مرگ و سکرات آن، یک واقعیت انکار ناشدنی است. در قرآن راجع به مرگ، آیات زیادی وجود دارد. در یکی از آن آیات می خوانیم: «وَ جاءَتْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ بِالْحَقِّ ذلِکَ ما کُنْتَ مِنْهُ تَحیدُ[ق/19]و سرانجام، مرگ به حق فرا مى رسد (و به انسان می گویند:) این همان چیزى است که تو از آن مى گریختى.»
تفسیر نمونه می نویسد: «سکره مرگ حالتى است شبیه به مستى که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوق العاده اى به انسان دست مى دهد، و گاه بر عقل او چیره مى گردد، و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرو مى برد.»[1]
می دانیم که برای جان دادن راحت میت و رهایی از وحشت و اضطراب مرگ، تلقین کردن به او و خواندن آیاتی نظیر یس، صافات بر بالین او و اعمال دیگر بسی سودمند است[2] اما ذکر این نکته لازم است که انسان باید در این دنیا خودش بار خود را ببندد.
سه عامل کلیدی نجات دهنده از سکرات موت
محبت عملی به اهل بیت
محبت به اهلبیت عصمت و طهارت پشتوانه محکمی برای روز قیامت و لحظات سخت جان دادن است. در روایات آمده که؛ پیامبر اسلام و حضرت علی و حسنین (علیهم السلام) بر بالین محتضرِ مومن حاضر می شوند و توصیه محتضر را به فرشته مرگ خواهند کرد.[3] ولی باید بدانیم کسانی از این امتیاز بیشترین بهره را می برند که بر طبق فرمایش امام رضا (علیه السلام) محبت خود را در عمل ثابت کرده باشند. «مبادا اعمال نیک را به اتکاى دوستى آل محمد علیهم السلام رها کنید و مبادا دوستى آل محمد علیهم السلام را به اتکاى اعمال صالح از دست بدهید زیرا هیچ کدام از ایـن دو, به تنهایى پذیرفته نمى شود.»[4]
نکته قابل تامل:
ممکن است یک فرد، شیعه هم باشد ولی چنان محبتی به اهلبیت از خود نشان ندهد و متاسفانه در جلسات آنها به بهانه کار و...شرکت نکند. چه به ظاهر شیعیانی که در شب های محرم، به کار و بار خود مشغولند و انگار نه انگار که محرم است، این افراد باید در کار خود تاملی بکنند و بدانند که؛ بهشت را به بها دهند نه به بهانه.
احترام به والدین و اهتمام به صله رحم و خویشاوندان
انسان باید در طول زندگی رفتار شایسته و بایسته ای با پدر و مادر و ارحام خود داشته باشد، و در حال مرگ نیز حق و حقوق آنها را(مثل ارث) بدهد. قرآن می فرماید: «چون یکى از شما را مرگ فرا رسد اگر مالى از خود باقى گذارده (علاوه بر ارثى که در اسلام تشریع شده) براى پدر و مادر و نزدیکان خود به طور پسندیده وصیت نماید.»[5]
در این آیه، ابتدا رعایت حال والدین انسان به عنوان ارحام اصلی و واجب ذکر شده و بعد خویشاوندان. خدا نکند کسی بمیرد وارحام به جای اینکه خاطره خوشی از او داشته باشند، به خاطر رفتار بد او، با او رابطه نداشته باشند.
در حدیث دیگری به صراحت از رابطه بین سکرات موت و صله رحم سخن به میان آمده است. امام صادق (علیه السلام) می فرماید:«هر کس دوست دارد خدا سختی هاى جان کندن را بر او آسان کند باید صله رحم کند و به پدر و مادرش نیکى کند چون در این صورت خدا جان کندن را بر او آسان نموده و در زندگى دچار پریشانى و فقر نشود»[7]
خدایا ما را در نیکی به پدر و مادر و اهتمام به صله رحم در این زمانه ی سخت آخر الزمان یاری بفرما.
نداشتن تعلقات دنیوی
برای کسی که در طول زندگی خود به مادیات و امکانات دنیایی تعلق دارد، طبعا در موقع مرگ نیز تعلقات دنیوی گریبانش را خواهد گرفت و جان دادن را برای او سخت خواهد کرد. حضرت علی(علیه السلام) در مورد سکرات مرگ اهل دنیا می فرماید: «سکرات مرگ، توام با حسرت از دست دادن آنچه داشتند بر آنها هجوم مى آورد، اعضاى بدنشان سست گشته، و رنگ از رخسارشان مى پرد، در این مى اندیشد که عمرش را در چه راه فانى کرده؟ و روزگارش را در چه راهى سپرى نموده است؟ به یاد ثروتهائى مى افتد که در تهیه آن چشم بر هم گذارده، و از حلال و حرام و مشکوک جمع آورى نموده، و تبعات و مسؤلیت گردآورى آن را بر دوش مى کشد.»[8]
ممکن است کسانی مومن باشند و محبت اهلبیت را نیز داشته باشند و احترام به والدین و اهتمام به صله ارحام را نیز در کارنامه زندگی خود داشته باشند؛ اما نسبت به دنیا و مادیات نیزگرایش داشته و جدا شدن از دنیا برایشان سخت باشد، خداوند این افراد را در حال سکرات موت و جان دادن، یاری داده و با فرستادن دو گُل معطر از بهشت به نام مسخیه و منسیه، او را نسبت به مال دنیا و شئون دیگر دنیا بی اعتنا می کند.[9] برخی از روایات دیگر دلالت دارد که اگر مومنی به سختی جان دهد، به خاطر گناهان آن مومن است و خداوند سختی جان دادن او را کفاره گناهان او قرار می دهد تا بی گناه وارد آن دنیا شود.[10]
سخن آخر
یکی از واقعیت های زندگی مرگ است که با سختی هایی مواجه است. محبت ورزیدن به اهل بیت، نیکی به والدین و اهتمام به پیوند با خویشان، نداشتن تعلقات دنیوی، سه عامل کاربردی برای نجات از سختی های مرگ است.
پی نوشت ها:
1- تفسیر نمونه، ج22، ص254
2- به رساله های عملیه مراجعه شود
3- بحارالانوار، طبع بیروت، ج6، ص174
4- همان، ج75، ص347
5- آیه 180 بقره
6- امالی طوسی، چاپ اول، ناشر: دارالثقافه قم، سال 1414 ق، ص65
7- همان، ص432
8- نهج البلاغة (للصبحی صالح)، 160
9- بحارالانوار، ج۶، ص۱۵۲
10- اعتقادات امامیه، صدوق، چاپ اول 1371ش ، ناشر: اسلامیه تهران