تفسیر از واژة فَسَرَ به معنای روشن کردن و آشکار ساختن است و در اصطلاح، عبارت است از: زدودن ابهام از لفظ مشکل و دشوار، که در انتقال معنای مورد نظر، نارسا و دچار اشکال است. همین نکته مرز بین تفسیر و ترجمه است؛ زیرا ترجمه در جایی است که معنای لغوی لفظ را روشن نیست. ولی تفسیر آن است که در عین روشن بودن معنای لغت، هم چنان هالهای از ابهام بر چهره ی آن نشسته است.[1]
علّامه ی طباطبایی فرمود: تفسیر عبارت است از روشن کردن معانی آیات قرآن کریم و کشف مراد و مدلول آن ها.[2]
اهمیّت و جایگاه علم تفسیر:
اهمیّت و جایگاه علم تفسیر: علم تفسیر در مقایسه با علوم دیگر، میتواند چنین باشد:
الف. از نظر موضوع: چون موضوع آن کلام خداوند است و سرچشمه ی تمام حکمتها در آن است. ماجرای پیشینیان و هرچه از عمر آن هم میگذرد کهنه نخواهد شد و عجایب آن پایان ناپذیر است.
ب. از نظر غرض و فایده: از جهت هدف و غرض، استوارترین و با برکت ترین علوم، علم تفسیر است، که فانی نمیشود.
ج. به خاطر شدّت نیاز: هر کمال دنیوی و دینی، دور یا نزدیک، به علوم شرع نیازمند است و به معارف دینی احتیاج دارد و آن نیز متوقّف بر کتاب خدا میباشد.[3]
علل نیازمندی به تفسیر
با این مقدمه ، به جواب سؤال، پرداخته می شود. علل نیازمندی به تفسیر را میتوان در چند مورد خلاصه نمود:
1. فقدان آگاهیهای لازم بشری:
یکی از علل مهمّ نیازمندی به تفسیر، ضعف دانش بشر است. فهم قرآن کریم، منوط به برخورداری از معلومات گونه گون است که فقدان هر یک، فهم قرآن کریم را دچار ابهام ساخته و نیازمندی به تفسیر را ضروری میسازد ... بررسیهای قرآنی و تاریخی نشان میدهد که در زمان نزول نیز، پارهای از واژگان قرآنی برای جمعی از مخاطبان قرآن کریم مبهم بوده و آنان از معنای آن بیاطّلاع بودهاند. به عنوان مثال، هنگامی که از ابوبکر معنای «کلاله» را پرسیدند، آن را نمیدانست و گفت: « به رأی خود میگویم اگر صواب باشد، از خداست و اگر خطا باشد از من و شیطان است.» و یا وقتی معنای «أبّا» را از عمر پرسیدند،گفت: از تعمّق و تکلّف نهی شدهایم. در این گونه موارد، فهم آیات قرآن کریم، نیازمند دستیابی به معنای واژگان مورد نظر است و دستیابی بر معانی عرفی این واژگان، بخشی از تفسیر به شمار میآید.
در پارهای از موارد نیز، ناآگاهی از شرایط و اسباب نزول، معنا و مقصود از آیه را در هالهای ابهام فرو میبرد و سبب نیازمندی به تفسیر میشود.
گاه نیز در قرآن کریم، استعارات و تشبیهات ظریفی به کار رفته است که با دانش کافی و تبحر و تسلّط بر موارد کاربرد، میتوان به آن دست یافت، این گونه موارد برای افراد عادی مبهم و نیازمند تفسیر است.
عدم آگاهی از مصداق خاصی که در برخی آیات مورد نظر است. و عدم آگاهی و مهارت کافی در فهم معنای الفاظ مشترک و کاربردهای مجازی و شناخت قراین پیوسته و ناپیوسته آیات، مانند ارتباط یا عدم ارتباط آیات با یکدیگر (سیاق) و روایات ناظر به آیات، امور دیگری است که در زمینههای نیازمندی به تفسیر را فراهم میسازد.[4]
2. معارف بسیار زیاد و الفاظ محدود:
قرآن کریم، در بیان مطالب، از حداقل الفاظ و جملهها برای قالب ریزی معانی عمیق استفاده کرده است. این کتاب تمام معارفی را که بشر برای سعادت خویش به آن نیازمند است، در حجم بسیار اندک از الفاظ و عبارات، ارایه کرده است و این امر سبب شده که فهم بخشی از آیات نیازمند تأمّل و دقّت بیشتر و تحقیق عمیقتری برای پی بردن به مقصود خدا باشد و از این رو ضرورت تفسیر را ایجاب میکند.
3. محتوای بلند در قالب الفاظ متداول:
در قرآن کریم، علاوه بر آیاتی که به امور جهان مشهود میپردازد، آیاتی وجود دارد که از حقایق ماورای این جهان سخن میگوید. این آیات، حقایق فراتر از این جهان را در قالب الفاظی که برای تفهیم و تفاهم امور این جهان وضع شدهاند، ارایه میکند و این امر سبب میشود که فهم مقصود خداوند از آن آیات، برای همگان میسّر نباشد و برای پی بردن به آن، تلاش فکری ویژه، همانند تفسیر ضرورت یافته است.
4. آمیختگی و پراکندگی مطالب:
یکی دیگر از ویژگیهای قرآن کریم، آن است که مطالب آن دستهبندی موضوعی ندارد و این گونه نیست که این کتاب تمام سخن خود درباره ی یک موضوع را یک جا و در فصل معیّنی بیان کرده باشد، بلکه در هر صفحهای از آن و گاه در هر آیهای از آن، از موضوعات متعدد و مطالب مختلفی سخن به میان آمده است. این امر نیز، از جمله اموری است که نیاز به تفسیر را ضروری میسازد.
5. فاصلة زمان با نزول قرآن کریم:
هر چند گذشت زمان، از جهت پیشرفتهای علمی و رشد استعداد و قوه ی ادراک بشر و یا پیش آمدن وقایعی روشنگر، ممکن است موجب روشنتر شدن معنای بعضی از آیات و آشکار شدن مقصود از آن گردد، ولی از جهت دیگر فاصله زمانی از اموری است که نیاز به تفسیر را تشدید میکند، زیرا از یک سو احتمال تغییر معانی کلمات و فاصله گرفتن از اوضاع و شرایط زمان نزول آیات، آگاهی از مفاد استعمالی آیات در آن زمان و فهم معنای مراد از آن را مشکل نموده و از سوی دیگر، اختلاف نظرها و تشکیکها و تردیدهایی که به تدریج از طرف مفسّران و یا مغرضان، در مورد قرآن کریم، مطرح میشود، معانی مراد از آن را در هالهای از ابهام قرار میدهد.[5]
6. نیازها و ضرورتهای ویژه ی هر عصر:
هر عصری ویژگیها، ضرورت ها و تقاضاهایی دارد که از دگرگون شدن مکان و زمان و پیدا شدن مسائل جدید و معانی تازه در عرصه ی زندگی سرچشمه میگیرد.
هم چنین هر عصری مشکلات و پیچیدگیها و گرفتاریهای مخصوص به خود دارد که آن نیز از دگرگونی اجتماعی و فرهنگی که لازمه ی تحوّل زندگی و گذشت زمان است می باشد.
این مسائل بخش مهمّی از روح و جان آن ها را اشغال کرده است. امّا طبیعی است که همه ی این ها به صورت استفهام است و برای جواب گویی به این خواستهها، نخستین گام، برگرداندن میراث علمی و فرهنگی اسلام به زبان روز و پیاده کردن همه ی آن معانی عالی از طریق زبان عصری در روح و جان و عقل نسل کنونی است و گام دیگر استنباط نیازها و تقاضاهای ویژه این زمان و مکان از اصول کلّی اسلام میباشد.[6]
======================================
پی نوشت ها:
[1] . معرفت، محمّد هادی، تفسیر و مفسّران،ج1، قم: موسسه التمهید، اوّل، 1379، ص 15.
[2] . طباطبایی، سیّد محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن،ج1، بیروت: موسسه الاعلمی للمطبوعات، 1417، ص 4.
[3] . جلال الدین سیوطی، الاتقان، ج 2، ص 555.
[4] . رجبی، محمود و دیگران، روش شناسی تفسیر قرآن، تهران: انتشارات سمت، اوّل، 1379، ص 36.
[5] . همان، ص 39 و 40.
[6] . مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه،ج1،تهران: دار الکتب الاسلامیه،بیست و هشتم، 1371، ص 23.