باید فرهنگ گفتگو بین آدمهای متدین و غیرمتدین را تغییر دهیم. نباید اینطور باشد که آدم غیرمتدین بگوید «من میخواهم لذت ببرم» و آدم دیندار بگوید: «نخیر! من میخواهم خدا را بپرستم!» اینجا دعوا سرِ لذت بردن و لذت نبردن نیست، دعوا سرِ این است که چگونه لذت ببریم؟ دعوا سرِ انتخاب راه درست یا غلط، برای رسیدن به نشاط، شادی و لذت است!
معمولاً افراد غیرمتدین تصور میکنند که دینداران اصلاً دنبال لذت و شادی نیستند بلکه میخواهند جلوی لذت بردن را هم بگیرند، لذا سوءتفاهمها افزایش پیدا کرده است. باید آدم متدین به غیرمتدین بگوید: «ما هم دنبال لذت و شادی هستیم، حتی بیشتر از شما! تفاوت ما در انتخاب روشِ لذت بردن است. مثلاً اگر شما از فلان موسیقی لذت میبری، من از موسیقی قرآن لذت میبرم. شما هم بیا این راه ما را یکبار امتحان کن...»
سه تفاوت بین دیندارها با بیدینهای معمولی-نه دشمنان بشریت و طواغیت- وجود دارد: یکی در راه و روشی که برای لذت بردن، انتخاب میکنند. دوم اینکه آدمهای غیرمتدین به لذت کم و سطحی قانعند ولی دیندارها دنبال لذت و نشاط برتر و عمیقتر هستند. سوم اینکه غیرمتدینین به گاهی لذت و گاهی غم داشتن راضیاند ولی دینداران این نوسان را نمیپسندند و میخواهند دائماً شاد باشند و نشاط رو به تزاید داشته باشند.
یکی از مسائلی که در راه رسیدن به نشاط برتر باید حل کنیم این است که نوسان غم و شادیمان را از بین ببریم! ولی انگار مردم به این بیماری عادت کردهاند که یکروز حالشان خوب و یکروز حالشان بد است! نباید اینطور باشد؛ کمااینکه اگر کسی هر ماه یکی دو بار سرما بخورد و مریض شود، حتماً یک عیب و ایرادی در بدنش هست و باید به پزشک مراجعه کند.
چرا فقط همینقدر از خودت انتظار داری که گاهی حالت خوب باشد و گاهی بد باشد؟! باید این نوسانِ حال را از بین برد. خدا در قرآن مکرراً از بندههایش گله میکند که «چرا یکروز حالت خوب است و یکروز حالت گرفته است؟! چرا نوسان داری؟!»
در آیهای میفرماید: اگر به انسان یک رحمتی بچشانیم و بعدش از او بگیریم، حالت مأیوس، دلگرفته و ناسپاس پیدا میکند. «لَئِنْ أَذَقْنَا الْإِنْسانَ مِنَّا رَحْمَةً ثُمَّ نَزَعْناها مِنْهُ إِنَّهُ لَیَؤُسٌ کَفُور»(هود/9) و در آیه بعد میفرماید: وقتی بعد از مشکلاتش به او نعمتی میدهیم، غرق شادى و خوشحالی میشود(هود/10) البته این حالت برای مردم، خیلی طبیعی بهنظر میرسد اما در واقع معنایش این است که «شما نوسان دارید!»
اینکه میگوییم «نباید نوسان داشته باشیم» معنایش این نیست که همیشه مردهدل، خشک و بیروح باشیم، بلکه برعکس؛ همیشه باید زندهدل و بانشاط باشیم. یعنی ما باید به اینجا برسیم که نوسان غم و شادی نداشته باشیم. علی(ع) دربارۀ خوبان میفرماید: اینها وقتی بلا بر سرشان میآید حالتشان عین وقتی است که نعمت و آسایش دارند(نهجالبلاغه/خطبۀ 193) یعنی نوسان ندارند، چون اینقدر خوشحال و بانشاط هستند که این نوسانها رویشان اثر ندارد.
اگر با یک چیز بیخود شاد بشوی، با یک چیز بیخود هم غمگین خواهی شد! کسی که میخواهد به نشاط عمیق برسد نباید نوسان داشته باشد. اینقدر باید از سمت خدا به تو شادی رسیده باشد تا به یک حالتی برسی که هیچوقت غمگین نشوی! مثل یک آدم ثروتمند که اگر یک سکه طلا به او بدهند یا یک سکۀ او را بدزدند؛ اصلاً برایش مهم نیست!
البته رسیدن به این حالت، راه و روشهایی دارد. یک راهش مخالفت با هوای نفس است. مهمترین عاملِ از بینبرندۀ نشاط دائم و عمیق و رو به تزاید، هوای نفس است! هوای نفس، یعنی دلبخواهیهای بد، کوچک و بیمزه! اگر مخالفت با هوای نفس کنی بزرگ میشوی و ظرفیت لذت بردن از لذتهای معنوی و عمیق را پیدا میکنی.
علی(ع) میفرماید: کسی که از هوای نفس، روزه نمیگیرد(پرهیز نمیکند) چطور میتواند لذت عبادت را درک کند. «کَیْفَ یَجِدُ لَذَّةَ الْعِبَادَةِ مَنْ لَا یَصُومُ عَنِ الْهَوَى» (غررالحکم/6985) چنین کسی به لذت و نشاط عمیق نمیرسد. کمااینکه آدمهای تنبل و تنپرور، هیچوقت نمیفهمند که کوهنوردی چه لذتی دارد!