در آیات متعددی از قرآن مجید همچون «وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاءٌ وَرَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِینَ ۙوَلَا یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إِلَّا خَسَارًا»، «قُلْ هُوَ لِلَّذِینَ آمَنُوا هُدًى وَشِفَاءٌ» به شفا و بهبود بخشی قرآن تاکید شده است و یا در آیه ۸۲ سوره مبارکه اسرا نزول قرآن را قرین با شفا و رحمت برای مومنان دانسته است که در مراجعه به تفسیر المیزان علامه طباطبایی میفرماید شفا حتما باید مسبوق به «مرضی» باشد.
اکنون به علم طب مراجعه میکنیم تا بهتر مفهوم این آیه را درک کنیم، در علم پزشکی میدانیم بین بیماری و داروی آن با همدیگر سنخیت همبستگی دارند. هر چه که اطلاع از بیماری بیشتر شود و نحوه ایجاد بیماری و پیشرفت آن شناخته شود و عوامل خطرساز و تشدید کننده آن شناسایی شوند، کنترل و درمان بیماری با موفقیت بیشتری انجام خواهد شد.
برای مثال روماتیسم قلبی، بیماری است که در آن دریچه قلب به واسطه عفونت با باکتری استرپتوکوک آسیب میبیند عامل این بیماری باکتری استرپتوکوک است و در هنگام شروع علائم، محل ابتلای بیماری لوزههای مستقر در حلق است، امروزه این بیماری شناخته شده و علت آن را میدانیم، درمان آن نیز به وسیله بنزاتین پنیسیلین انجام میشود با درمان بیماری گلودرد چرکی استرپتوکوکی، بیماری کاملا درمان میشود، امروزه شاهدیم که روماتیسم قلبی به شدت کاهش یافته است این نشان میدهد که درمان این بیماری با شناخت صحیح از آن و براساس علم صورت گرفته است.
این موضوع در حالی است که در درمان بیماری اسکرودرمی موفقیت نداشتیم چون علت دقیق آن را نمیدانیم و عوامل خطرساز را به درستی نمیشناسیم لذا درمانهای ما نیز قرین موفقیت نیست، اکنون در علم پزشکی این موضوع به یک امر یقینی تبدیل شده است که تا هنگامی که روند بروز بیماری و عوامل خطرساز و زمینهای آن کاملا شناخته نشود درمان بیماری توام با موفقیت نخواهد بود.
پس برای رسیدن به درمان هر درد ابتدا باید درد را بشناسیم و علت و عوامل زمینهای را شناسایی کنیم تا بتوانیم با یافتن همبستگی بین علت و عامل رفع آن به درمان برسیم، میدانیم که طبق آیات شریفه، قرآن شفای دردهای مومنان و عامل زیان برای ظالمین است با در نظر گرفتن این نکته که تمام قرآن نسخه شفابخش است و هر شفائی برای مرضی آورده شده است سوال این است کسی که قرآن را به عنوان نسخه شفابخش فرستاده است آیا از بیماری کاملا اطلاع داشته است؟ آیا قرآن برای همه بشر با خاصیت شفابخش عمل میکند و انواع بشر با هر رتبه ایمان به اثر شفابخش قرآن نیاز دارند؟
البته باید بدانیم که مداوا با شفا یا همان بهبودی متفاوت است مداوا دریافت دوا برای رفع علت مادی است ولی بهبودی با شفا یافتن یک امر کلی است و اساسا فرآیندی روانشناختی و معنوی است، بهبودی زمانی رخ میدهد که ما واقعیت موجود را بپذیریم و زندگی را با تمام ظرفیتش تجربه کنیم، برخی از افراد هستند که با درد و عذاب جسمی زیادی زندگی میکنند ولی ادعا میکنند که زندگی شان از زمانی که آموختهاند چطور با سعه صدر و به طور محبت آمیز با خود و دیگران رفتار کنند به طور مثبتی تغییر یافته است آنها با این نگرش جدید در شخصیت و سبک زندگیشان تغییرات اساسی ایجاد کرده و به سوی یکپارچگی حرکت کردهاند.
«لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم»؛ با نگرشی الهی به این موضوع یقین میکنیم که خالق انسان و عالم مطلق و تدبیر کننده امور عالم انسان را آفریده است و خلقت او را مبتنی بر احسن تقویم و بهترین قوام قرار داده است بنابراین خروج از اعتدال باعث ایجاد امراض میشود، در نزول قرآن و بشارتی که خداوند داده است جای تامل فراوان وجود دارد در شناخت بیماری توسط خداوند هیچ تردیدی نیست بین این نسخه و بیماری باید سنخیت باشد همانگونه که بین خاصیت ضد باکتری داروی پنی سیلین با گلودرد چرکی ناشی از استرپتوکوک نوعی همبستگی است یعنی دارو، عامل بیماریزا را با دفت هدف قرار میدهد و با سایر بخشهای بدن کاری ندارد و در این درمانی کاملا موفق است.
در خاصیت شفادهی قرآن هم باید بین بیماری و درمان آن که قرآن است نوعی ارتباط باشد اگر مرضی متوجه انسان نباشد پزشک دارویی تجویز نمیکند این قرآن برای ایمان آورندگان به خدا «شفا و رحمت» است اما برای ظالمین شفادهنده نیست، حال باید دید چه نوع بیماری در مومنین وجود دارد که قرآن به آن شفا میدهد.
حضرت علی(ع) میفرماید: «فان القرآن شفاء من اکبرداء و هو الکفر و انفاق و الغی و الضلال» قرآن درمان بزرگترین دردهاست که کفر و نفاق و گمراهی باشد؛ در تفسیر المیزان در ذیل این آیه آمده است که پس قرآن کریم از آن جهت شفا است که اول صفحه دل را از انواع مرضها و انحرافات پاک میکند و زمینه را برای جای دادن فضائل آماده میسازد و از آن جهت رحمت است که صحت و استقامت اصلی و فطری آن را به وی باز میگرداند پس از آن جهت شفا است که محل دل را از موانعی که ضد سعادت است پاک کرده و آماده پذیرشش میسازد و از آن جهت رحمت است که هیات سعادت به دل مومن داده نعمت استقامت و یقین را در آن جایگزین میکند.
در اینجا باید گفت قرآن هم شفا و هم رحمت است هم بیماری جان و دل را اصلاح میکند و هم استقامت به ارمغان میآورد یعنی سیستم ایمنی را تقویت میکند که در مواجهه بعدی با عامل بیماریزا نتواند ایجاد بیماری کند یا توان دفاعی را آنچنان بالا میبرد که عوامل بیماریزا اثری نداشته باشد.
در طب امروز برای مقاوم کردن افراد یا ایجاد استقامت که همان تعبیر رحمت است از واکسن استفاده میکنیم واکسن یک نوع توانایی میبخشد که انسان در مواجهه با عامل بیماریزا مصون میماند، واکسن استقامت در مقابل بیماری را به ارمغان میآورد ولی در زمانی که آنتی بیوتیک میدهیم بیماری را با خاصیت شفادهندگی پنیسیلین هدف قرار میدهیم، حال این خاصیت قرآن را چگونه تعبیر کنیم هم واکسن است و هم درمان است یک انسان یا میخواهد بیمار نشود و از خاصیت پیشگیری قرآن استفاده کند یا بیمار شده و باید درمان شود با این تعبیر کسی نیست که از قرآن بهره نبرد.
اکنون به بیماریهای انسان و نیازهای انسان به واکسن برمیگردیم انسان یک مرتبه تن با جسمانی دارد این پایینترین مرتبه انسان است، انسان مراتب دیگری نیز دارد که شامل خیال، وهم و عقل است و این مراتب نیز دچار امراض میشوند و امراض این مراتب خطرناکتر از بیمار جسمانی است.در این مراتب خیال، وهم و عقل ما اطلاعی از بیماریهای آن نداریم و راه پیشگیری از ابتلای آن را نمیدانیم و درمان آن را نمیدانیم زمانی را که ما در درمان بیماری تن یا جسم وارد شدیم علل بیماری را شناسایی کردیم نحوه بیماریزایی را شناختیم علائم و نشانههای بالینی را ذکر کردیم و سپس با تمام این اطلاعات درمان را پایه گذاری کردیم قرآن میفرماید در بیماریهای خیال، وهم و عقل تمام این توانایی را دارد و قدرت پیشگیری نیز دارد با این تعبیر به گنجینه عظیمی دست یافتهایم که شرح آن انسان را نجات میدهد در معارف منتقل شده از جانب اهل بیت(ع) به این مفاهیم بلند اشاره شده است: رسول خدا(ص) فرمودند: علیکم بالقرآن فانه الشفاء النافع و الدواء المبارک و عصمه لمن تمسک و نجاة لمن تبعه؛ بر شما باد به کتاب خدا زیرا قرآن شفایی سودمند و داوریی پر برکت است که حافظ کسی است که به آن تمسک جوید و نجات بخشی کسی که از آن پیروی کند.
در حدیث شریف نبوی فوق هم به جنبه درمانی قرآن اشاره شده است و هم به جنبه ایمنیزایی آن؛ قال رسول الله(ص) خیر الذواء القرآن؛ بهترین دارو قرآن است امام علی(ع) میفرمایند: لا تستشفین بغیر القرآن فانه من کل داء شاف؛ به غیر قرآن شفا مجوید زیرا که از هر دردی شفا دهند خواهد بود.
امام کاظم(ع) فرمودند «فی القرآن شفا من کل داء؛ در قرآن شفای هر دردی است» امام رضا(ع) نیز میفرماید «فی القرآن شفاع من کل داء و قال داووا مرضاکم بالصدقه و استشفوا باالقرآن فمن لم یشفه القرآن فلا شفاء له؛ در قرآن دوای هر دردی است و (سپس فرمود) مرضهای خود را با صدقه مداوا و آنها را با قرآن شفا دهید پس کسی را که قرآن شفا ندهد پس هیچ شفایی برای او نیست.
قرآن برای مومنین شفا و رحمت است و یعنی هم بهبود میبخشد و هم استقامت را میافزاید چون شفا باید در پی مرض مطرح شود و طبق آیات کریمه و احادیث شریف شفا بخشی قرآن به ابعاد عقلی مرتبط است عقل و ایمان اگر همراه هم شوند قرآن بر آن اثر شفابخش دارد و اگر فرد با عدم به جرگه مومنین به خویش ظلم کرده و عقلش را در معرض این شفا قرار نداد خواندن قرآن تنها بر زبان او خواهد افزود زیرا ایمان به معنای باور به عالم غیبت است ولی فرد ظالم چون به عالم غیب مومن نیست پس قرآن برای او شفابخش نیست بلکه خسارتزا است.
همانگونه که در قرآن فرمود: «ذَلِکَ الْکِتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ. الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلاةَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنفِقُونَ» این است که کسی که در حقانیت آن هیچ تردیدی نیست و مایه هدایت تقوا پیشگان است آنان که به غیبت ایمان میآورند و نماز را بر پا میدارند و زا آنچه به ایشان روزی دادهایم انفاق میکنند، قرآن شفا میدهد و هدایت میکند شرط نخست ایمان و شرط بعدی تقوا است و اثر ایمان و تقوا بر غیبت انسان که همان خیال و توهم و تعقل اوست.