یکی از سوالات مطرح در بین برخی از افراد این است که آیا واقعا علی (ع) در مرتبه ی بالایی از اقتدار بود؟ آیا دست همه دزدان را قطع کرد؟ آیا همه آشوبگران و فاسدان را اعدام کرد؟ آیا بیت المال را از مهریه زنان پس گرفت؟ آیا واقعا هیچ وقت کوتاه نیامد؟ پاسخ به این سوالات ، چندین گزاره تاریخی می طلبد ولی در این نوشته کوتاه فقط به نقل و نقد مهم مرحوم علامه اِربلی (استاد علامه حلی) اشاره می کنیم:
"و قد رواها أصحابنا عنه (ع) و على هذا یکون قد أفتى بها على مذهبهم فإنه کان (ع) ممنوعا فی أیام خلافته عن کثیر من إرادته الدینیة حتى إنه أراد عزل شریح و قال عزب ذهنک و علت سنک و ارتشى ابنک فلم یمکن من عزله و الاستبدال به و کم مثلها مما منع عنه (ع) أن یجریه على الحق الذی لا لبس فیه حتى قیل له رأیک مع رأی عمر أحب إلینا من رأیک على انفرادک و الخطب جلیل و بالله المستعان و لما قیل له ع رأیک مع رأی عمر أحب إلینا قال لعبیدة السلمانی اقضوا کما کنتم تقضون فإنی أکره الخلاف و کان عبیدة هذا قاضیا."
(اصحاب ما روایت کرده اند که حضرت امیر (ع) بسیاری از اوقات فتوایی غیر از نظر خود می داد و او در زمان خلافت خود ، از بسیاری از اموری که اراده خود بود منع شد ؛ تا جایی که قصد عزل شریح قاضی را داشت و به او فرمود: «ذهن تو از قضاوت فاصله گرفته ، سن تو بالا رفته و فرزند تو نیز رشوه خواری کرده» ، ولی با این حال نتوانست او را عزل کند و شخص دیگری را جایگزین او کند و چه بسیار است از این قبیل که مانع او شدند که بتواند بر اساس حقی که در آن هیچ باطلی نیست کار خود را پیش برد!
تا آنجا که به او گفتند: اگر نظر خلیفه دوم را به نظر خود ضمیمه کنی برای ما خوشایندتر از آن است که فقط نظر خودت را اعمال کنی! پناه بر خدا! این سخن بسیار درشت است!
حضرت امیر (ع) به عبیده سلمانی که قاضی بود فرمود: «همانطور که در دوران خلفای سابق قضاوت می کردید قضاوت کنید ؛ من اختلاف را خوش نمی دارم.»)
منبع: کشف الغمة فی معرفة الأئمة (طبع قدیم)، ج1، ص136