بر خلاف ازدواج که ماهیت عقدی (قرار داد طرفینی) دارد، طلاق جنبه ی ایقاعی دارد؛ یعنی انشای آن توسط یک نفر صورت می گیرد. در مساله ی طلاق، اختلاف نظر عمده ای بین فقها دیده نمی شود و همه ی آنان می پذیرند که حق طلاق به عنوان حکم اولی اختصاص به شوهر دارد و زن نمی تواند به طور مستقل ایقاع کند. اما چنین هم نیست که اسلام حق طلاق را به طور مطلق در اختیار شوهر داده باشد و برای زن هیچ گونه حق انتخابی در نظر نگرفته باشد.
دین اسلام یک دین اجتماعی است و اساس آن اتحاد و اتفاق است و مهمترین هدف آن ایجاد الفت در میان دلها است و نفاق و اختلاف را از همه چیز منفورتر می شمارد.
اسلام مایل است پیمان ازدواج محکم و استوار بماند و طلاق از نظر اسلام سخت منفور و مبغوض است .
ممکن است اینجا سوالی مطرح شود که اگر طلاق آنقدر از نظر اسلام مبغوض است چرا اسلام آن را تحریم نکرده؟ راز اصلی مطلب این است که زوجیت و زندگانی زناشویی یک علقه ی طبیعی است نه قرار دادی و قوانین خاصی در طبیعت برای او وضع شده است. این پیمان با همه ی پیمانهای دیگر اجتماعی از قبیل بیع و اجاره و صلح و رهن و ... تفاوت دارد که آنها همه صرفا یک سلسله قرار دادهای اجتماعی هستند و طبیعت و غریزه در آنها دخالت ندارد. بر خلاف پیمان ازدواج که براساس یک خواهش طبیعی از طرفین که به اصطلاح مکانیسم خاصی دارد باید تنظیم شود.
بسیار می شود که احتیاجات و شرایط و اوضاع خاصی ایجاب می کند که رابطه زوجیت در بعضی موارد از هم گسسته شود باز شدن این پیوند ممکن است به نفع هر دو یا حداقل یکی از دو طرف باشد. از این رو پیمان ازدواج مقررات خاصی دارد که با سایر عقود و پیمانها متفاوت است.
طلاق یکی از مفاخر قانونگذاری اسلام است و خاتمه دهنده بدبختی جاویدی است که از عدم سازش میان زن و مرد پیش می آید و از متانت این قانون است که دولتهای غیر اسلامی نیز یکی از دیگری تدریجاً آن را پذیرفته اند.
معنای طلاق:
طلاق به معنای انفصال، آزاد ساختن، برداشتن قید است و در شرع مقدس به معنای برداشتن قید نکاح می باشد. ( مصطلحات الفقه ،ص 356 به نقل از احکام خانواده (2) ، محمد وحیدی )
انواع طلاق:
دراین بحث به تعریف دو نوع از انواع طلاق می پردازیم که هر کدام احکام و شرایط و موارد خاصی را داراست که ذکر آن در این مجال کوتاه نمی گنجد:
طلاق رجعی:
" طلاق رجعی" آن است که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است مرد می تواند [ بدون عقد مجدد ] به او رجوع نماید.
طلاق بائن:
طلاق بائن آن است که بعد از طلاق مرد حق ندارد به زن خود رجوع کند، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قسم است:
1- طلاق خلع: طلاق زنی که به شوهرش مایل نیست و مهر یا مال دیگر خود را به او می بخشد که طلاقش دهد.
2- طلاق مبارات: اگر زن و شوهر یکدیگر را نخواهند و زن مالی به مرد بدهد که او را طلاق دهد، آن طلاق را مبارات گویند.
3- زنی که سه دفعه او را طلاق داده اند
4- طلاق زنی که یائسه شده است
5- طلاق زنی که نه سالش تمام نشده باشد
از نظر اسلام حق طلاق با کیست؟
بر خلاف ازدواج که ماهیت عقدی (قرار داد طرفینی) دارد، طلاق جنبه ی ایقاعی دارد؛ یعنی انشای آن توسط یک نفر صورت می گیرد. در مساله ی طلاق، اختلاف نظر عمده ای بین فقها دیده نمی شود و همه ی آنان می پذیرند که حق طلاق به عنوان حکم اولی اختصاص به شوهر دارد و زن نمی تواند به طور مستقل ایقاع کند. اما چنین هم نیست که اسلام حق طلاق را به طور مطلق در اختیار شوهر داده باشد و برای زن هیچ گونه حق انتخابی در نظر نگرفته باشد.
علت اعطای حق طلاق به مردان:
اسلام اعطای حق طلاق به مردان را با رویکرد حمایتی به زنان تلفیق کرده است و در جهت اینکه ثبات ازدواج را تا حد ممکن تضمین کند از میان دو احتمال موجود یعنی برخورداری شوهر از حق طلاق و حمایت از زن در برابر بی عدالتی و یا برخورداری زن از حق طلاق و حمایت از شوهر در برابر بی عدالتی احتمالی نخست را ترجیح داده است.
و می توان گفت مجموعه ای از تفاوت های طبیعی و اجتماعی زن و مرد در این امر دخالت داشته است هر چند نتوان هیچ یک از این تفاوت ها را به تنهایی علت مستقل یا شرط کافی تلقی کرد.
درباره ی تفاوت های طبیعی می توان به مواردی همچون شدید تربودن احساس نیاز جنسی مرد به زن در مقایسه با احساس نیاز جنسی زن به مرد، غلبه روحیه سلطه جویی یا شکار گری در مردان و روحیه انقیاد و تسلیم در زنان و به طور کلی تفاوت زن و مرد در نوع احساساتی که نسبت به یکدیگر دارند اشاره کرد.
دراین زمینه شهید مطهری در کتاب نظام حقوق زن در اسلام می فرماید: طبیعت علایق زوجین را به این صورت قرار داده است که زن را پاسخ دهنده به مرد قرار داده است. علاقه و محبت اصیل و پایدار زن ، همان است که به صورت عکس العمل به علاقه و احترام یک مرد نسبت به او به وجود می آید : از این رو علاقه زن به مرد معلول علاقه ی مرد به زن و وابسته به او است.
طبیعت کلید محبت طرفین را در اختیار مرد قرار داده است؛ مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست می دارد و نسبت به او وفادار می ماند.... طبیعت کلید فسخ طبیعی ازدواج را به دست مرد داده است؛ یعنی این مرد است که با بی علاقگی و بی وفایی خود نسبت به زن او را نیز سرد و بی علاقه می کند...
همچنین غلبه عقلانیت و عاقبت اندیشی در مردان و غلبه عواطف و احساسات در زنان و تمایز نقش های اقتصادی در مردان به عنوان دلایل احتمالی اختصاص حق طلاق به مردان مطرح است.
عوامل پیشگیری از طلاق در اسلام
در اسلام برای اینکه بنیان خانواده حفظ گردد راههایی در جهت پیشگیری از طلاق مطرح شده است:
1- تشویق به گزینش صحیح و ارائه معیارهای صحیح گزینش
2- دانستن مهارتهای زندگی و بکار گیری آنها
3- تشویق افراد جامعه به اصلاح ( حفظ روابط)
4-صرف نظر کردن از پاره ای حقوق به خاطر صلح
5- منفور جلوه دادن چهره ی طلاق
6- اسلام برای واقع شدن طلاق شرایط سختی را پایه ریزی نموده است
7- عدّه وسیله ای برای صلح و بازگشت
8- برای جلو گیری از تکرار طلاق، بعد از طلاق سوم، محلّل و بعد از طلاق نهم حرمت ابدی قرار داده شده است. ( محلل یک عامل باز دارنده است در طلاق )
باشد که با عمل به تعالیم اسلام و رعایت و مواظبت نسبت به کوچکترین مسائل در حفظ و بقای خانواده که منجر به حفظ و بقای یک نسل و یک جامعه می گردد کوشا باشیم. انشاالله
منابع:
1- نظام حقوق زن در اسلام ، مرتضی مطهری ، تهران ، انتشارات صدرا
2- اسلام و تفاوتهای جنسیتی در نهادهای اجتماعی، حسین بستان (نجفی) ، تهران، ناشران : پژوهشگاه حوزه و دانشگاه و دفتر امور بانوان وزارت کشور
3- احکام خانواده(2) ، محمد وحیدی، قم، مرکز نشر هاجر (وابسته به مرکز مدیریت حوزه های علمیه خواهران)
4- فلسفه و اسرار احکام، محمد وحیدی، قم، مرکز نشر هاجر