به سراغ مرتضی رفتم و راجع به اعتیاد جوان سؤال کردم و گفت: بله درست است او اعتیاد دارد و قول داده که ترک کند. خودم هم ابتدا فکر میکردم که از نداشتن مواد و به ناچار میخواهد این کار را انجام دهد، ولی دیدم نه تصمیمش جدی است و واقعاً میخواهد ترک کند وگرنه میخواستم به عقب برش گردانم.
یک ماه و نیمی بود که مرتضی برای شناسایی رفته بود و قبل از رفتن اتاق کوچکی در دوکوهه در اختیار او گذاشته و از انصار الحسین (ع) [۲]خواسته بود تا وسایلی را که احتیاج دارد در اختیارش بگذارند و حالا که برگشته بود، او پاک پاک شده بود و با خوشحالی سراغ مرتضی آمد و گفت: آقا مرتضی پاک پاکم و بعد از آن روز شد راننده مرتضی.
عملیات والفجر ۲ بود که مرتضی شهید شد و به نظر میرسید حالا که دیگر مرتضی نیست او هم دوباره به روزهای اول خود برمی گردد، اما اشتباه کرده بودم او تا روز چهلم مرتضی به مادر او سر میزد تا اگر کاری از دستش بر میآید برایشان انجام دهد.
شش ماهی از شهادت مرتضی گذشت و شلمچه پاکی او را به نظاره نشست و او هم به مرتضی پیوست. [۳]شهید مرتضی زارع فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) از لشکر ۱۰ سید الشهدا (س) که در عملیات والفجر ۲ به شهادت رسید. در جبهه به شهرداران، انصارالحسین (ع) میگفتند. برگرفته از خاطره نقل شده از اکبر باقری دولابی، دوست و همرزم شهید در خبرگزاری دفاع مقدس.
شهید مرتضی زارع فرمانده گردان حضرت قاسم (ع) از لشکر 10 سید الشهدا (س) که در عملیات والفجر 2 به شهادت رسید.
در جبهه به شهرداران، انصارالحسین (ع) می گفتند.
برگرفته از خاطره نقل شده از اکبر باقری دولابی، دوست و همرزم شهید در خبرگزاری دفاع مقدس.