عالم ذر مربوط به دوران پیش از خلقت انسان است. عالمی که برخی میگویند همه انسانها در آن حضور داشته اند و برخی دیگر میگویند همه آنچه که قرار است برای آدمی اتفاق بیفتد به وی نشان داده شده است، اما واقعا عالم ذر چه عالمی است؟!
سعی کرده ایم اطلاعاتی را پیرامون این موضوع جمع آوری نماییم که امید است بتواند پاسخ این سوالات را به شما ارائه دهد، پس پیشنهاد میکنیم با ما همراه باشید.
عالَم ذَر چیست؟
عالَم ذَر یا عالم اَلَسْت یا عالم قالوا بَلیٰ یکی از جهانهای آفرینش است که در قرآن و روایات به آن اشاره شده. بنا بر عقیده اندیشمندان اسلامی، این عالم مربوط به دوران پیش از خلقت آدم و یا همزمان با خلقت اوست. در عالم ذر تمام انسانهایی که قرار بوده تا روز قیامت به دنیا بیایند، به صورت «ذرّه» و به تعبیر بعضی از روایات به شکل مورچه ظاهر شدند.
این مطلب را از دست ندهید: آشناپنداری از عالم ذر نشأت میگیرد؟/ چگونه وقایع روز الست را به یاد آوریم؟
در عالم ذر، از همه «ذرات» پیمانی بر توحید و ربوبیت خدا و نبوت پیامبران از جمله پیامبر اسلام (ص) و ولایت اوصیا، از جمله ولایت امیر المؤمنین (ع) گرفته شد و سپس آن افراد که به صورت ذره بوده از بین رفتند و یا به جایگاه اولی خود بازگشتند. دیدگاههای دیگری نیز در مورد این عالم ارائه شده است.
دیدگاههای مختلف در مورد عالم ذر
بسیاری از دانشمندان مسلمان معتقدند خداوند معرفت خود را در وجود انسان قرار داده است و همه انسانها با چنین معرفتی پا به عرصه وجود میگذارند و همین معرفت برای سعادت وی لازم و ضروری است.
آرای گوناگونی درباره تفسیر آیه میثاق ارائه شده است که به طورکلی مهمترین آنها را میتوان به چهار دسته تقسیم کرد:
میثاقی حقیقی از همه فرزندان آدم
محدثان اسلامی براساس فهم برخی از روایات، بر این باورند که خداوند به هنگام آفرینش حضرت آدم (ع)، تمام فرزندان آینده او را به صورت موجوداتِ ریز درآورد و به آنان گفت: "اَلستُ بربّکم" آنان گفتند "بلی" سپس همگی را به صُلب و پشت آدم بازگردانید. آنان هنگام خطاب الهی دارای عقل و شعور کافی بودند و سخن خدا را شنیدند و پاسخ او را گفتند. این پیمان به این خاطر از آنان گرفته شد که راه عذر در روز رستاخیز را روی آنان ببندد.
بیشتر دانشمندانی که گرایش تفسیر قرآن به روایات دارند، در تفسیر آیه میثاق نیز به روایات ناظر به آن توجه کردهاند؛ روایاتی که دلالت دارند بر اینکه همه انسانها در عالم ذر از پشت آدم به صورت ذراتی بیرون آمدند و خداوند بر ربوبیت خود از ایشان پیمان گرفت.
از سوی محققان اسلامی، اشکالاتی بر این نظر وارد شده است.
فطرت توحیدی
گروهی از مفسران معتقدند باید مضمون آیه را به معنای توحید فطری حمل نمود. به عقیده این افراد، خدا انسانها را از پشت پدران و رحم مادران بیرون آورد و آفرینش آنها را با خصوصیاتی ترکیب داد که پیوسته پروردگار خود را بشناسند و نیاز خود را به او احساس کنند. هنگامی که انسانها به نیاز خود به خدا توجه پیدا کردند و خود را غرق در نیاز دیدند، گویی به آنان گفته میشود: من خدای شما نیستم؟ آنان میگویند: بله گواهی میدهیم که خدای ما هستی.
برخی نیز در توضیح گفتهاند که خداوند هنگام خروج فرزندان آدم به صورت نطفه از صلب پدران به رحم مادران که ذراتی بیش نیستند، فطرت توحیدی را با وجود آنان آمیخته است و گفت وگوی خدا با انسان به زبان تکوین بوده است.
ملکوت عالَم
علامه طباطبایی دیدگاه خاصی دارد و معتقد است که این جریان مربوط به عالم ملکوت است که واقعیت این عالم و ورای آن است. در این عالم که ورای هر زمان و مکان است، همه انسانها و موجودات در محضر خداوند حاضرند و هیچ موجودی غایب نیست. در چنین فضایی، گویی همه فرزندان آدم یک جا از پشت پدران گرفته شده، گرد هم جمع آمدهاند و در برابر خدا حضور دارند. در این حالت هر انسانی خود را به صورت علم حضوری درمییابد و یافتهاش گواهی روشن بر وجود خدا و خداوندگاری اوست. اما با قرار گرفتن انسانها در گردونه زمان و تحولات و حوادث جهان و روزگار، آدمی را چنان مشغول و از خود بیخود میکند که از آن علم حضوری که به آفریدگار خود داشت، غافل میگردد.
نظریه نمادین
گروه دیگری از دانشمندان، زبان آیه را زبانی نمادین و تمثیلی دانستهاند؛ به این صورت که خداوند با فرستادن انبیا و اعطای نعمت عقل به انسانها در همین دنیا، از ایشان بر ربوبیت خود پیمان گرفته است.
عالم ذر در آیات
بیش از ده آیه در سورههای قرآن آمده است که گفته شده به عالم ذر اشاره دارد. این آیات عبارتند از:
سوره اعراف، آیه ۱۷۲:
این آیه مهمترین و صریحترین آیات است:
وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّک مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّکمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ* أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَک آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ کنَّا ذُرِّیةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِکنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ* وَ کذلِک نُفَصِّلُ الْآیاتِ وَ لَعَلَّهُمْ یرْجِعُونَ
( و به یاد آور هنگامی که پروردگارت از پشت فرزندان آدم ذریه آنها را بر گرفت و ایشان را بر خود گواه ساخت که آیا من پروردگار شما نیستم؟ گفتند:آری، (و فرشتهها نیز گفتند ما هم) گواهی میدهیم که مبادا روز قیامت بگویید ما از این (پیمان) غافل بودیم یا بگویید پدران ما پیش از ما مشرک شدند و ما هم از آنها بودیم (که به ناچار از آنان پیروی کردیم) آیا ما را به خاطرآنچه اهل باطل انجام دادند به هلاکت میرسانی و این چنین آیات را شرح میدهیم شاید به سوی حق بازگرداند)
سوره تغابن، آیه ۲:
هُوَ الَّذی خَلَقَکمْ فَمِنْکمْ کافِرٌ وَ مِنْکمْ مُؤْمِن
( او کسی است که شما را آفرید، گروهی از شما کافر و گروهی مؤمنید.)
سوره یونس، آیه۷۴:
فَما کانُوا لِیؤْمِنُوا بِما کذَّبُوا بِهِ مِنْ قَبْلُ
( به چیزی که از پیش آن را تکذیب کرده بودند ایمان نیاوردند)
سوره نجم، آیه۵۶:
هذا نَذیرٌ مِنَ النُّذُرِ الْأُولی
( این (پیامبر) بیم دهندهای از بیم دهندگان پیشین است)
سوره انعام، آیه۱۱۰:
وَ نُقَلِّبُ أَفْئِدَتَهُمْ وَ أَبْصارَهُمْ کما لَمْ یؤْمِنُوا بِهِ أَوَّلَ مَرَّةٍ وَ نَذَرُهُمْ فی طُغْیانِهِمْ یعْمَهُون
( و ما دلها و چشمهای آنان را واژگون میکنیم (و ایمان نمیآورند) همان گونه که در بار اول به آن ایمان نیاوردند)
سوره رعد، آیه۲۰:
الَّذینَ یوفُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ لا ینْقُضُونَ الْمیثاق
( کسانی که به عهد خدا وفا میکنند و پیمان را نمیشکنند)
سوره حج، آیه۵:
یا أَیهَا النَّاسُ إِنْ کنْتُمْ فی رَیبٍ مِنَ الْبَعْثِ فَإِنَّا خَلَقْناکمْ مِنْ تُرابٍ ثُمَّ مِنْ نُطْفَةٍ ثُمَّ مِنْ عَلَقَةٍ ثُمَّ مِنْ مُضْغَةٍ مُخَلَّقَةٍ وَ غَیرِ مُخَلَّقَة
(ای مردم! اگر به رستاخیز شک دارید، ما شما را از خاک آفریدیم، آنگاه از نطفه و سپس از خون بسته شده، و پس از آن از مضغه (چیزی نظیر گوشت جویده شده) که برخی دارای خلقت و شکل است و برخی این گونه نیست.)
سوره روم، آیه۳۰:
فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیها
(سرشت الهی که خداوند انسانها را بر آن آفرید)
سوه واقعه، آیه۱۰-۱۱:
وَ السَّابِقُونَ السَّابِقُونَ أُولئِک الْمُقَرَّبُونَ
( سبقت گیرندگان مقدمند، آنها مقربانند)
سوره بقره، آیه۱۳۸:
صِبْغَةَ اللَّهِ وَ مَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَة
( رنگ خدایی (بپذیرید) و چه کسی است که رنگی بهتر از رنگ خدا دارد)
سوره انعام، آیه۱۵۸:
لا ینْفَعُ نَفْساً إیمانُها لَمْ تَکنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ
( ایمان آوردن کسی که از قبل ایمان نیاورده است، سودی ندارد)
عالم ذر در روایات
روایات فراوانی در منابع مختلف اسلامی در کتب شیعه و اهل سنت در زمینه «عالم ذر» نقل شده است. در تفسیر برهان ۳۷ روایت و در تفسیر نورالثقلین ۳۰ روایت در ذیل آیات فوق نقل شده است. اگر روایات را با دقت تجزیه و تحلیل کنیم و اسناد و محتوای آنها را بررسی کنیم، مشخص میشود که این روایات، غالبا از مسیرهای متعدد است نه اینکه روایات متعددی در کار باشد.
این روایات به مباحث متعددی اشاره دارد که در ادامه به آنها پرداخته میشود:
برخی روایات دلالت بر درک قلبی بندگان در عالم ذر دارد و اینکه اگر چنین درکی نبود، کسی خالق و رازقش را نمیشناخت.
برخی دیگر خروج ذریه بنی آدم از پشت آدم (ع) در عالم ذر را بیان و آنها را به ذره تشبیه میکنند.
گروهی بر فراموشی محل گرفتن میثاق دلالت دارند و اینکه روزی همه آن محل را به یاد میآورند.
بعضی اقرار و شهادت را به ملائکه نسبت میدهند، نه انسانها.
شماری محل نامگذاری حضرت علی (ع) به امیرالمؤمنین را عالم ذر معرفی میکنند.
برخی نیز به میثاق حجر الاسود و حمل میثاق نامه توسط او تأکید میورزند.
گروهی از روایات نیز بر گرفتن عهد و میثاق از همه مخلوقات تاکید دارند، نه فقط انسانها.
روایاتی نیز بر یکی بودن میثاق و فطرت دلالت دارد.
روایاتی هم بر یکی بودن عالم میثاق و طینت دلالت دارند که این روایات بر وجود تکلیف در عالم ذر نیز دلالت میکنند.
روایاتی یکی بودن عالم میثاق و عالم ظلال را میرسانند.
روایاتی نیز علاوه بر ربوبیت خدا، بر رسالت پیامبر (ع) و ولایت اهل بیت (ع) دلالت میکنند.
برخی از این منابع همچون کافی و بصائر بر میثاق پیامبران اولوالعزم برای یاری کردن امام مهدی دلالت دارند. برخی نیز سبقت داشتن میثاق پیامبر و اهل بیت (ع) را میرسانند.
چرا عالم ذرّ را به یاد نمیآوریم؟
یکی از آیات پراهمیت و بحث برانگیز قرآن، آیه ۱۷۲ سوره اعراف است. در این آیه خداوند به اقرار و اعترافی اشاره میکند که گویا در گذشته از همه آدمیان گرفته شده است و همه آنها به وحدانیت پروردگار شهادت دادهاند.
در این آیه میخوانیم:
«وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّکَ مِنْ بَنِی آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّیَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلی أَنْفُسِهِمْ أَلَسْتُ بِرَبِّکُمْ قالُوا بَلی شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّا کُنَّا عَنْ هذا غافِلِینَ.»
«به خاطر بیاور زمانی را که پروردگارت از پشت و صلب فرزندان آدم، ذریه آنها را برگرفت و آنها را گواه بر خویشتن ساخت (و فرمود:) آیا من پروردگار شما نیستم؟! گفتند: آری، گواهی میدهیم. (اما چرا خداوند چنین پیمانی گرفت؟) برای اینکه در روز رستاخیز نگوئید ما از این (توحید) بی خبر بودیم.».
اما سؤال این است که اگر چنین اقراری از همه ما ستانده شده پس چرا هیچکدام ما چنین خاطرهای را به یاد نمیآوریم و هیچ کس هم در طول تاریخ ادعای یادآوری این جریان را نداشته است؟
برای پاسخگویی به این پرسش، ابتدا باید از چیستی این ماجرا خبردار شویم. اما به دلیل آنکه در این آیه تنها به صورت سربسته به وجود چنین اقراری اشاره شده و درباره جزئیات، ماهیت و چگونگی آن سخنی به میان نیامده، پی بردن به این مساله بسیار دشوار و یا دست نیافتنی خواهد بود. روایات فراوانی هم که در این زمینه به دست ما رسیده به دلیل برداشتهای مختلفی که از آنها شده دیدگاههای گوناگونی را در این زمینه به وجود آورده است. با این وجود میتوان متناسب با هر دیدگاهی به پاسخ گویی به این پرسش پرداخت و بر فرض صحیح بودن هر یک از این نظریات به جواب پرسش اصلی رسید.
به طور کلی شش نظریه در مورد چگونگی این پیمان الهی وجود دارد (پیام قرآن، ج. ۳، ص. ۱۱۷) که شاید بتوان همه آنها را در دو گروه خلاصه کرد:
گروه اول: عالم ذرّ، عالمی غیر از عالم کنونی است. در برخی از روایات اشاره به عالمی با عنوان عالم ذرّ شده که مقصود از آن غیر از عالم کنونی ما است. به عنوان نمونه روایتی از امام باقر علیه السلام نقل شده که میفرماید:
«إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا أَخْرَجَ ذُرِّیَّةَ آدَمَ ع. مِنْ ظَهْرِهِ ... قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لآِدَمَ انْظُرْ مَا ذَا تَرَی قَالَ فَنَظَرَ آدَمُ ع. إِلَی ذُرِّیَّتِهِ وَ هُمْ ذَرٌّ قَدْ مَلَئُوا السَّمَاءَ قَالَ آدَمُ ع. یَا رَبِّ مَا أَکْثَرَ ذُرِّیَّتِی....» (الکافی، ج. ۲، ص. ۹)
«آنگاه که خداوند، نژاد آدم را از پشتش بر آورد تا از آنها پیمان گیرد ... به آدم فرمود: بنگر چه میبینی؟ آدم به نژاد خود نگاه کرد که مورچه وار فضای آسمان را پُر کردند. گفت: پروردگارا، وه چه بسیار است نژاد من....»
متناسب با این روایت، چهار نظریه مجزا پدید آمده است:
برخی همچون برخی از محدثان، هیچ گونه توجیه و تأویل را در این مورد نمیپذیرند و تمامی اتفاقات و گفتگوهای این آیه را حقیقی و واقعی برمی شمرند.
برخی، این اقرار را متعلق به عالم ارواح برمی شمرند و بر این باورند که خداوند این پرسش را از ارواح همه انسانها پرسیده است.
برخی دیگر همچون سید مرتضی و ابوالفتوح رازی اعتقاد دارند که این اقرار تنها از بعضی از انسانها همچون پیامبران و اولیای خدا گرفته شده و پرسشی همگانی نبوده است.
علامه طباطبایی نیز معتقد است که این جریان، شهودی است باطنی که در عالمی ملکوتی و مسبوق به عالم دنیوی رخ داده است. (المیزان، ج. ۸، ص. ۳۳۴)
پاسخ متناسب با دیدگاههای گروه اول: ـ. در صورت پذیرش نظریه سوم، پاسخ بسیار روشن است. چراکه متناسب با این نظریه این آیه تنها مختص به پیامبران و اولیای خاص خدا است و تنها آنها بودهاند که چنین اقراری به وحدانیت پرودگار داشتهاند؛ بنابراین دیگران شامل حال این آیه نمیشوند و دلیلی هم ندارد که چنین جریانی را به خاطر بیاورند.
اما متناسب با سه نظریه دیگر باید گفت: که گاه انسان با گذر زمان، حوادث بسیاری را فراموش میکند، اما محتوای اصلی آن را به خاطر میسپارد؛ بنابراین مهم، به یاد آوردن محتوای اصلی آن حادثه است نه جزئیات و ریزه کاریهای آن. همانند کسی که میداند جملهای را از کسی شنیده، اما به یاد نمیآورد که آن را در کجا و از زبان چه کسی دریافت کرده است؛ بنابراین برای حادثهای که پیش از عالم کنونی ما و در دورانی بسیار غریب رخ داده، همین اندازه کافی است که محتوای اصلی آن یعنی «گرایش به پرستش پروردگار»، در یاد مردم باقی بماند.
ممکن است بگویید که این سخن، قابل پذیرش نیست. زیرا بالاخره اگر چنین جریانی حقیقتا رخ داده باشد، هر چند هم در زمانی بسیار دور اتفاق افتاده باشد، باید در یاد برخی از مردم موجود باشد.
اما باید گفت که این مسألهای بسیار طبیعی است. زیرا معمول انسانها حتی حوادث دوران کودکی خود را نیز به یاد نمیآورند، چه رسد به رخدادهای پیش از آن. با این وجود با اینکه هیچ کس از دوران نوزادی خود خاطرهای ندارد، اما آموختههای خود را از آن دوران همچون نقشی ماندگار در یاد دارد. با اینکه ممکن است هیچ یک از ما به خاطر نداشته باشیم که چگونه سخن گفتن، راه رفتن و یا حتی نقاشی کردن را آموختهایم، اما به راحتی از همه این آموختهها استفاده میکنیم؛ بنابراین بسیار عادی است که همه ما حادثهای را که در عالمی پیش از آمدن به این دنیا رخ داده را فراموش کنیم، اما محتوای پر اهمیت آن را در ضمیر خود نگاه داریم.
گروه دوم: اقرار به توحید با «زبان آفرینش» و یا «زبان حال» است. برخی از روایات دلالت بر این نکته دارد که اقرار به توحید پرودگار با آفرینش انسان در یک زمان رخ داده است. یکی از یاران امام صادق علیه السلام میگوید که از حضرت در مورد آیه «فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ علیها» (سوره روم، آیه ۳۰: فطرت الهی است که خداوند، مردم را بر اساس آن آفریده)، پرسیدم که این فطرت چیست؟ امام صادق علیه السلام پاسخ داد:
«هِیَ الْإِسْلَامُ فَطَرَهُمُ اللَّهُ حِینَ أَخَذَ مِیثَاقَهُمْ عَلَی التَّوْحِیدِ قَالَ أَ لَسْتُ بِرَبِّکُمْ وَ فِیهِ الْمُؤْمِنُ وَ الْکَافِر.» (الکافی، ج. ۲، ص. ۱۲)
«آن فطرت، اسلام است که خدا مردم را هنگامی که از آنها پیمان گرفت بر یگانه پرستی آفرید. آنگاه که خدا به آنها گفت: «مگر من پروردگار شما نیستم؟» و در آن مؤمن و کافر هر دو بودند.»
در پی چنین روایاتی برخی معتقدند که مقصود از عالم ذرّ، «عالم استعدادها» است و اقرار به وجود خدا نیز به «زبان تکوین و آفرینش» در عالم جنینی رخ داده است. چراکه خداوند، حقیقت توحید را هم در نهاد انسان به صورت یک حس درونی ذاتی و هم در عقل و خرد او به صورت یک حقیقت خود آگاه قرار داده است.
برخی دیگر نیز با بیانی شبیه به این معتقدند که اساسا این گفتگو، با زبان معمول صورت نگرفته و به اصطلاح، سخنی است با «زبان حال» نه با «زبان مقال». اینگونه تعبیرها در گفتگوهای روزانه نیز کم نیست مثلا میگوییم: «رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون» یا میگوییم: «چشمان به هم ریخته او میگوید دیشب به خواب نرفته است.» (تفسیر نمونه، ج. ۷، ص. ۷)
پاسخ متناسب با دیدگاههای گروه دوم: همانطور که گفته شد، نظر این گروه این است که اقرار و شهادت به وجود پروردگار که در این آیه آمده به صورت زبانی نبوده است. بلکه با زبان حال و یا با زبان آفرینش شکل گرفته و مصداق خارجی ندارد؛ بنابراین پرسش مذکور (چرا هیچ کس چنین مسألهای را به خاطر نمیآورد) حل خواهد شد. چراکه بنا بر این دیدگاه هیچ جریانی در خارج و عالم واقع رخ نداده که ما بخواهیم آن را به یاد بیاوریم.