چند سخن از پیغمبر (ص) می‌دانیم؟

سخن از اسلام به میان نمی‌آید مگر آنکه به دنبالش نام مبارک پیامبر(ص) هم همراه می‌شود. وجود پیامبر اکرم(ص) آنقدر با ظهور و نام اسلام گره خورده است که سعادت مسلمانانه و تصور اسلام جدای از وجود پیامبر کار چندان ممکنی نیست.

اخبار مذهبی -در عین این مسلمانان در طول تاریخ اسلام آنقدر که باید و شاید به اسوه حسنۀ محمدی از نظر آراستگی به اخلاق پیامبرانه و انس با حکمت‌های نبوی و پیراستگی محققانه این سنت از خرافات و زوائد عنایت نکرده‌اند.

این عدم عنایت چه بسا در میان ما شیعیان گستردگی بیشتری دارد و گاهی دیده می‌شود بزرگداشت شخصیت‌های دست‌چندم تاریخ اسلام و شیعه در شناخت ما از شخصیت پیامبر(ص) و مکارم اخلاقی رسالت پیشی دارند.

این هست تا آنکه همچنین در دوران معاصر شخصیت پیامبر(ص) آماج حمله‌ها و نقدها از سوی برخی اسلام‌ستیزان غربی و شرقی قرار گرفته است و از هر سو تیر ناجوانمردانه تهمت و تخطئه بر ایشان می‌بارد.

چنین وضعیتی مستلزم بازخوانی معرفتی دوباره تاریخ اسلام و سیره نبوی و قرآن است که اگر هم قرار بر دفاع و پاسخ است، دفاع‌ها محققانه، پاسخ‌ها مستدل، تبیین‌ها حکیمانه، جدل‌ها احسن و مبتنی بر «قول احسن» محمدی باشد.

یکی از ابتدایی ترین گام‌های این طریق، مراجعه محققانه به سخنان و اقوال به جای مانده از پیامبر(ص) و پیراستن سره از ناسره این میراث نبوی است. اما گویا در همین امر هم مسلمانان اعم از عوام و خواص، آنگونه که باید همت به خرج نداده اند.

مرحوم استاد مرتضی مطهری در کتاب سیری در سیره نبوی خود در این زمینه در ص ۴۴ می‌گوید: «ما نمی توانیم از این اظهار تاسف درباره خودمان خودداری بکنیم که ما که امت پیغمبر آخرالزمان هستیم، از هر کداممان اگر بپرسند، نه چند تا سخن از پیغمبر بلدیم -حتی لفظش را هم بلد نیستیم چه رسد به معنی و تفسیرش- و نه از سیره و رفتار پیغمبر می‌توانیم چند کلمه بگوئیم.»

وی در ادامه ضمن اشاره به خاطره‌ای از یک درخواست مبنی بر جمع‌آوری برخی از سخنان پیغمبر اشاره می‌کند:

یکی از نویسنده‌های معروف ایران که دو سه سال پیش مُرد (زمان ایراد سخنرانی سال ۱۳۵۴ در مسجد جامع بازار تهران است) و البته مذهبی نبود (ابتدای عمرش که هیچ مذهبی نبوده، این آخر عمریها به واسطه کتابهایی از من که منتشر شده بود با من ارتباط، و تمایلی به مذهب پیدا کرده بود) یک وقتی به من گفت: من دارم کتابی را ترجمه میکنم در حکمت ادیان، یعنی حکمتهایی که در دین‌های مختلف عالم وجود دارد: حکمت‌هایی که امروز در دین یهود وجود دارد، حکمت‌هایی که در همین انجیل وجود دارد، حکمت‌هایی که به زردشت نسبت می‌دهند، حکمت‌هایی که به بودا نسبت می دهند، حکمت‌هایی که از کنفسیوس است، و حکمت‌هایی که از پیغمبر ماست. گفت: من فقط به رگ سیّدیم برخورده، زیرا از هر کسی کلمات زیادی نقل کرده ولی به پیغمبر اسلام که رسیده چند جمله کوتاه نقل کرده، و چون ترجمه من ترجمه آزاد است می‌خواهم اندکی بیشتر نقل کنم ولی من که دسترسی ندارم. گفت: من تصمیم گرفته‌ام صد آیه از قرآن نقل کنم، صد جمله از کلمات پیغمبر، و صد جمله از کلمات امیرالمؤمنین. در مورد قرآن گفت چون قرآن مترجم (قرآن آقای قمشه‌ای) هست خودم می‌توانم چند آیه انتخاب بکنم. از کلمات امیرالمؤمنین هم چون نهج البلاغه‌های مترجم هست می‌توانم انتخاب بکنم، ولی راجع به سخن پیغمبر چون من به عربی چندان وارد نیستم و در فارسی هم هر چه گشتم پیدا نکردم، اگر می توانی صد جمله از پیغمبر برای من پیدا کن و ترجمه هم بکن ولی بعد من به قلم خودم در می‌آورم که مطابق ذوق خودم باشد. گفتم بسیار خوب. من صد جمله از رسول اکرم جمع آوری کرده و در اختیارش قرار دادم، ترجمه هم کردم که یکوقت معنایش اشتباه نکند، بعد هم او در کتابی به نام «حکمت ادیان» چاپ کرد.

یک وقت به من رسید و گفت: فلانی ! پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته؟! من که نمی‌دانستم. در صورتی که خود این نویسنده یک نویسنده معروف ایران، و کسی است که در کشورهای خارجی احیانا روی او حساب می‌کنند و وقتی می‌خواهند نویسنده‌های درجه اول ایران را بشمارند یکی هم او را می‌شمارند. یک آدمی که به قول خودش سید است و در همه عمرش هم سروکارش با کتاب بوده است خبر نداشت که پیغمبر ما چنین سخنانی دارد. به من گفت: پیغمبر ما یک چنین سخنانی داشته و من نمی‌دانستم؟! گفتم: بله. بعد که کتاب چاپ شد گفت: فلانی من حالا می بینم سخنان پیغمبر اسلام بر سخنان تمام پیغمبران عالم می‌چربد. اینقدر عمیق و پر معناست.»

 استاد مطهری در پایان بحث را باز با تاسف پایان می‌برد که: چرا ما مسلمانها باید اینقدر کوتاهی کرده باشیم که یک نویسنده ما - که او هم کوتاهی کرده است - اطلاع نداشته باشد که اصلا پیغمبر سخنان حکمت آمیزی هم دارد یا ندارد.

به مناسبت همین قصور به عنوان اولین گام آشنایی با سخن و سیرۀ نبوی، با صد سخن از پیامبر اکرم(ص) که مرحوم مطهری در پایان کتاب سیری در سیره نبوی خود در ضمیمه جمع‌آوری کرده است همراه می‌شویم.

۱. هر چه فرزند آدم پیرتر می شود، دو صفت در او جوانتر می‌گردد: حرص و آرزو.

 ٢. دو گروه از امت من هستند که اگر صلاح یابند، امت من صلاح می‌یابد و اگر فاسد شوند، امت من فاسد می شود: علما و حکام.

 ٣. شما همه شبان و مسؤول نگاهبانی یکدیگرید.

 ۴. نمی توان همه را به مال راضی کرد اما به حسن خلق، می توان.

 ۵. ناداری بلاست؛ از آن بدتر، بیماری تن، و از بیماری تن دشوارتر، بیماری دل.

 ۶. مؤمن، همواره در جستجوی حکمت است.

 ۷. از نشر دانش نمی توان جلوگیری کرد.

۰۸ دل انسانی همچو پری است که در بیابان به شاخه درختی آویزان باشد، از وزش بادها دائم در انقلاب است و زیرورو میشود.

۹. مسلمان آن است که مسلمانان از دست و زبان او در آسایش باشند.

 ۱۰. رهنمای به کار نیک، خود کننده آن کار است.

 ۱۱. هر دل سوخته ای را عاقبت پاداشی است.

 ۱۲. بهشت زیر قدم‌های مادران است.

 ۱۳. در رفتار با زنان، از خدا بترسید و آنچه درباره آنان شاید، از نیکی دریغ ننمائید.

 ۱۴. پروردگار همه یکی است و پدر همه یکی. همه فرزند آدمید و آدم از خاک است. گرامی ترین شما نزد خداوند، پرهیزکارترین شماست.

 ۱۵. از لِجاجت بپرهیزید که انگیزه آن، نادانی و حاصل آن، پشیمانی است.

 ۱۶. بدترین مردم کسی است که گناه را نبخشد و از لغزش چشم نپوشد و باز از او بدتر کسی است که مردم از گزند او در امان و به نیکی او امیدوار نباشند.

۱۷. خشم مگیر و اگر گرفتی، لختی در قدرت کردگار بیندیش.

۱۸. چون تو را ستایش کنند، بگو ای خدا مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمی‌دانند بر من ببخش و مرا مسؤول آنچه می‌گویند قرار مده.

۱۹. به صورت متملقین، خاک بپاشید.

۲۰. اگر خدا خیر بنده ای را اراده کند، نفس او را واعظ و رهبر او قرار میدهد.

۲۱. صبح و شامی بر مؤمن نمی گذرد مگر آنکه بر خود گمان خطا ببرد.

۲۲. سخت ترین دشمن تو، همانا نفس اماره است که در میان دو پهلوی تو جا دارد.

۲۳. دلاورترین مردم آن است که بر هوای نفس، غالب آید.

۲۴. با هوای نفس خود نبرد کنید تا مالک وجود خود گردید.

۲۵. خوشا به حال کسی که توجه به عیوب خود، او را از توجه به عیوب دیگران باز دارد.

۲۶. راستی به دل آرامش می بخشد و از دروغ، شک و پریشانی می‌زاید.

۲۷. مؤمن آسان انس می گیرد و مأنوس دیگران می شود.

۲۸. مؤمنین همچو اجزاء یک بنا، همدیگر را نگاه می دارند.

۲۹. مثل مؤمنین در دوستی و علقه به یکدیگر، مثل پیکری است که چون عضوی از آن به درد بیاید، باقی اعضا به تب و بی‌خوابی دچار می‌شوند.

۳۰. مردم مانند دندانه های شانه، با هم برابرند.

۳۱. دانشجوئی بر هر مسلمانی واجب است.

۳۲. فقری سخت تر از نادانی و ثروتی بالاتر از خردمندی و عبادتی والاتر از تفکر نیست.

۳۳. از گهواره تا به گور، دانشجو باشید.

۳۴. دانش بجوئید گرچه به چین باشد.

۳۵. شرافت مؤمن در شب زنده داری و عزت او در بی نیازی دیگران است.

۳۶. دانشمندان، تشنه آموختن اند.

۳۷. دلباختگی، کر و کور می کند.

۳۸. دست خدا با جماعت است.

۳۹. پرهیزکاری، جان و تن را آسایش می بخشد.

۴۰. هر کس چهل روز به خاطر خدا زندگی کند، چشمه حکمت از دلش به زبان جاری خواهد شد.

۴۱. با خانواده خود بسر بردن، از گوشه نشینی در مسجد، نزد خداوند پسندیده تر است.

۴۲. بهترین دوست شما آن است که معایب شما را به شما بنماید.

۴۳. دانش را به بند نوشتن درآورید.

۴۴. تا دل درست نشود، ایمان درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود، دل درست نخواهد بود.

۴۵. تا عقل کسی را نیازموده اید، به اسلام آوردن او وقعی نگذارید.

۴۶. تنها به عقل می توان به نیکی‌ها رسید. آنکه عقل ندارد از دین تهی است.

۴۷. زیان نادانان، بیش از ضرری است که تبهکاران به دین می رسانند.

۴۸. هر صاحب خردی از امتِ مرا چهار چیز ضروری است: گوش دادن به علم، به خاطر سپردن و منتشر ساختن دانش و بدان عمل کردن.

۴۹. مؤمن از یک سوراخ، دو بار گزیده نمی شود.

۵۰. من برای امت خود، از بی تدبیری بیم دارم نه از فقر.

۵۱. خداوند زیباست و زیبائی را دوست میدارد .

۵۲. خداوند، مؤمن صاحب حرفه را دوست دارد .

۵۳. تملق، خوی مؤمن نیست.

۵۴. نیرومندی به زور بازو نیست؛ نیرومند کسی است که بر خشم خود غالب آید.

۵۵. بهترین مردم، سودمند ترین آنان به حال دیگرانند.

۵۹. بهترین خانه شما آن است که یتیمی در آن به عزت زندگی کند.

۵۷. چه خوب است ثروت حلال در دست مرد نیک.

۵۸. رشته عمل، از مرگ بریده می شود مگر به سه وسیله: خیراتی که مستمر باشد، علمی که همواره منفعت برساند، فرزند صالحی که برای والدین دعای خیر کند.

۵۹. پرستش کنندگان خدا سه گروهند: یکی آنان که از ترس عبادت می کنند و این عبادت بردگان است؛ دیگر آنان که به طمع پاداش، عبادت میکنند و این عبادت مزدوران است؛ گروه سوم آنان که به خاطر عشق و محبت، عبادت میکنند و این عبادت آزادگان است.

۱۰. سه چیز نشانه ایمان است: دستگیری با وجود تنگدستی، از حق خود به نفع دیگری گذشتن، به دانشجو علم آموختن

۶۱. دوستی خود را به دوست ظاهر کن تا رشت محبت محکمتر شود.

۶۲. آفت دین سه چیز است: فقیه بدکار، پیشوای ظالم، مقدسِ نادان

۶۳. مردم را از دوستانشان بشناسید، چه، انسان همخوی خود را به دوستی می گیرد.

۶۴: گناه پنهان، به صاحب گناه زیان می رساند؛ گناه آشکار، به جامعه.

۶۵. در بهبودی کار دنیا بکوشید اما در کار آخرت چنان کنید که گوئی فردا رفتنی باشید.

۶۶. روزی را در قعر زمین بجوئید.

۶۷. چه بسا که از خودستائی، از قدر خود می کاهند و از فروتنی، بر مقام خود می افزایند.

۶۸. خدایا ! فراخترین روزی مرا در پیری و پایان زندگی کرامت فرما.

۶۹. از جمله حقوق فرزند بر پدر این است که نام نیکو بر او بگذارد و نوشتن به او بیاموزد و چون بالغ شد، او را همسر انتخاب کند.

۷۰. صاحب قدرت، آن را به نفع خود به کار می برد 

۷۱. سنگین ترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده می شود خوشخوئی است.

۷۲. سه امر، شایسته توجه خردمند است: بهبودی زندگانی، توشة آخرت، عیش حلال.

۷۳. خوشا کسی که زیادی مال را به دیگران ببخشد و زیادی سخن را برای خود نگاهدارد.

۷۶. مرگ، ما را از هر ناصحی بی نیاز می کند.

۷۵. اینهمه حرص حکومت و ریاست و اینهمه رنج و پشیمانی در عاقبت!

- سیری در سیره نبوی

۷۶. عالم فاسد، بدترین مردم است.

۷۷. هر جا که بدکاران حکمروا باشند و نابخردان را گرامی بدارند باید منتظر بلائی بود.

۷۸. نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد.

۷۹. زیبائی شخص، در گفتار اوست.

۸۰. عبادت، هفت گونه است که از همه والاتر، طلب روزی حلال است.

۸۱. نشانه خوشنودی خدا از مردمی، ارزانی قیمتها و عدالت حکومت آنهاست.

۸۲. هر قومی شایسته حکومتی است که دارد.

۸۳. از ناسزا گفتن، بجز کینه مردم، سودی نمی بری.

۸۴. پس از بت پرستیدن، آنچه به من نهی کرده اند، در افتادن با مردم است.

۸۵. کاری که نسنجیده انجام شود، بسا که احتمال زیان دارد.

۸۹. آنکه از نعمت سازش با مردم محروم است، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود.

۸۷. از دیگران چیزی نخواهید گرچه یک چوب مسواک باشد.

۸۸. خداوند دوست ندارد که بنده ای را بین یارانش، با امتیاز مخصوص ببیند.

۸۹. مؤمن، خنده رو و شوخ است، و منافق، عبوس و خشمناک.

۹۰. اگر فال بد زدی، به کار خود ادامه بده و اگر گمان بد بردی، فراموش کن و اگر حسود شدی، خوددار باش.

۹۱. دست یکدیگر را به دوستی بفشارید که کینه را از دل می برد.

۹۲. هر که صبح کند و به فکر اصلاح کار مسلمانان نباشد، مسلمان نیست.

۹۳. خوشروئی کینه را از دل می برد.

۹۴. مبادا که ترس از مردم، شما را از گفتن حقیقت باز دارد.

۹۵. خردمند ترین مردم، کسی است که با دیگران بهتر بسازد.

۹۶. در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار گیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید.

۹۷. هنگام مرگ، مردمان می پرسند از ثروت چه باقی گذاشته؟ فرشتگان می پرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده؟

۹۸. منفورترین حلال‌ها نزد خداوند، طلاق است.

۹۹. بهترین کار خیر، اصلاح بین مردم است.

۱۰۰. خدایا مرا به دانش، توانگر ساز و به بردباری، زینت بخش وبه پرهیزکاری، گرامی بدار و به تندرستی، زیبائی ده.