از زنبورداری تا دامپروری یک احمدآبادی+تصاویر
  • در اهتمام به منویات مقام معظم رهبری در باره شعار سال با عنوان اقتصاد مقاومتی، اقدام و عمل، بر آن شدیم  تا با کارآفرینان، دامپروران، زنبورداران و گلخانه داران و بسیاری دیگر از عرصه های حوزه اقتصاد مقاومتی که از بسیج سازندگی، تسهیلات اشتغالزایی دریافت کرده اند به گفت و گو بپردازیم و راز و رمز موفقعیت و مشکلات پیش روی آنان را بازگو کنیم.

در حدود 25 کیلومتر از مرکز تویسرکان را طی کردیه تا به روستای احمدآباد می رسیم، محلی خوش آب و هوا و پر از صدای دل نشین پرندگان.

رضا افتخاری، 45 ساله، متأهل و دارای دو فرزند دختر و دو فرزند پسر، که علاوه بر کشاورزی و باغداری به تولید عسل و گاو داری نیز مشغول است.

می گوید با وجود آنکه در چندین سال گذشته با خشکسالی و سرمازدگی باغ خود روبرو بوده، اما در تأمین خرج و مخارج زندگی اش کم نیاورده است و از زنبورداری، گام داری و پرورش مرغ امرار معاش در کنار باغداری امرار معاش می کند.

زمانی که از زنبورها و کندوهایش می پرسیم با ذوق ما را به سمت کندوها می برد و حتی آرام زنبورهایش را نوازش می کند، زنبورهایی که شهد گل ها را به سمت کندوها آورده اند.

کندوهایش سنتی سنتی است و از گل ساخته شده است، نه مومی در آن قرار می دهد نه قابی (شان)، همه را زنبور ها خود می سازند، رضا سابق براین در زمان خرم بودن دشت و صحرا، 60 کندوی سنتی داشته است، اما سال گذشته به دلیل خشکسالی و عدم وجود تعداد مناسب گل ها در دشت و صحرا تعداد کندوهایش به 25 کندو کاهش می یابد.

رضا ادامه می دهد: در زمانی که همه جا سبز و خرم است در حدود 80 تا 90 کیلو عسل تولید شده اش را با قیمت مناسب و حتی 150 هزار تومان برای هر کیلو به فروش می رساند.

از آنجا که عسل تولید شده صد در صد طبیعی است، سفارش هایی قبل از آماده شدن عسل از قبل به رضا می شود تا سهم سفارش دهندگان را برایشان نگه دارد.

رضا از خاصیت عسل در تقویت عمومی بدن و درمان بیماری ها حرف ها می زند و می گوید: عسل تولید شده توسط زنبورها در این کندوی های سنتی به دلیل طبیعی بودنشان حتی اگر 10 سال هم بماند به اصطلاح عامیانه شکره نمی زند و خراب نمی شود، در حالی که می بینیم متأسفانه عسل های تولید شده تقلبی بعد از مدتی کوتاه، شکره می زنند و رنگ و طمع و به ویژه خاصیت عسل طبیعی را ندارند، چرا که زنبورهای تولید ننده ان عسل ها بیشتر با استفاده از شکر تقویت شده اند.

رضا ادامه  می دهد: سالی یک مرتبه می توانیم از عسل تولید شده آن هم در اواخر تابستان و اوایل مهر بهره مند می شویم.

به اینجا که می رسد، همسرش نیز وارد بحث ما می شود و ما را به گاوداری که 10 گاو در موجود است هدایت می کند، می گوید: از بسیج سازندگی تسهیلات گرفته ایم تا گاوداری را توسعه دهیم، تعدادگاو ها رابیشتر کرده وسقفی مناسب براب آن ها بسازیم.

وی با دست اشاره به گوساله در گاوداری کرده و می گوید: آن گوساله را ببینید، گوساله ای یک روزه است.

او ادامه می دهد: صبح زود از خواب بیدار می شویم، علف و یونجه گاو ها را داده و شیر می دوشیم، شیر گاوها را اقوام و آشنایان در روستاهای دیگر از جمله اشتران، مالیچه و جیجانکوه خریداری می کنند، خدا را شکر، نان و آب مان با فروش این ها تأمین می شود.

 

به حیاط خانه که باز می گردیم، به مرغ های داخل حیاط نیز اشاره می کند و می افزاید: برای تهیه تخم مرغ هم که مشکلی نداریم، گرچه کار کردن در روستا و نگهداری گاو و پرورش مرغ سخت است و مشکلات خاص خود را دارد، اما با عنایت خدا  زندگی را می چرخانیم و یکی از پسران و یکی از دخترانمان را این گونه با فروش محصولات خود به خانه بخت فرستادیم.

رضا هم از قناعت های همسر خود می گوید و از همیاری او در تأمین معاش زندگی خانواده، از اینکه همسرش پا به پای او هرچند سخت اما محیطی مناسب برای تربیت فرزندانشان فراهم ساخته اند.

کم کم باید خداحافظی کرده و به شهر باز گردم، در افکار خود غوطه ور می شوم که یک روستایی چگونه پیاده کننده اقتصاد مقاومتی است، حرفش کمتر و عملش بیشتر است، اگر در عرصه ای ضرر ببیند، به سرعت خود را با شرایط جدید ایجاد شده، تطبیق می دهد و به فکر چاره ای دیگر می افتد تا زندگی خود و خانواده اش را تأمین کند و چقدر خوب سرد و گرم های زندگی آنان را مقاوم کرده است.