حجت الاسلام عسکر آقایی، یکی از مبلغین اسلام است که ضمن آشنایی با زبان چینی، سالهاست که به تبلیغ اسلام در میان چشمبادامیها مشغول است. او سفرهای تبلیغی نیز به کشور چین داشته و در گفتوگویی که با او انجام دادهایم، از خاطرات و تجربیات این سفرها میگوید.
*شما در میان حوزهها و مکانهای گوناگونی که برای تبلیغ اسلام وجود دارد، کشور چین را انتخاب کردهاید. این انتخاب چگونه و بر چه اساسی انجام شد؟
حدود 11 سال پیش به نیت اینکه بتوانم اسلام را تبلیغ کنم، یادگیری زبان فرانسه را شروع کردم. بعد از اینکه در تهران زبان فرانسه را آموختم، بعد از مدتی از این آموزش انصراف دادم و بعد از آن در پایه 7 طلبگی بودم که یادگیری زبان چینی را شروع کردم. برای این کار از آموزشهای دفتر تبلیغی که توسط دفتر تبلیغات اسلامی برگزار میشد استفاده کردم. آن زمان دوره آموزش زبان چینی برای تبلیغ توسط حجتالاسلام احمد زادپوش اجرا میشد که یک دوره آموزش زبان چینی برای طلبهها گذاشت. من و چند طلبه دیگر این دوره را گذراندیم.
*همان موقع بود که راهی کشور چین شدید؟
بله. بعد از آن در سال 2009 میلادی در قالب یک گروه هشت نفره از طلبهها عازم چین شدیم و در دانشگاه زبان و ادب پکن،، در آن یک دوره فشرده یک ماهه را گذراندیم و شروع کار تبلیغی کردیم. بنده از همان سال که وارد چین شدم، در کنار کارهایی که میکردم اولین وبلاگ شیعه به زبان چینی را راهاندازی کردم.
*وبلاگ برای آموزش تبلیغ اسلام به زبان چینی؟
همین طور است. در این وبلاگ درباره اسلام به زبان چینی مطلب میگذاشتم. همچنین مطالبی درباره چنین به زبان فارسی نشر میدادم. بعد از مدتی که مطالب زیاد شد، یک فایل PDF از آنها تهیه کردم و یک کتابخانه دیجیتالی از آنها ساختم و این اولین کتابخانه شیعه به زبان چینی شد.
*این کار چقدر مورد استقبال مردم چین قرار گرفت؟
قبل از آن وقتی درباره اسلام از من سؤال میکردند کتابهای اسلامی موجود به زبان چینی ترجمه شده از قبل را به آنها میدادم. اما به دلیل هزینهبر شدن تهیه و پست راهاندازی کتابخانه دیجیتال بهتر شد و این، اولین کتابخانه دیجیتالی را در جشنوارههای به نام «ایدههای نوین تبلیغی» در سال 90 ارائه کردم که در بخش رسانههای دیجیتالی دوم شد. مستندسازی به نام محمدتقی رحمتی آمدند از این کتابخانه دیجیتالی مستند درست کنند ولی با دیدن زندگی تبلیغی من درباره زندگی بنده مستند درست کرد و این مستند را ایران در ماه مبارک رمضان در سیمای جمهوری اسلامی پخش شد، که مجموعه مستندهایی درباره طلبههایی بود که زندگی تبلیغی خاصی داشتند. عنوان این مستند هم «سفیران هدایت» بود. تا اینکه آقای رحمتی قسمت مربوط به من را قسمت نیم ساعته را با عنوان «آخوند چینی دات کام» و به جشنواره فرستاد که البته آن زمان خود بنده خبر نداشتم که از دوستان به من زنگ زد که مستند شما پخش شده که رفتم پیگیری کردم دیدم که مستند را با نام آخوند چینی به جشنواره عمار فرستادند.
*پس برای همین شما به آخوند چینی مشهور شدید؟
بله.
*پس با این توضیحات مشخص شد که شما اهل چین نیستید.
نه. من ایرانی هستم و اصالتاً در تبریز به دنیا آمدم و در همان تبریز تا دیپلم ریاضیات درس خواندم. بعد از آن به حوزه علمیه امام صادق علیهالسلام در شهر اهر رفتم. دو سال در آنجا درس خواندم و شش سال بعد از آن در حوزه علمیه امام صادق علیهالسلام شهر مرادگان اصفهان بودم و دو سال در حوزه علمیه چهارباغ اصفهان درس خواندم. شش ماه هم مدرسه علمیهای در اصفهان مشغول به تحصیل بودم و سپس درس خارج فقه آیتالله عبدالرحمن مهدوی و آیتالله مظاهری را ادامه دادم تا امروز که از شاگردان درس خارج آیتالله مظاهری به حساب میآیم.
*هنوز هم برایتبلیغ اسلام به کشور چشمبادامیها سفر میکنید؟
بله. آن زمان برای تبلیغ اسلام با یکی از دوستان به هیئت رومیهای چینی میرفتیم. امروزه سفرهای تبلیغی سالی یک بار و در دوره یک ماهه برگزار میشود که بیشتر از آن هم ممکن نیست. برخی سفرهای هم برای کارهای نمایشگاهی است. مثلاً در ماه محرم در نمایشگاههایی که در کانون رزمندگان اسلام در شهر اصفهان برگزار میشد به زبانهای انگلیسی، فرانسوی، چینی و... سخنرانی میکردیم. در دوران دیگری هم برای گردشگرهایی که از کشور چین میآیند به زبان خودشان اسلام را تبلیغ میکنیم.
*شما به عنوان یکی از مبلغان شناخته شده هستید. خودتان فکر میکردید این اندازه برای تبلیغ اسلام موفق بشوید که در این سن و سال دامنه فعالیتهایتان تا این اندازه گسترده باشد؟ برای این روز برنامهریزی داشتید؟
نه. نه تصور میکردم و نه اصلاً به این قضیه فکر میکردم. از همان زمان که زبان چینی را میخواندم، وقتی استاد درس میداد گوشه دفترم مینوشتم فقط خدا، اگر هزاران زبان هم بلد باشی اگر برای خدا نباشد اصلاً ارزشی ندارد. شاید این متوسل شدن به خدا و دعای پدر و مادر من را به اینجا رسانده. قصد داشتم کار تبلیغی بینالمللی انجام بدهم اما نه به شکلی که الان است.
*برخورد مردم چین با شما به عنوان کسی که مسلمان و روحانی هستید، چطور است؟ به هر حال لباس روحانیت بر تن دارید و شاید باعث تعجب آنها شود.
تا به حال در شش سفر تبلیغی که به چین سفر کردهام، در سه سفر با لباس کامل روحانیت حاضر شدم، اما مابقی سفرها گاهی این لباس را فقط داخل مسجد میپوشیدم. اینطور نبود که من همیشه لباس روحانیت را بپوشم. اما در بعضی موقعیتها مثلاً دانشگاه، وقتی متوجه میشوند که شما مبلغ دین هستید میآیند و از شما سؤال میپرسند. بارها در جلسات اتفاق افتاده مثالهایی که در کلاسها بزنم راجع به فرهنگ ایرانی میگفتم.
یک بار در یکی از کلاسها خانمی از من درباره حقوق زن پرسید. توضیح دادم که در اسلام ما زن را مثل یک گل میدانیم و از لحاظ مالی هر چه داشته باشد برای خودش است و نفقه زن بر عهده مرد است. زمانی که اینها را توضیح دادم، خانمهای کلاس تشویق کردند و خوشحال شدند. یک خانمی آمد و گفت که من اصلاً نمیدانستم که شما در اسلام چنین دیدگاهی نسبت به زن دارید و دیدگاهی که در ذهنم بود به کلی عوض شد.
از این حالتها در محیط دانشگاهها بیشتر برقرار بود. گاهی وقتها پیش میآمد که بعد از بحث و گفتوگو قانع شدند که یک خالقی وجود دارد، چون عدهای از آنها به وجود خالق یکتا اعتقاد ندارند. چند باری هم طی گفتوگوها به اسلام جذب شدند. حتی شهادتین را برایشان میگفتم و آنها تکرار میکردند و مسلمان میشدند و از این کار شوق و اشتیاق زیادی داشتند.
یک بار در یکی از شهرهای چین بودم و به یکی از این عبادتگاههای مسلمانان رفتم. یک نفر جلو آمد و از من پرسید که اهل کجا هستم وقتی گفتم اهل ایران هستم این مسلمان چینی بغلم کرد و به شانهام زد و خطاب به بقیه دوستانش گفت اینها آل پیامبر صلیالله علیه و آله هستند. آنها ایرانیها را خیلی نزدیک به اهلبیت علیهمالسلام میدانند.
یک بار هم پیرزنی از من سؤال کرد که اهل کجا هستم که جواب دادم ایران. من را دعوت کرد تا به خانهاش بروم. نزدیک اذان بود، گفتم نماز را بخوانم بعد چشم. نماز را خیلی طولانی خواندم. یکبار به جماعت با اهل سنت خواندم و یکبار هم خودم فرادا خواندم. فکر میکردم رفته است. اما وقتی برگشتم، دیدم هنوز نرفته و منتظر من است. با او راهی شدم و به خانه آنها رفتیم. وقتی رسیدیم، دیدم همسر او جایی مثل پشتی مانند نشسته، رحل قرآن جلوی او باز است و قرآن میخواند. من را دعوت کرد که کنارش بنشینم. به همسرش گفت آلبوم عکس را بیاورد. مکانهای زیارتیای که رفته بود را به من نشان میداد. آنها یک قرآنی داشتند، قرآن صلوات کبیره یعنی کل اسمای ائمه معصوم علیهمالسلام تا نام مبارک امام زمان علیهالسلام را نوشته بودند و داخل آنها کل 30 جزء نوشته شده بود.
*دیدگاه مردم چین نسبت به جمهوری اسلامی ایران چگونه است؟
مردم چین عموماً مشغول گرفتاریهای خودشان هستند. وقتی بحث از ایران پیش میآید یکسری افراد که اقتصادی هستند ذهنشان به سمت نفت میرود که میگویند شما ایرانیها ذخایر زیادی نفت دارید و وضع مالی شما بسیار خوب است. یا عدهای از آنها فکر میکنند که ما عرب هستیم و میگویند شما عربها ثروتمندید که توضیح میدهم ما عرب نیستیم ما ایرانی هستیم و مردم ایران هم زبان رسمیشان زبان فارسی است. عدهای هم تنها ذهنیتی که از اسلام دارند این است که مسلمانها چهار همسر میگیرند و گوشت خوک و شراب نمیخورند. فقط همینها را از اسلام میدانند، یک کلیتهای پیش پا افتاده و اطلاعی از مباحث دینی دیگر ما ندارند.
*این در حالی است که در چین بیش از 100 میلیون مسلمان زندگی میکنند! با این توضیح شما، این تعداد مسلمان اطلاعات دینی کمی دارند.
متأسفانه همین طور است.
*خودشان مبلغ ندارند؟
بله دارند، آنها بیش از 100 میلیون مسلمان دارند و بیش از 34 مسجد و بیش از 36 آخوند دارند. اما این آخوندها اهل سنت هستند یعنی خیلی از شیعیانی که در آنجا هستند به خاطر نبود مبلغ شیعه، احکامشان را از همین پیشوایان اهل سنت آموختند و احکامشان مثل اهل تسنن است ولی باورهایشان شیعی است.
*شیعیان چین هم مسجد مخصوصی دارند؟
خیر. در چین دو نوع شیعه داریم: یک شیعه 12 امامی که 40 یا 50 هزار نفر هستند و یکسری دیگر شیعه محب اهلبیت علیهمالسلام هستند و از شاخههای شیعه به حساب میآیند مثل قادریه که از محبین اهل بیت علیهمالسلام حساب میشوند اما اعمال عبادیشان را مانند اهل سنت انجام میدهند. مثلاً اسمهایشان «علی مرتضی» یا «رسول ثقلین» و «حسن» و «حسین» یا «فاطمه» است و این اسمها را برای فرزندان خود انتخاب میکنند اما اعمالشان را طبق اهل سنت را انجام میدهند.
*پس خود شیعیان آنجا مسجد ندارند؟
در هیچ منطقهای مسجد شیعی نیست. چون محبین اهلبیتی حالت تصوفی دارند و تصوف هم مانند خانقاه دارند که بیشتر در منطقه شینچیانگ هستند.
*شما آنجا رفتید؟
خیر، آن منطقه تحت حکومت خودمختار است. به خاطر همین آنجا نمیروم تا تنشزا نباشد.
*شما با گروهی از مردم چین ارتباط برقرار کردهاید. در زمانی که در ایران هستید، آنها با شما در ارتباط هستند؟
بله. من در شبکه اجتماعی WECHAT فعالیت دارم. آنهایی که در WECHAT هستند با من در ارتباط هستند و هرگونه سؤالی که دارند در آنجا از من میپرسند. البته یکسری دیگر هستند که خیلی از اطلاعات را از اینترنت میگیرند و دوباره میخواهند بپرسند آیا چنین چیزی در اسلام وجود دارد یا خیر، که ما هم توضیح میدهیم. گاهی هم سؤالهایی که از باورهای اهل سنت یا وهابیت نشاءت گرفته را مطرح میکنند و ما پاسخ میدهیم.
*در حال حاضر چند روحانی هستند که مانند شما زبان چینی را آموخته باشند و فعالیت تبلیغ اسلام در سطح بینالملل انجام بدهند؟
آن زمان ما هشت نفر بودیم که زبان چینی را آموختیم و فعالیت تبلیغ اسلام را انجام دادیم. حجتالاسلام زادپوش زحمت کشیدند و این گروهها تشکیل شدند و زبان چینی هم آنجا آموزش داده میشود. در حال حاضر هم حدود 15 طلبه در حال یادگیری این زبان هستند. البته زبانهای فرانسوی، انگلیسی و اسپانیایی هم آموزش داده میشود.