در لابلاى حوادث جوهر انسان شناخته می شود، در فراز و نشیبها و گرفتن و دادنها و فقر و غنئ ها جوهر انسان شناخته می شود. در حدیث می خوانیم اگر شخصى را سه بار عصبانى کردى و او حرفى نزد با او رفاقت برقرار کن. کسانى مدعى ایمان هستند ولى اگر از مقام و عنوان و سرمایه آنان کم شود دست به هر کارى می زنند. قرآن به یهودیانى که ادعاهایى داشتند و خود را فرزندان و محبوبان خدا می دانستند و می گفتند. «نحن أبناء اللّه و حبّائه»(مائده، 18.) و آتش دوزخ را فقط چند روزى در حق خود روا مى دانستند: «لم تمسّنا النّار الاّ أیّاماً معدودة»( بقره، 80.) خداوند براى ارزیابى و میزان صداقت آنان مى فرماید: اگر راست می گویید آرزوى مرگ کنید. «فتمنّوا الموت ان کنتم صادقین»(بقره، 94.)
قرآن درباره ى دروغگو بودن ادعاهاى یهود می فرماید: آنان به خاطر عملکردشان هرگز آرزوى مرگ نمی کنند. «و لن یتمّنونه»(بقره، 95.) و هر یک از آنان دوست دارد هزار سال عمر کند. «یودّ أحدهم لو یَعَمّر ألف سنة»(بقره، 96.)
قرآن خطاب به پیامبر می فرماید: به پروردگارت سوگند که ایمان واقعى نمی آورند مگر زمانى که در جنگ و نزاع هاى خود تو را داور قرار دهند و در دل خود هیچگونه ناراحتى از قضاوت تو نداشته باشند.( نساء، 65.)
در قرآن می خوانیم؛ علامت ایمان، خمس دادن است حتى اگر از یاران پیامبر باشیم و در جبهه در کنار پیامبر جهاد کنیم و پیروز شویم و غنائم جنگى بگیریم؛ ولى خمس ندهیم، ایمان نداریم: «فأنّ للّه خُمسَه... اِن کنتُم آمنتُم باللّه و ما أنزلنا على عبدنا»(انفال، 41.) بنابر این تسلیم خدا بودن، تسلیم داورى پیامبر بودن و نق نزدن و گذشتن از جان و مال نشانه صداقت است.
منبع:
(کتاب پرسش ها وپاسخ های قرآنی.حجه الاسلام قرائتی)