شناخت، یک مقوله است، محبت مقولهای دیگر، پذیرش یا ایمان و تبعیت مقولهای دیگر، اگر چه در راستای هم و به یک دیگر مرتبط میباشند.
آدمی، اگر کسی یا چیزی را نشناسد، نه او را دوست دارد و نه از او بدش میآید – اما وقتی شناخت، دلیل نمیشود که حتماً دوست داشته باشد، چه بسا دشمن بدارد – اما وقتی دوست داشت، به میزان شناخت و محبتش، به سمت او میرود.
●- این که ما شیعان، عاشق امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام هستیم، و این که ولایت و امامت او را به امر خداوند علیم و هادی و پیامبرش صلوات الله علیه و آله پذیرفتهایم، جای شکر [شناخت مُنعِم، نعمت، بهرهی صحیح و ضایع نکردن نعمت] دارد؛ اما نباید گمان کنیم که شناخت و محبت به ایشان و حتی پیروی از ایشان، منحصر به شیعیان میباشد.
انسان فاضل، انسان عالم، انسان کریم، انسان بصیر و بالاخره "انسان کامل" را همگان دوست دارند. لذا حتی غیر مسلمانان بسیاری وجود دارند که با حصول اندک شناختی در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام، به ایشان محبت و علاقهی وافری دارند. اندیشمندانشان در مورد ایشان کتاب نوشتهاند – حقوقدانانشان فرمایشات ایشان را سرلوحهی مقوله "عدالت" قرار دادهاند ... و بسیاری از مردم عادیشان، از ایشان با احترام و تکریم یاد میکنند؛ چه رسد به مسلمانان اهل سنت.
اما، توجه به این معرفت و محبت، در حد ایمان، اطاعت و تبعیت، امر دیگری است، گاه «هوای نفس – منافع – عادتها – تعصبات – ترس از عواقب تحول رویکرد در دشمنیها و ...» مانع میشود؛ چه برای شیعه، چه برای سنّی و چه برای غیر مسلمانی که ایشان را میشناسد و علاقه دارد.
اهل سنت:
وقتی میگوییم "اهل سنّت"، مانند ما "اهل تشیع"، به دو گروه اهل علم و مردم عادی تقسیم میگردند. بنابر این سطح دانش، بینش و گرایش هر کدام متفاوت میباشد.
بسیاری از شیعیان، ضمن محبت و علاقه به امیرالمؤمنین، حضرت امام علی علیه السلام، نه شناخت زیادی از اصل و اصول اعتقادی اسلام دارند، نه از تعریف و شئون "ولایت و امامت" در عقل، قرآن مجید و احادیث اطلاع زیادی دارند، و نه قدر و منزلت امامان علیهم السلام را آن که باید و شاید میشناسند! این نقیصه در مسلمانان اهل سنت، بیشتر است!
به عنوان مثال: اگر با مسلمانان عادی (مردم) از اهل سنت صحبت کنید، شاید به واسطهی القائات ضدتبلیغی و جوّی که قرون متاولی حاکم بوده، نسبت به واژهی "امامت"، واکنش نشان دهند و بگویند: «ما اساساً اصل امامت را قبول نداریم»! در حالی که به بزرگان خود امام میگویند! از ابوحنیفه که او را «امام اعظم» میخوانند، تا امام شافع و سایر مجتهدان، تا دانشمندانشان چون «امام غزالی»، تا امام جمعه، تا پیشنماز که او را "امام جماعت" میخوانند! پس با مقولهی "امامت" مشکلی ندارند.
مردم عادی از مسلمانان اهل سنت، با تأسی به بزرگان خود، نه تنها به امیرالمؤمنین علیه السلام محبت دارند، بلکه همیشه نام ایشان را با احترام ویژهای [حتی نسبت به سایر خلقا] یاد میکنند؛ چنان که اگر نام ابوبکر و عمر برده شود، با پسوند «رضی الله عنه – خدا از او راضی باشد» همراه میشود، اما اگر نام حضرت علی علیه السلام برده شود، با پسوند «کرّم الله وجهه – خداوند وجه ایشان را مکرم دارد»، یاد میکنند؛ پس مسلمانان تمامی مذاهب، میدانند که ایشان «وجهه الله» میباشند.
اما نوبت به دانشمندان، فضلا و علما که میرسد، مسئله متفاوت میشود، چنان که در میان شیعیان نیز چنین میباشد. علما، دانشمندان، محدثین و فقها، اهل علم و مطالعه هستند و قطعاً شناخت بیشتری دارند، چنان که علم یک استاد دانشگاه، از دانشجو بیشتر میباشد. اما اگر علم خود را کتمان کنند، از این علم سوء استفاده کنند، و یا به آن عمل نکنند، مقولهی دیگری است.
علمای اهل سنت نیز گاهی حدیث نقل کردهاند، گاه خودشان نیز اعلام مواضع کردهاند که هر دو وجه، مؤید تکریم و محبت به امیرالمؤمنین، امام علی علیه السلام میباشد.
چند حدیث در منابع معتبر و مشهور اهل سنت:
●- قَالَ النَّبِیُّ ص «یَا عَلِیُّ مَا عَرَفَ اللَّهَ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ غَیْرِی وَ غَیْرُکَ وَ مَا عَرَفَکَ حَقَّ مَعْرِفَتِکَ غَیْرُ اللَّهِ وَ غَیْرِی»؛ (ابن شهر آشوب، مناقب، ج 3، ص 167)
ترجمه: «ای یا علی! خدا را جز تو و من، آنگونه که حق معرفت اوست نشناخت، و تو را جز خدا و من، آنگونه که حق معرفت توست نشناخت».
*- این حدیث در منابع دیگر شیعه و سنی ، تکمیلتر بیان شده است، بدینگونه که پس از معرفت خداوند سبحان، میفرماید: «مرا جز خدا و تو، آنگونه که حق معرفت من است، نشناخت»، و یا حدیث مشهور:
●- رسول الله صلوات الله علیه و آله، به علی بن ابیطالب علیه السلام فرمود: « یا علی! لا یَعرفُ الله تَعالى إلا أنَا وَ أنتَ وَ لا یَعرِفنی إلاّ الله وَ أنتَ وَ لا یَعرِفُک إلا الله وَ أنَا » (روضة المتقین فی شرح من لا یحضره الفقیه (ط - القدیمة)، ج13، ص: 273 - مناقب ابن شهرآشوب [اهل سنت]، ج 3، ص 268)
ترجمه: ای علی! کسی جز من و تو خدا را نشناخت، و مرا جز خدا و تو نشناخت و تو را کسی جز خدا و من نشناخت »
●- ابن عباس میگوید: رسول الله صلوات الله علیه و آله فرمودند: «لَو اَنَّ الرّیاضَ اقلامٌ و البحرُ مدادٌ والجنُّ حُسّابٌ والانسُ کُتّابٌ ما اَحصوا فضائل علیِّ بن ابیطالب» (ذهبی، میزان الاعتدال، ص 467)
ترجمه: اگر انبوه درختان (و باغها) قلم، و دریا مرکب، و تمام جنّیان حسابگر، و تمام انسانها نویسنده باشند قادر به شمارش فضائل على بن ابى طالب نخواهند بود.
●- ابن عباس میگوید: رسول الله صلوات الله علیه و آله فرمودند: « مَن أحَبَّ أن یَنظُر إلى آدَمَ فى عِلمِهِ وَ إلى نُوحٍ عَلیه السّلام فى تَقواهُ وَ إبراهیم فى حِلمِه وَ إلى موسى فى عِبادَته فَلیَنظُر إلى عَلى بن ابی طالب علیه الصّلوة و السّلام؛ ( المناقب، ابن شهرآشوب، همان، ص 83، حدیث 70)
ترجمه: هر کسی که دوست دارد به آدم (ع) در علمش، و به نوع (ع) در تقوایش، و به ابراهیم (ع) در بردباریش، و به موسی (ع) در عبادتش بنگرد، پس به علی بن ابیطالب (علیه السلام) بنگرد.
چرا امامت را قبول ندارند:
دو نقیصه وجود دارد: یکی، چنان که بیان شد، هنوز مفاهیم بلند و مصادیق "ولایت و امامت" در قرآن و حدیث، برای اهل تشیع (مردم عادی) نیز آن طور که باید و شاید، تبیین و تعلیم نشده است، چه رسد میان مسلمانان اهل سنت – دوم آن که: سلطهی گسترده و مستمر حکومتهایی که نه شیعه بودند و نه سنّی، بلکه مستکبر و ظالم بودند [و البته خود را مسلمان و اهل سنت میخواندند و میخوانند]، همیشه مانع از معرفی "اسلام ناب محمدی صلوات الله علیه و آله" [که همان "اسلام ولایی" میباشد]، شدند و هنوز هم چنین است.
وقتی از زمان رحلت رسول اعظم صلوات الله علیه و آله، تا 255 سال پس از آن، امامان علیهم السلام را پس از آزار، اذیت، تخریب شخصیت، تحریم اقتصادی و ارتباطی، زندان، شکنجه و ...، ترور کردند، و پس از آن نیز از ضدتبلیغ علیه آنان هیچ کوتاهی نکردند و نمیکنند، چگونه انتظار میرود که معارف قرآنی و حدیثی، آنگونه که حق این معارف است، بیان و تعلیم گردد؟!
ولایت و امامت:
هنوز پس از گذشت چهارده قرن از بعثت و نیز دوازده قرن از آخرین امامی که ترور شدند [امام حسن عکسری علیه السلام]، بزرگترین دغدغهی دشمنان اسلام و مسلمین، حتی در دورترین نقاطی چون امریکا و انگلیس، "اسلام ولایی" و مقولهی "ولایت و امامت" در اسلام میباشد که پس از مدتها مغفول ماندن، دوباره با انقلاب اسلامی، به رهبری حضرت امام خمینی رحمة الله علیه و استقرار نظام جمهوری اسلامی ایران به رهبری و زعامت «ولایت فقیه»، دوباره در جهان اسلام و حتی کل جهان [و در میان نظامات سیاسی و حکومتی] مطرح گردید؛ و گرنه دشمنان اسلام و مسلمین و سلطهگران بینالمللی، با نماز، طهارت بدن، روزه یا حج مسلمانان [اعم از شیعه و سنی]، مشکلی ندارند.
« اللَّهُ وَلِیُّ الَّذِینَ آمَنُوا یُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَى النُّورِ وَالَّذِینَ کَفَرُوا أَوْلِیَاؤُهُمُ الطَّاغُوتُ یُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُمَاتِ أُولَئِکَ أَصْحَابُ النَّارِ هُمْ فِیهَا خَالِدُونَ » (البقره، 257)
ترجمه: خداوند، ولی و سرپرست کسانی است که ایمان آوردهاند؛ آنها را از ظلمتها، به سوی نور بیرون میبرد. (اما) کسانی که کافر شدند، اولیای (سرپرستان) آنها طاغوتها هستند؛ که آنها را از نور، به سوی ظلمتها بیرون میبرند؛ آنها اهل آتشند و همیشه در آن خواهند ماند.
مشارکت و همافزایی (سؤال و نشانی لینک پاسخ، جهت ارسال به دوستان در فضای مجازی)
آیا مسلمانان اهل سنت نیز به حضرت علی علیه السلام، محبت و علاقه دارند؟ اگر بله، پس چرا امامت ایشان را قبول ندارند؟!