آیتالله مکارم شیرازی در جلد سوم تفسیر نمونه ذیل آیه 59 سوره مبارکه «احزاب» به اهمیت حجاب اشاره کرده است که در ادامه متن آن را میخوانیم؛
بسم الله الرحمن الرحیم
یَا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُل لِّأَزْوَاجِکَ وَبَنَاتِکَ وَنِسَاءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِن جَلَابِیبِهِنَّ ۚ ذَٰلِکَ أَدْنَىٰ أَن یُعْرَفْنَ فَلَا یُؤْذَیْنَ ۗ وَکَانَ اللَّهُ غَفُورًا رَّحِیمًا؛ اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنان بگو: «جلبابها [= روسرى هاى بلند ]خود را بر خویش فرو افکنند، این کار براى این که شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند بهتر است (و اگر تا کنون خطا و کوتاهى از آنها سر زده توبه کنند) خداوند همواره آمرزنده و مهربان است». (احزاب/ 59)
به دنبال نهى از ایذاء رسول خدا(ص) و مؤمنان در آیات گذشته، در اینجا روى یکى از موارد «ایذاء» تکیه کرده و براى پیشگیرى از آن از دو طریق اقدام مىکند:
نخست به زنان با ایمان دستور مىدهد که هرگونه بهانه و مستمسکى را از دست مفسده جویان بگیرند، سپس با شدیدترین تهدیدى که در آیات قرآن کم نظیر است، منافقان، مزاحمان و شایعه پراکنان را مورد حمله قرار مىدهد.
در قسمت اول مىگوید: «اى پیامبر! به همسران و دخترانت و زنان مؤمنین بگو، روسرىهاى بلند خود را بر خویش فرو افکنند تا شناخته شوند و مورد آزار قرار نگیرند» (یا أَیُّهَا النَّبِیُّ قُلْ لِأَزْواجِکَ وَ بَناتِکَ وَ نِساءِ الْمُؤْمِنِینَ یُدْنِینَ عَلَیْهِنَّ مِنْ جَلاَبِیبِهِنَّ ذلِکَ أَدْنى أَنْ یُعْرَفْنَ فَلایُؤْذَیْنَ).
در اینکه منظور از شناخته شدن چیست؟ دو نظر در میان مفسران وجود دارد که منافاتى با هم ندارند:
نخست اینکه: در آن زمان، معمول بوده است، کنیزان بدون پوشیدن سر و گردن، از منزل بیرون مىآمدند و از آنجا که از نظر اخلاقى وضع خوبى نداشتند، گاهى، بعضى از جوانان هرزه، مزاحم آنها مىشدند، در اینجا به زنان آزاد مسلمان، دستور داده شد: حجاب اسلامى را کاملاً رعایت کنند تا از کنیزان شناخته شوند و بهانهاى براى مزاحمت به دست هرزگان ندهند.
بدیهى است، مفهوم این سخن آن نیست که: اوباش حق داشتند مزاحم کنیزان شوند، بلکه منظور این است که: بهانه را از دست افراد فاسد بگیرند.
دیگر این که: هدف این است که زنان مسلمان در پوشیدن حجاب، سهل انگار و بىاعتنا نباشند، مثل بعضى از زنان بىبند و بار که در عین داشتن حجاب، آن چنان بى پروا و لا ابالى هستند که، غالباً قسمتهایى از بدنهاى آنان نمایان است و همین معنى، توجه افراد هرزه را به آنها جلب مى کند.
در این که: منظور، از «جلباب» چیست؟ مفسران و ارباب لغت چند معنى براى آن ذکر کردهاند:
1 ـ ملحفه (چادر) و پارچه بزرگى که، از روسرى بلندتر است و سر و گردن و سینهها را مىپوشاند.
2 ـ مقنعه و خمار (روسرى).
3 ـ پیراهن گشاد.
گرچه، این معانى با هم متفاوتند، ولى قدر مشترک همه آنها این است که: بدن را به وسیله آن بپوشاند (ضمناً باید توجه داشت «جلباب» به کسر و فتح جیم هر دو قرائت مىشود).
اما بیشتر به نظر مىرسد: منظور پوششى است که از روسرى بزرگتر و از چادر کوچکتر است، چنان که نویسنده «لسان العرب» روى آن تکیه کرده است.
و منظور از «یُدْنِیْنَ» (نزدیک کنند) این است که: زنان «جلباب» را به بدن خویش نزدیک سازند، تا درست آنها را محفوظ دارد، نه این که آن را آزاد بگذارند، به طورى که گاه و بىگاه کنار رود، و بدن آشکار گردد، و به تعبیر ساده خودمان، لباس خود را جمع و جور کنند.
اما این که: بعضى خواستهاند، از این جمله استفاده کنند که: صورت را نیز باید پوشانید، هیچ دلالتى بر این معنى ندارد و کمتر کسى از مفسران پوشاندن صورت را در مفهوم آیه داخل دانسته است.
به هر حال، از این آیه استفاده مىشود که: حکم «حجاب و پوشش» براى زنان آزاد، قبل از این زمان نازل شده بود، ولى بعضى روى ساده اندیشى درست مراقب آن نبودند، آیه فوق تأکید مىکند که در رعایت آن دقیق باشند.
و از آنجا که نزول این حکم، جمعى از زنان با ایمان را نسبت به گذشته پریشان مىساخت، در پایان آیه مىافزاید: «خداوند همواره غفور و رحیم است» (وَ کانَ اللّهُ غَفُوراً رَحِیماً).
هر گاه، از ناحیه شما تاکنون در این امر، کوتاهى شده، چون بر اثر جهل و نادانى بوده است، خداوند، شما را خواهد بخشید، توبه کنید، و به سوى او باز گردید، و وظیفه عفت و پوشش را به خوبى انجام دهید.
به دنبال دستورى که در آیه پیش، به زنان با ایمان داده شد، به بُعد دیگر این مسأله یعنى فعالیتهاى موذیانه اراذل و اوباش پرداخته مىگوید: «اگر منافقان و کسانى که در قلبشان بیمارى است، و نیز کسانى که اخبار دروغ در «مدینه» پخش مى کنند، دست از کارشان بر ندارند، ما تو را بر ضد آنان مىشورانیم، و بر آنها مسلّط خواهیم ساخت، سپس جز مدت کوتاهى نمىتوانند، در کنار تو در این شهر بمانند»! (لَئِنْ لَمْ یَنْتَهِ الْمُنافِقُونَ وَ الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ وَ الْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لایُجاوِرُونَکَ فِیها إِلاّ قَلِیلاً).
«مُرْجِفُون» از ماده «ارجاف»، به معنى اشاعه اباطیل، به منظور غمگین ساختن دیگران است، و اصل «ارجاف» به معنى اضطراب و تزلزل است، و از آنجا که شایعات باطل، ایجاد اضطراب عمومى مىکند، این واژه به آن اطلاق شده است.
«نُغْرِیَنَّکَ» از ماده «اغراء» به معنى دعوت به انجام کار، یا گرفتن چیزى توأم با تشویق و تحریض است.
از لحن آیه، چنین استفاده مىشود که: سه گروه در «مدینه» مشغول خرابکارى بودند، هر کدام به نحوى اغراض شوم خود را پیاده مىکردند، و این به صورت یک برنامه و جریان در آمده بود، و جنبه شخصى و فردى نداشت.
نخست، «منافقین» بودند که با توطئههاى ضد اسلامى براى براندازى اسلام مىکوشیدند.
دوم، اراذل و اوباش، که قرآن از آنها تعبیر به بیماردلان کرده (الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ) همان گونه که این تعبیر در آیه 32 همین سوره «احزاب» در مورد افراد هوسباز و شهوت ران نیز آمده است:فَلاتَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَیَطْمَعَ الَّذِی فِی قَلْبِهِ مَرَضٌ: «اى همسران پیامبر هنگامى که سخن مى گوئید با نرمش سخن مگوئید، مبادا بیماردلان در شما طمع کنند».
گروه سوم، کسانى بودند که: پخش شایعات در «مدینه» مخصوصاً به هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) و ارتش اسلام به غزوات مى رفتند به تضعیف روحیه بازماندگان مى پرداختند، و خبرهاى دروغین از شکست پیامبر(صلى الله علیه وآله) و مؤمنین مى دادند، و به گفته بعضى از مفسران این گروه همان یهود، بودند.
و به این ترتیب، هر سه گروه را قرآن مورد تهدید شدید قرار داده است.
این احتمال، نیز در تفسیر آیه وجود دارد که: برنامههاى تخریبى سه گانه فوق، همگى کار منافقان بوده و جدا ساختن آنها از یکدیگر، جداسازى اوصاف است، نه اشخاص.
به هر حال، قرآن مى گوید: اگر اینها به اعمال زشت و ننگین خود ادامه دهند، دستور حمله عمومى و یورش به آنها را صادر خواهیم کرد، تا با یک حرکت مردمى مؤمنان، همه را از «مدینه» ریشه کن سازیم، و آنها نتوانند دیگر در این شهر بمانند.
و هنگامى که از این شهر رانده شدند، و از تحت حمایت حکومت اسلامى طرد گشتند «هر کجا یافته شوند گرفته خواهند شد، و به قتل خواهند رسید»! (مَلْعُونِینَ أَیْنَما ثُقِفُوا أُخِذُوا وَ قُتِّلُوا تَقْتِیلاً).
«ثُقِفُوا» از ماده «ثقف» و «ثقافت» به معنى دست یافتن بر چیزى با دقت و مهارت است، و اگر به علم و فرهنگ، ثقافت گفته مى شود نیز به همین جهت است.
اشاره به اینکه: بعد از این حمله عمومى در هیچ جا در امان نخواهند بود و آنها را با دقت جستجو و پیدا مىکنند و به دیار عدم فرستاده مىشوند.
در این که: آیا منظور از این آیه، این است که: آنها را در بیرون «مدینه» جستجو مى کنند، و به قتل مى رسانند؟ یا اگر در داخل «مدینه» بعد از حکم تبعید عمومى بمانند، گرفتار چنین سرنوشتى مى شوند؟ دو احتمال وجود دارد، و در عین حال منافاتى بین این دو نیست، به این معنى که:
پس از سلب مصونیت از این «توطئه گران بیمار دل شایعه ساز و مخرب» و حکم اخراج آنها از«مدینه»، چه آنجا بمانند و چه بیرون روند، از دست مسلمانان شجاع و جان بر کف، در امان نخواهند بود!
سپس، در آخرین آیه مورد بحث، مىافزاید: این دستور تازه اى نیست، «این سنتى است الهى و همیشگى که در اقوام پیشین بوده است» که هر گاه گروههاى خرابکار، بى شرمى و توطئه را از حدّ بگذرانند، فرمان حمله عمومى به آنها صادر مىشود (سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ).
و چون این حکم، یک سنت الهى است، هرگز دگرگون نخواهد شد; چرا که «براى سنت خداوند تبدیل و تغییرى نمى یابى» (وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً).
این تعبیر، در حقیقت جدى بودن این تهدید را مشخص مى کند که، بدانند مطلب کاملاً قطعى و ریشه دار است و تغییر و تبدیل در آن راه ندارد، یا باید به اعمال ننگین خود پایان دهند و یا در انتظار چنین سرنوشت دردناکى باشند.
این حکم مانند سایر احکام اسلامى اختصاص به زمان و مکان و اشخاصى ندارد.
اگر به راستى سمپاشى و توطئه از حد بگذرد و به صورت یک جریان درآید و جامعه اسلامى را با خطرات جدى روبرو سازد حکومت اسلامى مى تواند دستور آیات فوق را که به پیامبر(ص) داده شده است به اجرا درآورد، و مردم را براى درهم کوبیدن ریشههاى فساد بسیج کند؟!