آنچه که امروزه به عنوان «جشن طلاق» در برخی گروههای اجتماعی در حال رواج است، شاید در نگاه اول موضوعی کاملاً ناهمخوان با آموزههای دینی ارزیابی شود، اما حقیقت آن است که از دو دیدگاه میتوان به این موضوع نگریست که از یک نگاه، چنین جشنی با آنچه اسلام به دنبال آن است در تضاد بوده، اما از نگاه دیگر نه تنها هیچ ناهمخوانی با تعالیم دینی ندارد، بلکه در قرآن و سنت بدان تأکید هم شده است.
بر این اساس، این جشن را در دو بخش مختلف مورد بررسی قرار خواهیم داد.
دیدگاه اول: جشن طلاقی که مورد پذیرش نیست
میدانیم که طلاق و جدایی زن و شوهر اگرچه به دلایلی در فقه و حقوق اسلامی مورد پذیرش قرار گرفته است، اما همواره به عنوان آخرین راه حل توصیه میشود و تأکید شده است که ناپسندترین حلال در پیشگاه خدا همین جداییها و از هم پاشیدگی خانوادهها است.
اکنون اگر هر رفتار و رویکردی در جامعه اسلامی رواج یابد که قبح طلاق را از بین برده، و جدایی را که اکنون موضوعی ناپسند در جامعه دینی است، انتخابی پسندیده وانمود کند و نابودی یک زندگی مشترک را نه به عنوان آخرین راه، بلکه به عنوان اولین و سادهترین راه حل معرفی نماید، بدیهی است که چنین نتیجهای مخالف با روح آموزههای اسلامی - که بر استحکام خانوادهها تأکید دارد - خواهد بود.
افزون بر این، اگر برگزاری چنین جشنهایی همراه با فخرفروشی، چشم و همچشمی، رفتارهای حرام، کپیبرداری از فرهنگهای غیر دینی و ... باشد، ناهمخوانی آن با تعالیم دینی واضح و آشکارتر خواهد شد.
به هر حال نباید این فرهنگ در جامعه رواج یابد که طلاق امری عادی بوده و حتی میتوان قبل از آنکه زوجین اولین سالگرد ازدواج خود را گرامی دارند، از هم جدا شده و در پی آن، جشن و شادمانی به راه بیاندازند!!
دیدگاه دوم: جشن طلاقی که برگزاری آن ارزشمند است
در زندگی اجتماعی به هر حال و به هر دلیل، واقعه تلخ طلاق رخ میدهد و در مواردی هم گریزی از آن نیست. رخداد تلخ طلاق گاه حواشی و پیامدهای تلختری را نیز به دنبال دارد، مانند:
1. سرگردانی و آشفتگی خاطر فرزندانی که پدر و مادر را دیگر جدا از هم میبینند و نمیدانند که باید طرفدار و در کنار کدامشان باشند و نیز نگرانی والدین زن و شوهری که از هم جدا شدهاند تا جایی که در بسیاری از موارد، زندگی عادی آنان نیز بعد از چنین طلاقی دچار اختلال میشود.
2. دشمنی و کدورت بین اعضای خانواده و نیز دوستان و آشنایان دو طرف که شاید بسیاری از آنها نه تنها هیچ نقشی در این اختلاف و جدایی نداشتند، بلکه صادقانه نهایت تلاش خود را برای جلوگیری از طلاق انجام دادند.
3. درگیر شدن با محاکم دادرسی جهت حل و فصل مشکلات مالی، حضانت فرزندان و ... که برخی از آنها شاید سالهای سال به طول انجامد.
4. پایین آمدن شانس تشکیل زندگی جدید و موفق برای هر کدام از زوجین به ویژه برای بانوان.
همانگونه که مشاهده نمودید پیامدهای تلخ بعد از طلاق، گاه تلختر از خود آن میباشد. اما اکنون چاره چیست؟!
بیان شد که اسلام، طلاق را پذیرفته اما به عنوان آخرین راه حل و ناپسندترین حلالی که آن هم به معنای اعلان جنگ بین زوجین نیست!
زن و شوهری که از هم جدا شدهاند دشمن هم نیستند، بلکه تنها آنان نتوانستهاند یک زندگی موفق مشترک را ادامه دهند. آنان میتوانند در آینده و بعد از طلاق - البته با رعایت موازین مرتبط با روابط محرم و نامحرم - شریک کاری و یا تجاری هم باشند، در یک کاروان مسافرتی و یا در یک مهمانی مشترک حضور یابند، در مناسبتها به هم هدیه دهند، ابراز محبت مشترک به فرزندان خویش داشته باشند، در بیماریها از حال هم باخبر شده و در گرفتاریهای سنگین به یاری هم بشتابند و ...!
اگرچه رعایت موارد فوق برای یک زوج جدا شده از هم، کمی آرمانی و دست نیافتنی به نظر میرسد، اما باید گفت که هرچه تقوای یک مسلمان بیشتر باشد حقوق طرف مقابل را بیشتر محترم داشته و به دشمنیها دامن نخواهد زد.
در همین راستا توصیههایی در دین مقدس اسلام وجود دارد و تدابیری برای یک طلاق بهتر و آرامتر در نظر گرفته شده است که توجه به آنها میتواند پیامدهای تلخ یک طلاق را کاهش دهد.
شاید بتوان مجموعه توصیههای اسلام در این زمینه را در این دو عبارت خلاصه کرد:
«زندگی شیرین و اگر نشد جدایی شیرین!» که هم خود این دستور العمل به صورت صریح در قرآن آمده و هم دیگر قوانین اسلامی مرتبط با طلاق در همین راستا است.
بر این اساس، ایرادی ندارد که این جدایی شیرین را در قالب مراسمی؛ مانند «جشن طلاق» اجرا کرد، البته به شرطی که چنین جشنی خالی از نکاتی منفی باشد که در دیدگاه اول به برخی از آنها اشاره شد.
«جشن طلاق اسلامی» و یا با تعبیری مناسبتر «مراسم طلاق اسلامی» میتواند با اهداف زیر برگزار شود:
1. دو طرف به همدیگر هدیه مناسبی بدهند، با توجه به اینکه اختیار طلاق در اختیار مرد است. در منابع دینی به مرد توصیه شده است که بعد از استفاده از چنین اختیاری، در حد توان و امکاناتش بهترین هدیهها را برای همسر مطلقهاش تهیه نماید، اما مانعی نیست که زن نیز هدیه مناسبی برای شوهر سابقش تدارک ببیند.
2. به فرزندان خود که دیگر پدر و مادر را در کنار هم نمیبینند، اطمینان دهند که این جدایی مانع از آن نخواهد شد که هر دو به فکر تأمین سعادت آینده آنها باشند. بر این اساس، صرف نظر از اینکه سرپرستی فرزندان بر عهده کدامشان باشد، و صرف نظر از اینکه آیا آنان ازدواج مجددی داشته باشند یا نه، فرزندان میتوانند با آرامش و اطمینان از پشتیبانی پدر و مادر برخودار باشند و از دیدار هیچکدامشان محروم نباشند، و با آرامش به زندگی عادی خود ادامه دهند.
3. علاوه بر مهمانی دادن که به خودی خود ارزشمند است، دو طرف به اعضای خانواده و دوستانشان که در این جشن شرکت کردهاند، اعلام کنند که جدایی آنها موضوعی شخصی بوده و نباید در روابط افراد دیگر با هم تأثیری منفی بگذارد. به عنوان نمونه، والدین مرد و زنی که فرزندانشان از هم جدا شدهاند میتوانند در آینده روابط کاملاً طبیعی داشته باشند.
4. دو طرف متعهد شوند که تمام حق و حقوقی را که دین و قانون برای طرف مقابل در نظر گرفته رعایت کنند، و اگر واقعاً به این نتیجه رسیدند که همسر سابقشان در ادای کامل برخی حقوق، دچار مشکلی اساسی و جدی میشود، تا جایی که ممکن است و در اقدامی اخلاقی از برخی حقوق خود صرف نظر نموده و یا اجرای آنرا به تأخیر اندازند.
5. دو طرف به تمام حاضران اعلام کنند که برپایی این جشن، تنها برای دستیابی به مقاصد فوق بوده و برای تمامشان آرزو کنند که هیچگاه آنان چنین جشنی را برگزار ننمایند!
اگر مراد از «جشن طلاق» چنین جشنی باشد، میتوان آنرا در راستای عمل به آموزههای دینی دانست، علاوه بر آنکه بعد از تلخی طلاق، دست کم خاطره شیرینی برای طرفین، فرزندان، دوستان و بستگان باقی خواهد ماند و ارزشهای اخلاقی اسلام در آن تجلی خواهد یافت، و اگر روزی طرفین تصمیم به بازگشت به زندگی نیز گرفتند، اینگونه نیست که پیامدهای تلخ طلاق، مانعی در برابر این تصمیمشان شود.
آنچه در مورد نگاه مثبت به «جشن طلاق» مطرح شد، برگرفته از توصیههایی دینی و قرآنی است که در ذیل به برخی از آیاتی که در این ارتباط از آنها استفاده شده، اشاره خواهیم کرد:
1. دو مرتبه میتوان طلاق رجعی داد. به هر حال یا باید به خوبی زندگی کرد و یا آنکه به خوبی از هم جدا شد و شما مردان حق ندارید که مهریه(و هدیههایی) که به همسرتان دادید را بازگردانید، مگر آنکه زن به خواست خودش پیشنهاد دهد که برای راضی کردن شوهرش به طلاق، بخشی از مهرش را میبخشد.[1]
2. زمانی که طلاق دادید و زنانتان به آخرین روزهای عده رسیدند، (و هنوز در مورد جدایی تردید دارید) پس یا تصمیم بگیرید که زندگی خوبی را ادامه دهید و یا به خوبی از هم جدا شوید و اینگونه نباشد که هدفتان از نهایی نکردن طلاق این باشد که همسرتان را در تنگنا قرار داده، تا از برخی حقوق خود صرف نظر کند و هرکس اینگونه رفتار کند در حقیقت به خود ستم کرده است.[2]
3. حتی اگر طلاق زن و شوهری نهایی شد و آنها دوباره تصمیم گرفتند که زندگی بهتری را آغاز کنند، شما اطرافیان نباید برای ازدواج مجددشان مانعتراشی کنید.[3]
4. مادران باید دو سال کامل به فرزندانشان شیر دهند. پدر هم باید خوراک و پوشاک کودک را تأمین کند، البته تنها به اندازه توان هر فرد به او تکلیف کردیم. نه پدر(به دلیل اختلاف با مادر) حق آسیبزدن به فرزند را دارد و نه چنین حقی برای مادر وجود دارد... .[4]
5. هنگام طلاق، هدیهای شایسته به همسرانتان بدهید. ثروتمند به اندازه توانش و تنگدست به اندازه توانش و این هدیهدادن، تکلیفی بر افراد نیکوکار است.[5]
6. اگر قبل از آنکه زنانتان را به خانه ببرید، طلاقشان دادید، نصف مهر را به آنان بپردازید، مگر آنکه گذشت کنند و اگر تمام مهر را بپردازید بهتر است و گذشت و نیکوکاری را در میانتان فراموش نکنید.[6]
7. و لازم است که شوهران، هدیه مناسبی به همسران مطلقهشان پرداخت کنند. این وظیفهای برای افراد باتقوا است.[7]
8. ای همسران پیامبر! اگر آرزو دارید از زندگی ظاهری دنیا و زر و زیور آن بهرهمند شوید(که فراهمسازی آن در توان و یا در شأن پیامبر نیست)، بیایید تا هدیهای به شما داده و با شیرینی و زیبایی از شما جدا شوم![8]
9. ای افراد باایمان! اگر ازدواجی کردید و هنوز زنانتان را به خانه نبرده، تصمیم به طلاق گرفتید، آنان نباید عده نگهدارند. پس هدیهای به آنان داده و با شیرینی از هم جدا شوید.[9]
10. تقوا داشته باشید. اگر همسران مطلقهتان مرتکب فساد و فحشا نشدند حق ندارید در زمان عده، آنها را از خانه بیرون کنید. آنان هم بیرون نروند ... شاید در این مدت خدا کاری کند(که دوباره به زندگی برگردید).[10]
11. گناهان و اشتباهات برخی از افراد، دامنگیر دیگران نخواهد شد.[11]
بر اساس آنچه گفته شد، اگر خدای ناکرده طلاقی رخ داد و طرفین به دنبال برگزاری مراسمی هستند که کاهشدهنده تلخی طلاق باشد، چه مناسب است که این مراسم بر اساس موازین و آموزههای اسلامی باشد.
[1]. بقره، 229.
[2]. همان، 231.
[3]. همان، 232.
[4]. همان، 233.
[5]. همان، 236.
[6]. همان، 23.
[7]. همان، 241.
[8]. احزاب، 28.
[9]. همان، 49.
[10]. طلاق، 1.
[11]. انعام، 164.