مرحوم حاج آقا حسین قمی، استاد من بود. پنج شش سال پیش ایشان درس خواندم. مرد بزرگوارى بود. به عزرائیل باج میداد. یعنى وقتى حرم میرفت، براى عزرائیل، نیابت میکرد. عن جناب عزرائیل: «السّلام علیک یا علىّ بن موسى».
مرحوم آیتالله حاج آقا حسین قمی، مرد خیلی شیرینی بود و هم متدیّن و متّقی وتر و تازه. ملاّ خوب استتر و تازه و شیرین و ملیح باشد، و ایشان، این طوری بود.
آن مرحوم وقتی به حرم حضرت رضا علیه السلام مشرّف میشد، یک زیارتِ مختصر برای خودش میخواند، بعد شروع میکرد به نیابت، «نیابةً عن ابی»، به نیابت پدرش میگفت: «سلام الله علیک یا ابالحسن یا علیَّ بنَ موسی الرّضا». به نیایت مادرش، به نیابت معلّمش، به نیابت همسایه اش، نیم ساعت مینشست و به نیابت این و آن، آن وقت به نیابت حضرت عزرائیل میگفت: «سلامُ اللهِ عَلَیکَ یا ابالحسن».
میپرسیدند برای حضرت عزرائیل هم نیابت میکنید؟ میفرمود: بله! ما با او سر و کار داریم. یک روزی، ریش ما به دست او است. از حالا باید او را مدیون کنیم. این زیارتِ نیابتی جلوی چشم او را میگیرد، موقع مرگ، بر ما سهل و آسان میگیرد.
این حرف خیلی اساسی است، شوخی نگیرید.» (سخنرانیهای مسجد جامع زاهدان، روز سوم ماه رمضان ۱۳۹۰ قمری)
درسی از استاد: مرحوم آیت الله تولاّیی خراسانی