هج البلاغه با مرور قرنها نه تنها تازگی و جذابیت خویش را حفظ کرده که فزونتر ساخته است و این اعجاز نیست مگر به سبب ویژگی هایی که در شکل و محتوا است، این امتیاز را جز در مورد قرآن نمی توان یافت که در کلام امام علی (ع) درباره قرآن آمده است: « ظاهره انیق و باطنه عمیق، لاتفنی عجائبه و لاتنقضی غرائبه » قرآن کتابی است که ظاهری زیبا و باطنی عمیق دارد، نه شگفتی های آن پایان میپذیرد و نه اسرار آن منقضی میشود. در سخن مشابهی نیز آمده است : « لاتحصی عجائبه و لاتبلی غرائبه» نه شگفتی های آن را میتوان شمرد و نه اسرار آن دستخوش کهنگی میشود و از بین میرود .
سخنان امام علی (ع) در فاصله قرن اول تا سوم در کتب تاریخ و حدیث به صورت پراکنده وجود داشت . سید رضی در اواخر قرن سوم به گردآوری نهج البلاغه پرداخت و اکنون بالغ بر هزار سال از عمر این کتاب شریف میگذرد. هرچند پیش از وی نیز افراد دیگری در گردآوری سخنان امام علی (ع) تلاشهایی به عمل آوردند ،اما کار سید رضی به خاطر ویژگی هایی که داشت درخشید و ماندگار شد، چون سید رضی دست به گزینش زده بود.
شرح و تفسیر حکمت 222 نهج البلاغه
امام علی(علیه السلام) فرمودند:مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ. یکى از باارزش ترین کارهاى کریمان تغافل از چیزهایى است که از آن آگاهند(و سرپوش گذاشتن بر آن لازم است).
امام علی(علیه السلام) در این گفتار حکیمانه به نکته مهمى درباره آداب معاشرت اشاره کرده، مى فرماید: «یکى از باارزش ترین کارهاى کریمان تغافل از چیزهایى است که از آن آگاهند (و سرپوش گذاشتن بر آن لازم است)»; (مِنْ أَشْرَفِ أَعْمَالِ الْکَرِیمِ غَفْلَتُهُ عَمَّا یَعْلَمُ). کمتر کسى است که عیب پنهانى یا آشکارى نداشته باشد و کمتر دوستى پیدا مى شود که درباره دوستش کار نامناسبى، هرچند به عنوان لغزش انجام ندهد. افراد بزرگوار و باشخصیت کسانى هستند که عیوب پنهانى افراد را نادیده مى گیرند و از لغزش دوستان چشم پوشى مى کنند و هرگز به رخ آنها نمى کشند. این کار، اولاً سبب مى شود که آبروى مسلمان محفوظ بماند; آبرویى که ارزش آن به اندازه ارزش خون اوست.
ثانیاً سبب مى شود فرد خطاکار یا صاحب عیب جسور نگردد و از همه اینها گذشته سبب مى شود رابطه مسلمان ها با یکدیگر محفوظ بماند. در اسلام، غیبت از بزرگ ترین گناهان شمرده شده و این همه تأکید براى حفظ آبروى مسلمانان است. امیرمؤمنان على(علیه السلام) در عهدنامه مالک اشتر مخصوصاً بر این معنا تکیه کرده، مى فرماید: «باید دورترین رعایا نسبت به تو و مبغوض ترین آنها در نزد تو آنهایى باشند که بیشتر در جستجوى عیوب مردمند، زیرا در (غالب) مردم عیوبى وجود دارد (که از نظرها پنهان است و) والى از همه سزاوارتر است آنها را بپوشاند، بنابراین لازم است عیوبى را که بر تو پنهان است آشکار نسازى». از سویى دیگر مى دانیم خداوند ستار العیوب است و دوست دارد بندگانش نیز ستار العیوب باشند و تغافل یکى از طرق پوشاندن عیوب مردم است. در حدیث معروفى نیز از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) مى خوانیم: مردى خدمتش آمده، عرض کرد: فدایت شوم از یکى از برادران دینى کارى نقل کردند که من آن را ناخوش داشتم، از خودش پرسیدم انکار کرد، در حالى که جمعى از افراد موثق این مطلب را از او نقل کرده اند، امام فرمود: «کَذِّبْ سَمْعَکَ وَبَصَرَکَ عَنْ أَخِیْکَ وَانْ شَهِدَ عِنْدَکَ خَمْسُونَ قَسامَةً وَقالَ لَکَ قَوْلا فَصَدِّقْهُ وَکَذِّبْهُمْ، وَلا تُذِیْعَنَّ عَلَیْهِ شَیْئاً تَشِیْنُهُ بِهِ وَتَهْدِمُ بِهِ مُرُوَّتَهُ، فَتَکُونَ مِنَ الَّذِیْنَ قالَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ: إِنَّ الَّذِینَ یُحِبُّونَ أَنْ تَشِیعَ الْفاحِشَةُ فِی الَّذِینَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ فِی الدُّنْیا وَالاْخِرَةِ; گوش و چشم خود را در مقابل برادر مسلمانت تکذیب کن، حتى اگر پنجاه نفر سوگند خوردند که او کارى کرده و او بگوید نکرده ام از او بپذیر و از آنها نپذیر، هرگز چیزى که مایه عیب و ننگ اوست و شخصیتش را از میان مى برد در جامعه پخش مکن، که از آنها خواهى بود که خداوند درباره آنها فرموده: کسانى که دوست مى دارند زشتى ها در میان مؤمنان پخش شود عذاب دردناکى در دنیا و آخرت دارند».
ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه خود در ذیل این گفتار حکیمانه چند شعر از «طاهر بن الحسین» شاعر معروف عرب آورده است، وى مى گوید: وَیَکْفِیکَ مِنْ قَوْم شَواهِدُ أَمْرِهِمْ *** فَخُذْ صَفْوَهُمْ قَبْلَ امْتِحانِ الضَّمائِرِ فَإنَّ امْتِحانَ الْقَوْمِ یُوحِشُ مِنْهُمْ *** وَما لَکَ إلاّ ما تَرى فِی الظَّواهِرِ وَإنَّکَ إنْ کَشَفْتَ لَمْ تَرَ مُخْلِصاً *** وَأبْدى لَکَ التَّجْریبُ خُبْثَ السَّرائِرِ براى شناخت هر جمعیتى به ظاهر کار آن ها قناعت کن. خالص آنها را برگزین پیش از آنکه ضمیر آنها را آزمایش کنى. زیرا امتحان کردن اقوام (و جستوجوى بواطن آنها) سبب وحشت از آنها مى شود. تو تنها به آنچه در ظاهر مى بینى قناعت کن. زیرا اگر اصرار بر کشف باطن افراد داشته باشى فرد خالص و مخلصى را نخواهى یافت و این کار آلودگى باطن بسیارى از افراد را بر تو آشکار مى سازد. روشن است زندگى انسان ها بر خلاف کارهایى است که انجام مى دهند، هرگاه انسان بخواهد جزئیات زندگى دیگران را با کنجکاوى و دقت پیدا کند و آنها را مورد بازخواست قرار دهد زندگى براى او تلخ خواهد شد و دوستانش از گرد او پراکنده مى شوند.
در حدیث جالبى که مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده است از امیرمؤمنان(علیه السلام)مى خوانیم: «وَعَظِّموُا اقْدَارَکُم بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِّىِ مِنَ الاُْمُورِ … ولاَ تَکوُنوُا بَحَّاثِینَ عَمَّا غَابَ عَنْکُمْ، فَیَکْثُرُ عَائِبُکُمْ … وتَکَرّموُا بِالتّعَامِى عَنِ الاِْسْتِقْصَاءِ; قدر و منزلت خود را با «تغافل» درباره امور پست و کوچک بالا برید … و زیاده از امورى که پوشیده و پنهان است تجسس نکنید که عیب جویان شما زیاد مى شوند … و با چشم برهم نهادن از دقت بیش از حد در جزئیات، بزرگوارى خود را ثابت کنید». از این حدیث و پاره اى دیگر از احادیث این نکته روشن مى شود که موارد تغافل مربوط به امور سرنوشت ساز زندگى یک انسان نیست، زیرا که در آنها دقت و جستوجو به یقین لازم است. این دستور منافاتى با مسئله امر به معروف و نهى از منکر ندارد، زیرا وظیفه امر به معروف و نهى از منکر مربوط به واجبات و محرمات است که از محدوده تغافل بیرون است.