامی دیگر، این بار نگاهت از ضریح برداشته نمی شود، با یک دست کتاب دعا را گرفته ای و با دست دیگر امام رضا(ع) را واسطه قرار می دهی تا خدا دستگیر تو باشد.
اینجا بوی عطر مخصوص حرم، بیشتر به مشامت می رسد، معنویت وجودت را گرفته و آرام می گویی آقا دیدی بالاخره آمدم، هرچند گناه مرا از شما دور ساخته اما باز امام رئوف شمایید، چه سال ها و چه نذر و نیازها که مرا به حضورتان قبول کنید، آقا دلم شکسته بود، آرام شدم.
اینجا دیگر وقتی صدای ضجه های اطرافیان را می شنوی که هیچ نمی خواهند جز آن که خدا را شکر می کنند امام رضا(ع) آنان را طلبیده است، تو هم سرت را پایین انداخته و از حاجات دنیویت می گذری، اما به ماه و سال نکشیده می بینی که صاحب حرم حاجت بیان نشده تو را برآورده کرداند و گاهی هم که مصلحت و مشیت الهی بر برآورده نشدن آن رقم می خورد، حکمت برآورده نشدنش مثل روز برایت مشخص می شود.
می گویند زیارت بارگاه مطهر امام هشتم شیعیان حج فقراست، اما خیلی ها هم این هزینه را ندارند، سال ها چشم انتظاری برای دیدن بارگاه مطهر ایشان.
در گذشته های دور بیشتر در روستاها زائران امام رضا(ع) را با اسپند، سبزه، گل و گلاب بدرقه می کردند و باز با اسپند و حتی قربانی به استقبالشان می آمدند، این رسم هنوز هم، همچنان در تعدادی از روستاها پا برجاست، هر زائری که مشرف به مشهد مقدس می شود به او مشهدی می گفتند، این روزها هم می گویند، مشهدی محمد، مشهدی علی و ...
خیلی ها هم که هزینه تشرف به مشهد الرضا(ع) را نداشتند سراسیمه به استقبال می آمدند تا شاید اولین نفری باشند که بوسه بر چشمان و پیشانی زائران بزنند، چرا که معتقدند بودند این زائران با چشمانشان ضریح مطهر را دیده اند و می خواستند اولین نفری باشند که زیارت قبولی می گویند، مشهدی دعا کردی آقا ما را همم بطلبند و مشهدی میرزا می گوید دلت با رضا(ع) باشد، هر جا سلام بدهی جوابت را می دهد.
اما چه کسی می تواند درد و رنج یک عاشق دور مانده از معشوق خود را دریابد، به گوشه ای می رود و آرام آرام گریه می کند، دستی بر سینه می گذارد، از دور سلامی می دهد و باز هم در نمازهایش دعا برای طلبیدن می خواند.
در این میان 148 سال پیش یعنی در نهم ربیع الاول سال 1289 مرحوم حاج خسرو میرزا که در روستای باقرآباد تویسرکان زندگی می کرد، تاب تحمل دیدن اشک های افراد بی بضاعت و مستمند روستا که حسرت یک بار دیدن ضریح مطهر امام رئوف را می خوردند، نداشت، او که بخشی از زمین های کشاورزی خود را برای امورخیریه، تعمیر هر ساله حمام و قنات روستا و تعزیه خوانی وقف کرده بود بخشی دیگر را برای تأمین هزینه اعزام زائران کوی یار وقف می کند تا دلی شکسته در اطراف خود نبیند.
به روستای باقرآباد هم رفتیم، همه اهالی از مرحوم خسرو میرزا تعریف می کنند، اما نام و نشانی از اقوام او نیافتیم، باقرآبادی ها ارادت خاصی به حاج میرزا و نگهداری از زمین های وقفی او دارند، زمین های کشاروزی که سبب خیر و برکت در روستا شده است.
به گفته «حمیدرضا نوروزی» رئیس اداره اوقاف و امور خیریه تویسرکان از سال 1298 تاکنون با توجه به اجرای نیت حاج خسرو میرزا هر ساله تعدادی از اهالی روستا به واسطه عایدات این زمین های وقفی دستشان به ضریح می رسد و دلشان آرام می شود.
نوروزی عنوان کرد: که در سال جاری نیز با کمک چند خیر دیگر هزینه اعزام 15 تویسرکانی به مشهد مقدس تأمین شده است و به زودی این افراد راهی می شوند.
رئیس اداره اوقاف و امور خیریه تویسرکان معتقد است که می توان با هدایت و نهادینه ساختن فرهنگ وقف به سمت مواردی که جامعه از نظر معنوی و فرهنگی به آن نیازمند است، فضایی روحانی و ویژه به آن جامعه داد.
فقیر و خسته به درگاهت آمدم، رحمی!
که جز ولای توأم نیست هیچ دستاویز