آمنه بودن، یعنی مادری ختمالرسل؛ یعنی مادری امامت تا به امروز؛ یعنی انتخابشدن برای امانتداری ستوده خدا. آمنه را باید بسیار بیشتر شناخت. یگانه زنی که لایق همسری عبدالله و مادری رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم بود (1).
آمنه از بافضلیتترین و پاکدامنترین زنان قریش بود و به هوش و حسن بیان شهره بود (2). زندگی دختر وهب بن عبدمناف و عبدالله بن عبدالمطلب، چند ماه هم به طول نکشید که عبدالله عازم سفری بیبازگشت شد. و اینگونه بود که رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلم یتیم قریش شد و هنوز هفت ساله نشده بود و روزهای در کنار مادر بودن را حس نکرده بود که مادرش، آمنه بنت وهب را نیز در سفر به یثرب و براثر بیماری از دست داد (3).
به برکت سالروز میلاد ختمالمرسلین، محمد مصطفی صلیاللهعلیهوآلهوسلم به دنبال مکتوباتی بودیم تا از آمنه بیشتر بدانیم، اما تنها چند جلد کتاب از او یافتیم که معرفی میکنیم؛ شاید مفید فایده باشد.
- آمنه سلاماللهعلیها، مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: سیدمحمد مهاجرانى؛ مدرسه، 1395.
- ستاره زهره؛ نگاهی به زندگینامه آمنه، مادر بزرگوار حضرت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: لیلا سهیلیراد؛ بزم قلم، 1395.
- آمنه مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: عایشه بنتالشاطی؛ بوستان کتاب، 1394.
- حضرت آمنه سلامالله علیها، مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: ابوالفضل هادیمنش؛ حدیث نینوا، 1393.
- به نام گل سرخ؛ حضرت آمنه سلامالله علیها: سیدابوالقاسم حسینی (ژرفا)؛ بوستان کتاب، 1392.
- زنان بنیهاشم، آمنه، اسماء بنت عمیس، امهانی و امالبنین علیهمالسلام ...: محسن ماجراجو؛ اصباح، 1392.
- حضرت آمنه، مادر گرامی رسول خدا صلیالله علیه و آله: صدیقه شاکری؛ مشعر، 1390.
- شکوفه لبخند، بانو آمنه دختر وهب: مهدی وحیدیصدر؛ مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام، 1387.
- آمنه مادر عشق و عاطفه: فریبا انیسی؛ بروج، 1386.
- کاروانی با سیزده کجاوه، تجلیگاه سیزدهگانه مادران عروج: آمنه، خدیجه، فاطمهبنت اسد، زهرا، شهربانو...: محبوبه زارع؛ بوستان کتاب، 1385.
- با من سخن بگو، مادر: داستان زندگی حضرت آمنه، مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم: محمدرضا سرشار (رضا رهگذر)؛ کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، 1375.
پینوشت
1. علامه مجلسی، بحارالأنوار، ج۳۵، ص۱۰.
2. بیهقی، احمدبن حسین، دلایل النبوه، ج۱، ص۱۰۲.
3. بنت شاطی، عایشه، آمنه مادر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلم، ص123: مرثیه آمنه در سوگ عبدالله: «سرزمین بطحا افتخار بنیهاشم را در کام مرگ فرو برد؛ و دور از هیاهو در دل گور جای داد. مرگ او را به سوی خود خواند و او دعوتش را پذیرفت؛ ولی مرگ کسی را به جانشینی وی در بنیهاشم انتخاب نکرد. شبانگاه جنازهاش را بر دوش کشیدند؛ و انبوه یاران دست بر دست آن را میبردند. حوادث روزگار، کسی را به کام مرگ فرو برد؛ که دارای طبعی سخی و قلبی سرشار از مهربانی بود».