حجتالاسلام والمسلمین حسین انصاریان استاد اخلاق شهر تهران در تازهترین سخنرانی خود به موضوع «جهتگیری خدایی حضرت زهرا(س)» اشاره کرد که مشروح آن در ادامه میآید:
جهتگیری خدایی حضرت زهرا(س)
کلمه «سمت» به معنای جهت است. وجود مقدس صدیقه کبری(س) جهتگیریهای فکریشان، جهتگیریهای اخلاقیشان، جهتگیریهای عملیشان و جهتگیری عاقبتاندیشیشان فقط به سوی پروردگار مهربان عالم بود. تمام دوره عمرشان دنبال این بودند که هر اندیشهای دارند، اخلاقی دارند، عملی دارند، رفتار و کرداری دارند و حتی به فرموده قرآن مجید عباداتی که دارند، حیاتی که دارند، مرگی که در آینده به انتظارشان است برای خدا باشد.
زندگی با رویکرد خدامحوری
این مسأله بسیار مهمی است که من نیتم این باشد که روز مردنم برای خدا بمیرم، این زحمتی که بدنم دارد میکشد و میخواهد روح را از خودش جدا بکند، برای خدا جدا بکند. ما در قرآن مجید میخوانیم که اولیای الهی، انبیاء و آنهایی که روح عبودیت بر آنها حاکم بوده، شعار زندگیشان این بود «إِنَّ صَلاتِی وَ نُسُکِی وَ مَحْیایَ وَ مَماتِی لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِین» (انعام، 162) «نمازم و هر نوع عبادتم و همه زندگیم و وقتی که دارم میمیرم».
خدا منبع کل خیر است، خدا در عطا کردن خیر بخل ندارد، دریغ ندارد. وقتی من همه وجودم، حرکات درونم، روحم، روانم، حرکات اعضا و جوارحم، به سمت پروردگار قرار داده بشود یک چشم به هم زدن عمرم را تباه نکردم، بلکه به قول قرآن مجید هم در سوره فاطر قبل از سوره یس و هم در سوره صف وصل به تجارتی شدم که این تجارت هرگز تا ابد کسادی در آن راه ندارد و این تجارت از همه سمتهایی که دارد منفعت است. چه در دنیا و چه در آخرت و چه در برزخ.
و در حقیقت من با این جهتگیری و سمتگیری، بهترین بهره را از همین دنیا گرفتم، یعنی با این جهتگیری دنیای من برای من معدن خیر میشود، برای من معدن ثواب میشود، برای من معدن عقل و کرامت میشود.
دنیا خیر است یا شر؟
ممکن است شما مخصوصاً شما جوانان عزیز بفرمایید کم و بیش شنیدهایم که دنیا را رد میکنند، میگویند دنیا جای خوبی نیست، دنیا بیوفاست، دنیا به احدی در این عالم رفاقت نداشته که به دردخور باشد. امیرالمؤمنین(ع) جواب میدهد این حرف درست نیست. اتفاقاً دنیا، دنیای وفاداری است ولی به مردم پاک، دنیا منبع خیر است برای مردم پاک.
این دنیایی که شما میگویید چیست اگر منظور از دنیا ترکیبی از ماه و خورشید و ستاره و کره زمین و دریا و چشمه و باغ و کشاورزی و رود و رودخانه و حبوبات و سبزیجات و میوهجات است؛ این مجموعه که در قرآن کریم به عنوان نعمت خدا شمرده شده و خدا از همه این اجزای دنیا به خوبی یاد کرده «وَ سَخَّرَ لَکُمُ اَللَّیْلَ وَ اَلنَّهٰارَ وَ اَلشَّمْسَ وَ اَلْقَمَرَ وَ اَلنُّجُومُ مُسَخَّرٰاتٌ بِأَمْرِهِ»(النحل، 12) من نعمت شب را، نعمت روز را نعمت خورشید و ماه را برای زندگی شما بندگانم به کار گرفتم، این بد است؟
خورشیدی که روزانه چند میلیون تن از خودش به طور رایگان برای موجودات زنده، برای معادن، برای جمادات و نباتات هزینه میکند، بد است؟ ماه در طول یک برج جزر و مد ایجاد میکند و کنار ساحل میلیونها درخت خرما را بدون زحمت باغبان آب میدهد. هزاران تن خرما با این مد کره ماه به وجود میآید. همه غذاشناسان دنیا هم میگویند ویتامینهای خرما کم نظیر است، خدا در قرآن مجید اسم خرما را آورده، اسم نخل را آورده. خداوند به حضرت مریم وقتی که مسیح به دنیا آمد دستور داد «وَ هُزِّی إِلَیْکِ بِجِذْعِ اَلنَّخْلَةِ تُسٰاقِطْ عَلَیْکِ رُطَباً جَنِیًّا»(مریم، 25) الآن که ضعف داری به خاطر به دنیا آوردن بچه دستت را به شاخه این نخل بگیر و شاخه را به طرف خودت حرکت بده خرمای تازه برایت میریزد خرما که دوای درد است دوای ضعف است، بد است؟
نمونههایی از زیباییهای دنیا
خداوند درباره زنبور عسل یک سوره با 100 و چند آیه نازل کرده است. در آیات مربوط به زنبور جهتگیریها و سمتگیریهای بسیار دقیق زنبور را بیان کرده که یک بخشش این است «وَ أَوْحىٰ رَبُّکَ إِلَى اَلنَّحْلِ أَنِ اِتَّخِذِی مِنَ اَلْجِبٰالِ بُیُوتاً» من به زنبور الهام کردم، بنابراین معلوم میشود زنبور شعور دارد، معلوم میشود زنبور الهام خدا را میگیرد، معلوم میشود زنبور الهام خدا را میفهمد. چه چیزی الهام کردم؟ گفتم سه جا برای خودت خانه بگیر، یکی در کوهها، «وَ مِنَ اَلشَّجَرِ» یکی روی درختان «وَ مِمّٰا یَعْرِشُونَ»(نحل، 68) یکی روی داربستهایی که در باغها است.
سپس به زنبور یاد دادم برای تغذیهات سمتت و جهتت به این سو باشد، «ثُمَّ کُلِی مِنْ کُلِّ اَلثَّمَرٰاتِ»(نحل، 69) از هر محصولی که در زمینهای کشاورزی است، روی شاخههای درختان است و از هر گل و بتهای، از هر گیاهی، از هر شکوفهای بخور. «کلی من کل ثمرات» یعنی آشغالخوری ممنوع است، بدخوری ممنوع است، تغذیه ناباب زنبور ممنوع است. جهتگیریات برای خوراک باید به طرف پاکترین مواد باشد که گلها و شکوفههاست، گیاهان بیابانی است، گیاهان دشت است.
خب این کار را زنبور میلیونها سال است دارد انجام میدهد، اشتباه نمیکند و جهتگیری اشتباه هم ندارد. بعد از «ثم کلی من کل الثمرات» به او دستور دادم «فَاسْلُکِی سُبُلَ رَبِّکِ» (نحل، 69) از جاده پروردگارت منحرف نشو، یعنی من راهی که برای زندگی زنبور قرار دادم صراط مستقیم است، به زنبور هم سفارش کردم از این جاده ربک، جاده پروردگارت قدم بیرون نگذار، همین جاده را حرکت کن در همین جاده پروردگارت برای زندگیت جهتگیری کن «فاسلکی سبل ربک ذُلُلاً» و متواضع هم باش.
حیوان متکبری نشو، جریمهات میکنم. متواضع، فروتن و خاکی باش. بعد پروردگار میفرماید بعد از دو سه ماه که این همه زحمت میکشد و سمتگیری درستی میکند «یَخْرُجُ مِنْ بُطُونِهٰا شَرٰابٌ» (نحل، 69) از شکمش شراب خارج میشود. شراب یعنی آشامیدنی، لغت عرب است کلاً شراب یعنی آشامیدنی، یعنی یک جنس نرم قابل شرب. گوشت را باید بجوند، نان را باید بجوند، اما عسل از مواد روان است جویدن هم نمیخواهد بندگان میتوانند در دهان مبارکشان بگذارند و ببلعند. این آشامیدنی که شما میبینید از شکم زنبور بیرون میآید «فیه شفاء للناس»، برای تمام مردم دنیا داروی درد است.
یک جمله از حکما برایتان بگویم، چقدر زیباگویی شده است، چقدر! خود این جمله حکیمانه حرفهای عجیبی در باطنش دارد. «خداوند کارخانه گرانترین نخ دنیا را تا الان، در وجود یک کرم قرار داده، کرم ابریشم». این صنعت خداست، این هنر پروردگار است، گرانترین نخ در عالم نخ ابریشم است و این ساخت کارگاه شکم یک کرم است.
این یک مسألهاش است، اینها بد است، یعنی دنیا بد است؟ شما دنیا را تجزیه بکنید به نعمتها ببینید کدامش بد است، کدامش ضرر دارد این که میگویند دنیا بد است، دنیا بد است، کجای دنیا بد است؟ دنیای آدم بیدین بد است، دنیای آدم بیدین به معنی خورشید و ماه و ستاره و نعمتها نیست، اخلاق و عمل آدم بیدین که ظلم دارد، تجاوز دارد، غرور دارد، پایمال کردن حقوق مردم را دارد، بیرحمی دارد، دل سیاه است، نظرتنگ است، منبع آزار است، این مجموعه را که کنار هم بگذارید، دنیای آدم بیدین میشود. دنیا در آدم بیدین به معنی نعمتها نیست، به معنی فعالیتهای غلط روانی و فکری و عملی مردم بیدین است.
نه این جهان زیبا، نه این نعمتهای زیبا، نه این چهرههای زیبای خلقت، اینها بد نیست. اگر بخواهم دنیا را کنار بگذارم یعنی چه کار کنم؟ یعنی لباسهایم را درآورم کنار بگذارم، خوراک را کنار بگذارم، حرکت را کنار بگذارم، کسب را کنار بگذارم، ازدواج را کنار بگذارم، مردم را کنار بگذارم، معنی دنیا را کنار بگذار این است یعنی خودم را به غربت بکشم به غربت بمیرم و از نعمتهای الهی هم استفاده نکنم این کجای دین خداست؟ دستور کدام پیغمبر است؟
برخورد قرآنی با ثروتمندان
شما همه میدانید قارون یک ثروتمند مغرور متکبر بود. مؤمنین زمان موسی(ع) به قارون میگفتند از ثروتت بیا استفاده کن نگفتند کسب و کارت را تعطیل کن، در مغازهات را ببند، در تجارت خانهات را ببند، آمدند گفتند «وَ اِبْتَغِ فِیمٰا آتٰاکَ اَللّٰهُ اَلدّٰارَ اَلْآخِرَةَ» با این ثروتت دنبال به دست آوردن آخرت آباد باش. این بدین معناست که ثروت داشته باش، ثروت هم درآور اما به ثروتت جهت درست بده، سمت و سوی درست بده. اگر ثروت را با کمربند بخل ببندی تو دنیایت، این دنیای بدی است. اگر ثروتت به بیرحمی ارتباط پیدا کند که به مستحق و فقیر و یتیم و مشکلدار کمک نکنی، دنیای تو دنیای ابلیسی است.
کار دیگری که مؤمنین از قارون خواستند «وَ أَحْسِنْ کَمٰا أَحْسَنَ اَللّٰهُ إِلَیْکَ» با چشمت میبینی پروردگار عالم به تو چقدر نیکی کرده تو هم به مردم نیکی کن این ثروت را نگه ندار. یک کار دیگر «وَ لاٰ تَنْسَ نَصِیبَکَ مِنَ اَلدُّنْیٰا»(القصص، 77) از این ثروت خانه تأمین کن، لباس تأمین کن، غذا تأمین کن، مرکب تأمین کن.
اینها همه دستور است، اینها همه جهتگیریهای زیبا به طرف دنیای زیباست. اصل دنیا زیباست، اصل خلقت انسان زیباست، اصل عقل انسان زیباست، اصل تمام نعمتها زیباست. حرف انبیا و خدا در صد و چهارده کتاب آسمانی این است فقط به طرف زیباییهای الهی سمت بگیرید و جهت بگیرید. به طرف زشتی نروید. زبانتان را به حرف خوب زدن جهت بدهید، به جذب مردم، به جذب زن و بچه، به جذب عروس و دامادتان، با محبت حرف زدن زبان راجهت بدهید به حرفهایی که جنبه مثبت دارد گوشتان را جهت بدهید.
امیرالمؤمنین(ع) دارند «وقفوا اسمائهم علی العلم نافع لهم»، عاشقان خدا، گوششان را وقف دانش مفید کردند. شکمتان را جهت بدهید به طرف لقمه حلال، شهوتتان را جهت بدهید به طرف ازدواج مشروع. اگر شکم را جهت بدهی به طرف ربا، دزدی، رشوه، خیانت در جنس مردم، اختلاس، ربودن بیت المال، تو در حقیقت از طریق شکم، خودت را به طرف جهنم جهت دادی، سمت تو به سوی جهنم است. شهوتت را به نکاح و ازدواج درست جهت بده، اگر جهت ندهی و بخواهی به طرف زنا جهت بدهی یا به طرف گناه کبیره دیگر جهت بدهی بدان که با شهوت داری تولید آتش دوزخ را میکنی.
قرآن، شفاء دردها
«فیه شفاء للناس» عسل درمان دردهاست. خدا یک شفا و یک درمان دیگر هم میگوید که بالاتر از عسل است. اگر عسل درد معده را درمان بکند، اگر ضعف اعصاب را درمان بکند، اما یک درمانکننده دیگری را معرفی کرده که همه دردهای دنیا و آخرت را درمان میکند «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ» (اسراء، 82). این درمانکننده دردها، ضعفها و کمبودها همین قرآن است. قرآن چوپان گمنام بیابانی را درمان کرد و شد ابوذر. دهاتی ایرانی را درمان کرد و شد سلمان. غلام سیاه رومی حبشی را درمان کرد و شد صهیب. غلام قد کوتاه بد صدای مو مجعد را درمان کرد و شد بلال.
چقدر در این درمان بلال را مثل بقیه دوستانش پاک بالا آورد که صدیقه کبری(س) در این تقریباً سه ماهه هر روز صبح و ظهر و شب از کنار مسجد پدرش پیغمبر اذان میشنید ارزشی برای آن گلو و اذان و دهان و زبان قائل نبود، هیچ اثری روی زهرا نداشت، چون میدید این گلو نجس است، این اذان تولید گلوی نجس است، این اذان تأیید حکومت غاصب و ستمکار است. اصلاً این صدا، این حرفها، این لغات عربی برای زهرا ارزشی نداشت، اما همین چند روزی که مانده بود به شهادتش به امیرالمؤمنین گفت من دلم میخواهد یک بار دیگر اذان بلال را بشنوم، دلم تنگ شده، چون میداند این گلویی که بلال دارد پاکترین گلو برای اذان است. این زبان، زبان پاکی است. آن الله اکبر بلال، الله اکبر واقعی است. الله اکبر اذانگوهای دیگر مدینه دروغ است یعنی ناپاک است.
درخواست ابلیس از خداوند
ابلیس یک مرتبه جلوی موسی(ع) ظاهر شد به شکل همان خلقت، به موسی گفت که من آمدم یک درخواست از شما داشته باشم، موسی فرمود بگو درخواستت را - انبیاء مثل خود پروردگار حتی دشمن را رد نمیکردند - ولی میدیدند دشمن چه میخواهد به صلاحشان بود عنایت میکردند. مثلاً وقتی خدا به ابلیس در داستان آدم فرمود «قٰالَ فَاخْرُجْ مِنْهٰا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»(الحجر، 34) «وَ إِنَّ عَلَیْکَ لَعْنَتِی إِلىٰ یَوْمِ اَلدِّینِ»(ص، 78) برو بیرون از این مقام، لعنت من تا روز قیامت بر تو باد، تو مطرود هستی.
ابلیس به پروردگار گفت من یک درخواست دارم، ما عادت داریم رد سینه این و آن میزنیم، ما عادت داریم گاهی درخواستهای به جای زن و بچهمان را لگدمال میکنیم، ما عادت داریم گاهی درخواستها و نالهها و فریادهای مردم را در کوچه و خیابان گوش نمیدهیم، اما پروردگار، انبیا، ائمه عادت به رد درخواست مثبت نداشتند.
به ابلیس خطاب رسید درخواستت را بگو، گفت خدایا از الآن که زمان خلقت آدم بود و من هم نمیدانم شاید هیچکس نداند که از زمان حضرت آدم تا حالا چند سال گذشته است، ولی من در مجلات علمی دیدم جمجمههایی را در قبرستانهای کهنه هند یا در کاوشگریها پیدا کردند اینها را بردند اروپا و با ابزار علمی تجزیه و تحلیل کردند و این کلهها با کلههای ما در این زمان هیچ فرقی نمیکرده. حجمش، حجم دهان و بینی، حجم استخوانهای گونه، بنابراین معلوم میشود انسانهایی کاملاً مثل ما بودند و بعد از اینکه با ابزارهای علمی کاملاً تحقیق کردند پاسخ دادند صاحبان این کلهها پانزده میلیون سال پیش از دنیا رفتند.
ما نمیدانیم از زمان آدم تا حالا چند سال است ولی ابلیس به پروردگار گفت ـ این در قرآن است ـ از الآن تا روز قیامت به من مهلت بده ملک الموت را مأمور نکن جان من را بگیرد. من خوشم میآید تا روز قیامت زنده بمانم «أَنْظِرْنِی إِلى یَوْمِ یُبْعَثُون»(أعراف، 14).
امام زینالعابدین(ع) میگوید ای خدایی که در دعا دشمنت را برنگرداندی، ما را برمیگردانی؟ شیطان دشمن پروردگار است ولی این دشمن از خدا درخواست کرد، و خدا جواب داد. درخواستش را گفت: مرا مهلت بده تا روز قیامت، خطاب رسید: «إِنَّکَ مِنَ الْمُنْظَرِین»(أعراف، 14)، درخواستت قبول مهلتت دادم شما ممکن است بگویی اگر همان وقت میزد بر سرش و میکشت، ما از خودش و اولادهایش تا حالا راحت بودیم، هی نمیگفتیم زنا کردیم شیطان گولم زد، ربا خوردم شیطان گولم زد.
پروردگار در قرآن این حرف را مطلقاً قبول ندارد، خود شیطان هم قبول ندارد. آیه 22 سوره ابراهیم را امشب ببینید، بین مردم و بین ابلیس در قیامت خدا رودرویی ایجاد میکند، ابلیس به تمام مجرمان تاریخ میگوید گناهانتان را گردن من نیندازید، من زورم به شما نمیرسید که آزادیتان را سلب کنم و بیندازم در خمره گناه. اصلاً خدا چنین قدرتی به من نداده.
تنها قدرتی که من (ابلیس) و فرزندانم و عواملم داشتیم این بود «إِلَّا أَنْ دَعَوْتُکُمْ» فقط شما را به گناه دعوت کردیم «فَاسْتَجَبْتُمْ لِی»(ابراهیم، 22) شما هم دعوت من را قبول کردید. میخواستید قبول نکنید. من گفتم بیا تریاک بکش، میخواستی بگویی نمیکشم و مرا رد کنی. من گفتم بیا زنا کن، میخواستی بگویی نمیکنم. گفتم بیا مشروب بخور، میخواستی بگویی نمیخورم. بیا دوست پسر و دوست دختر پیدا کن خیلی لذت دارد، میخواستی بگویی من به حرف تو گوش نمیدهم. من اصلاً نسبت به شما زور نداشتم.
شفایی بالاتر از هر شفاء
خب یک داروی درمان همه جانبه قرآن است. یک داروی دیگر هست از خود قرآن هم بالاتر است، آن دیگر چیست که ما تا حالا نشنیدیم؟
آن دارو هم آدرسش در خود قرآن است ابراهیم پدر انبیاء بعد از خودش، در منطقه بابل عراق که متولد آنجا بود در فشار دشمن بود. بنای مهاجرت گذاشت از بابل عراق برود به شام. این یک هجرتش بود، یک هجرت هم به طرف سرزمین مکه کرد که آن وقت یک دانه خانه آنجا نبود، مسجدالحرام نبود، کعبه نبود، این هجرت به امر خدا صورت گرفت.
وقتی هجرت را شروع کرد گفت «انی ذاهب» این جهتگیری مثبت است این بالاترین جهتگیری است، این «إِنِّی ذاهِبٌ إِلى رَبِّی»من حرکتم به طرف پروردگار است «سَیَهْدِین»(صافات، 99)، دست من را میگیرد به مقصد میرساند. «وَ إِذا مَرِضْتُ فَهُوَ یَشْفِین» (شعراء، 80) اگر بخواهد افکارم، روانم، عملم، اخلاقم به هم بخورد، داروی من خودش ـ پروردگار ـ است.
بهرهوری درست از دنیا
خب ما دنیا را که تجزیه به جزء جزء بکنیم یا عسل است، یا میوههای شمال است، یا میوههای جنوب است، یا میوههای گرمسیری است، یا کشت گندم است، یا جو است، یا ذرت است، یا سویا است، یا باغ است، یا گل است، یا گلستان است، یا چشمه است، یا رود است، یا رودخانه است، یا دریا است، یا اقیانوس است، یا ابر است، یا باران است، یا برف است یا ماه است یا خورشید است، کل اینها نعمت است مجموعهاش را اسمش را خدا گذاشته دنیا. کجایش بد است؟
من بد هستم یا خانهای که در آن زندگی میکنم و نعمتهایش را به غلط مصرف میکنم، کداممان؟ این مقدمه را که عزیزانم شنیدید حالا عظمت زهرا(س) را ببینید، ایشان از زمانی که از شیر مادر گرفته شده تا یکی دو شب دیگر که شهید شده یک بار یک نعمت خدا را منفی مصرف نکرد. تمام نعمتهای الهی را روی جهتگیری به طرف پروردگار مهربان عالم مصرف کرد، تمام نعمتها را.
شما نعمت شوهرداری را، نعمت پدرداری را، نعمت مادرداری را، نعمت اولادداری را، نعمت عبادتش را، نعمت افکارش را، نعمت اندیشههایش را در دویست تا کتاب بیایید مطالعه کنید. پس از غیبت صغری تا حالا یعنی تا امروز سال 1396 چه در دنیای شیعه، چه در دنیای اهل سنت، چه در دنیای مسیحیت زیباترین کتاب درباره زندگی صدیقه کبری(س) نوشته شده است.
عظمت اخلاقی حضرت زهرا(س)
یک مسیحی کتابی درباره ایشان نوشته، آدم را بهتزده میکند که چقدر این مسیحی شناخت دقیقی از صدیقه کبری(س) داشته. جهات زندگی را ایشان را بررسی میکند، سمت و سوی تفکر و اخلاق و عمل را بررسی میکند، آدم را ماتزده میکند. خیلی عجیب است من اگر لطائف زندگی ایشان را بگویم هم خودم بیشتر شگفتزده میشوم هم شما.
شما ببینید خانهاش مورد هجوم قرار گرفته، آزار دیده، اذیت کشیده، رنج دیده، مذیقه دیده، بر اثر این همه مذیقهها در بستر افتاده حالا قدرت حرکت ندارد خیلی هم لاغر شده امام صادق(ع) میگوید ایشان از نظر هیکل هم طراز پیغمبر بود ولی روزهای آخر عمرش فقط پوست و استخوان بود.
بیشتر خانمها خواهران عزیزم توجه کنند در بستر افتاده، آنهایی که تمام این حوادث تلخ را به ناحق سرش آوردند، یعنی جهتگیریشان بعد از مرگ پیغمبر اشتباه بوده گناه بوده، معصیت بوده، سمت درستی نداشته، حالا مدیران این جریان تلخ آمدند پیش امیرالمؤمنین(ع)، میگویند آقا ما قصد داریم از حضرت زهرا(س) عیادت کنیم.
شما ایشان را با زنهای دیگر دنیا مقایسه کن، فرض کن یک خانمی از عمویش یک حرف تلخی شنیده قهر کرده، حالا عمویش میآید به همسر این زن میگوید من میخواهم دختر داداشم را ببینم، میگوید چشم به دختر برادرت که زن من است میگویم، میآید میگوید عمویت میخواهد بیاید اینجا، خانم میگوید قدمش را بگذارد اینجا میشکنم راهش نده. یا مثلاً یک خانمی رفته دختر خواهرش را برای پسرش بگیرد، قبلاً دختر خواهرش نامزد یک جوان خوبی شده میگوید خواهر نمیتوانم به هم بزنم قهر میکند میرود دیگر خانه خواهر نمیآید.
به در خانه هجوم شده، حق امیرالمؤمنین(ع) غارت شده، فدک رفته، آزار دریاوار به ایشان هجوم کرده، حالا مدیران این برنامهها میگویند ما میخواهیم بیاییم عیادت. عکسالعمل این زن جهتگیریش، سمتگیریش وقتی امیرالمؤمنین(ع) گفت خانم اینها میخواهند بیایند عیادت، خیلی باید از کوره در برود خیلی باید با تلخی با علی حرف بزند. گفت علی جان «البیت بیتک» خانه خانه توست این مهم نیست خیلی خب سند خانه به نام امیرالمومنین، این دومیش کوه را از جا میکَند، «البیت بیتک و انا...» برایم خیلی سنگین است و «انا امتک» من کنیز تو هستم.
من در مقابل امام زمانم از خودم رأیی ندارم من از خودم نظری ندارم، من اصلاً نظر ندارم. شما دلتان میخواهد این دو تا بیایند، فرمود بیایند، گفت بهشان بگویید بیایند، تشریف آوردند امیرالمؤمنین پیش آنها گفتند زهرا اجازه داده، آمدند، فکر میکنید صدیقه کبری تلخی کرد؟ داد بیجا کشید؟ نه، تمام جهتگیریها مثبت و به طرف خدا بود. دستور داده بود یک پرده کشیده بودند رختخوابش پشت پرده بود، آنها آمدند این طرف پرده معنیش این است که خانمها محرم نامحرمی را رعایت کنید همین.
حضرت نمیتوانست از جا بلند شود بنشیند، خیلی با صدای آرام برگشت به نفر اول گفت شما یادت است یک شب مردم مدینه خواب بودند بابای من پیغمبر یک کسی را فرستاد در خانهات بهت گفت پیغمبر کارت دارد یادت است؟ گفت بله خانم یادم است، به نفر دومی برگشت فرمود شما هم یادت است همان شب پدرم فرستاد دنبالت شما هم آمدی گفت یادم است، گفت یادتان است هر دویتان که نشستید روبروی پیغمبر، پیغمبر فرمود نباید آدم خواب را بیدار کرد ولی ضروری بود که من شما دو تا را بیدار کنم، من شما دو تا را خواستم این پرده را میبینید بین این اتاق و آن اتاق، شما دو تا گفتید بله فرمود پشت این پرده دخترم زهرا نشسته، من شما دو نفر را خواستم فقط بهتان بگویم فاطمه پاره تن من است، شما دو نفر را خواستم بهتان بگویم فاطمه روح بین دو پهلوی من است، شما را خواستم بگویم فاطمه جگرگوشه من است.
دعای آخر
پیغمبر ما همین یک دانه دختر را داشت، دختر دیگر نداشت، پسر دیگر نداشت ولی این یک دختر که عزیز خدا بود، عزیز انبیاء بود، کاری کردند که بین در و دیوار صدایش بلند شد «ابتاه رفعت قوتی، و شمت بی عدوی و الکمد قاتلی» من همین جمله سوم را برایتان معنی کنم صدا زد بابا غصه دارد من را میکشد، بابا غصه علی، غصه حسن، غصه حسین، غصه فراق تو غصه این دو تا دختر، دارد من را از پا درمیآورد.
چه دیدید مگر شما اینطور ناله زدید و شکوه کردید؟ یک در بود و یک آتش پشت در و یک فشار در، این طور نالهتان بلند شد، دخترت کربلا چه دید نوههایت چه دیدند پسرت امام زمان میگوید وقتی این زن و بچه آمدند در میدان با دو چشمشان دیدند «و الشمر جالس علی صدره».