در کاملالزیارات، صفحه 107 آمده است:
امام سجاد (ع) زیر سایبانی، گریه میکردند.
غلامی نزد حضرت آمد و گفت: آیا وقت آن نرسیده است که حزن و اندوه شما به پایان برسد؟
حضرت سرشان را بلند کردند و با خشم به او فرمودند: یعقوب نبی نزد خدا درباره چیزی بسیار کمتر از آنچه من دیدهام، شکایت میکرد و میگفت: «وااسفا بر فراق یوسف!» در حالیکه یعقوب فقط یکی از پسرانش را گم کرده بود؛ ولی من در برابر خود، صحنه ذبح شدن پدر و گروهی از اهل بیتم را دیدم.