حضرت یوسف (ع) از پیامبران الهی است که نام وی در قرآن آمده است و حتی سوره ای مخصوص وی نازل شده است. حضرت یوسف (ع) در عین حال که مقام پیامبری را برعهده داشت پادشاه مصر هم بود که امروز قصد به بررسی چرایی این موضوع داریم.
حضرت یوسف؛ پیامبری که مقام نبوت و سلطنت داشت
جزییات زندگی حضرت یوسف (ع) در قرآن و در سوره یوسف آمده است.
یوسُف بن یعقوب از پیامبران بنیاسرائیل است که مقام نبوت و سلطنت را با هم داشت و تعبیر خواب میدانست و از این طریق نزد پادشاه مصر محبوبیت یافت و به سلطنت رسید.
برادران یوسف، وی را در چاه انداختند، اما وی پس از چندی از چاه نجات یافت و به عنوان برده به عزیز مصر فروخته شد.
ماجرای یوسف و زلیخا از داستانهای مشهور قرآنی است. بر اساس آن، زلیخا شیفته زیبایی یوسف شد و برای به دست آوردن وی نقشههایی پیریزی کرد، اما نتوانست وی را راضی کند و در نهایت یوسف به اتهام خیانت به عزیز مصر زندانی شد.
حضرت یوسف، مدت ۱۲۰ سال زندگی کرد و زمانی که مرگ آن حضرت فرارسید، خدا به وی وحی کرد که نور و حکمت را که در دست داشت به ببرز بن لویی بن یعقوب بسپارد.
آنگاه یوسف، ببرز بن لویی را با آل یعقوب که در آن روز ۸۰ مرد بودند احضار کرد و به آنها گفت:
به زودی گروهی بر شما غالب میشوند و شما را دچار عذاب بدی میکنند. تا اینکه خدا شما را بهوسیله یکی از فرزندان لویی که نامش موسی است، کمک خواهد کرد.
بعد از وفات یوسف هر گروهی میخواست جنازه وی را در محله خود دفن کنند.
برای اینکه نزاع پیش نیایید وی را در مصر در صندوقی از مرمر در میان دریای نیل دفن کردند. پس از سالها حضرت موسی جنازه وی را از آن مکان خارج کرد و در فلسطین دفن کرد.
خداوند به پاداش کدام عمل حضرت یوسف (ع) به وی علم و حکمت عطا کرد؟
بر اساس متن قرآن؛ احسان و نیکوکاری، دلیل مهمی برای این هدیه الهی بوده است:
«وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنین»؛
هنگامى که وی به مرحله بلوغ و تکامل جسم و جان رسید و آمادگى براى پذیرش انوار وحى پیدا کرد، ما حکم و علم به وی دادیم و این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم.
«اشُد» از ماده «شد» به معناى گره محکم است و در اینجا اشاره به استحکام جسمانى و روحانى است.
منظور از «حکم» و «علم» در این آیه؛ یا مقام وحى و نبوت است، و یا اینکه منظور از «حکم»، عقل و فهم و قدرت بر دویرى صحیح که خالى از هواپرستى و اشتباه باشد؛ و منظور از «علم»، آگاهى و دانشى است که جهلى با آن توام نباشد.
از طرفی شاید بتوان حکم را به معناى آن دانست که؛ انسان به مقام «نفس مطمئنه» برسد و تسلط بر خویشتن پیدا کند آنچنان که بتواند نفس اماره و وسوسهگر را کنترل کند و منظور از علم، انوار قدسیه و اشعه فیض الهى است که از عالم ملکوت بر قلب پاک آدمى پرتوافکن میشود.
به هر حال؛ هر چه باشد این «حکم و علم» دو بهره ممتاز و پُر ارزش الهى بود که خدا به یوسف (ع) بر اثر پاکى و تقوا و صبر و شکیبایى و توکل داد، که همه اینها در کلمه «محسنین» جمع است.
نکته قابل توجه اینکه؛ قرآن در آیات فوق هنگام سخن از اعطای حکمت و علم به یوسف (ع) اضافه میکند:
«این چنین نیکوکاران را پاداش میدهیم»؛
یعنى مواهب الهى حتى به پیامبران بیحساب نیست، و هرکس به اندازه نیکوکارى و احسانش از دریاى بیکران فیض الهى بهره میگیرد.
همانگونه که حضرت یوسف (ع) در برابر صبر و استقامت در مقابل آن همه مشکلات سهم وافرى نصیبش شد.