زندگانی حضرت زهرا(س) از نظر طولانی نبودن آنچه این زندگی را قابل توجه و تامل می کند، عمق ژرف و عرض وسیع آن است و البته ارزش حیات یک انسان در امتداد طولی و ساعتهای زمان سپری شده نیست بلکه این عمق و ژرفای با ارزش حیات اوست که زمان را دارای ارزش می کند و به آن فکر و حرکت و نشاط می بخشد. بطوری که گاهی یک ساعت از یک زندگی، معادل با سالهای متمادی از زندگی دیگر است. چه ساعتهایی از زندگی مکتشفان و مخترعان و کسانی که در زندگی کار مهمی را انجام داده اند و به جامعه بشریت خدمتی کرده اند که معادل هزار سال است. بنابراین بررسی زندگانی حضرت زهرا(س)، بررسی یک زندگانی طولی و مدت عمر او نیست بلکه بررسی عمق و عرض واسع و ژرفای آن است.
تولد زهرا(س) روز جهانی زن است:
اگر روز ولادت حضرت زهرا(س) به عنوان روز زن اعلام می گردد، به این خاطر است که تا قبل از ظهور اسلام، تاریخ اختصاص به مردان داشت و مرد حیات زن را تحت الشعاع خویش قرار داده بود و به او میدانی که در آن بتواند خود را از نظر فکری عرضه کند، نمی داد. مرد به زن مجال نمی داد تا بتواند از انرژی ذخیره شده و نهفته در وجودش استفاده کند و در این برهه از زمان نقش زن یک نقش حاشیه ای بود و جزئی از شئونات مرد به حساب می آمد و زن نیز تحت تاثیر همین قضیه، خود را به عنوان یک انسان مستقل باور نکرده بود. می توان از حضرت خدیجه هم نام برد چرا تولد اورا - که این همه تحول به وجود آورد. - روز زن نمی دانید.
اسلام این معادله را درهم کوبید و زن و مرد را برای قبول مسؤولیتهای مناسب هر کدام مخاطب خویش قرار داد و نوع هر کدام را مشخص نمود. زیرا نقش هریک از زن و مرد طبق نوعی که دارد و عناصری که در تکون و تکامل آنها لازم است، مختلف می گردد و این تنوع در دائره انسانیت باعث تکامل آنها است و مستلزم هیچ گونه برتری یکی بر دیگری نمی باشد. زیرا فضلیت انسان در معانی عقلی و روحی و حرکتی اوست نه در جنس آن و این نوع تمایز بین زن و مرد، تمایزی است که بر گرفته از خصوصیتهای خاص هر کدام از این دو نوع است.
در حرکتهای ارزشی، فرقی بین زن و مرد نیست
اسلام پس از اینکه خطوط کلی زندگی اجتماعی را در قرآن بیان کرد، نمونه هایی را از کارهای ارزشی - که توسط زنان یا مردان صورت گرفته است.- ذکر نمود. اگر به قرآن بنگریم، می بینیم که وقتی از مسؤولیتهای عمومی سخن می گوید، تنها از مرد حرف نمی زند بلکه از دو قشر زن و مرد باهم سخن می گوید. مثلا در سوره احزاب آیه 36 می فرماید:
(و ما کان لمؤمن و لا مؤمنة اذاقضی الله و رسوله امرا ان یکون لهم الخیرة من امرهم...)
«اگر خدا و رسولش تصمیم بر امری گرفتند و آن را حتمی کردند، هیچ مؤمن و مؤمنه ای این اختیار را ندارد که در آن باره به اختیار خود عمل نماید.»
مرد مؤمن و زن مؤمنه در مسیر مسؤولیت خود در برابر خداوند، حرکت می کنند تا آنچه را خدا به رسولش وصیت کرده است، اجرا کنند و خطابهای محکم خداوند هردو را شامل است.
همچنین هنگامی که خداوند از تلاش و کوشش خیرخواهانه، سخن می گوید و مسئله پاداش و اجر و مزد کار نیک را مطرح می کند، زن و مرد را باهم خطاب خویش قرار می دهد. (...انی لا اضیع عمل عامل منکم من ذکر او انثی...)(آل عمران، 195)
«من عمل هیچ زن و مردی را ضایع نمی کنم.»
در کار و کوشش و تلاش برای زندگی، فرقی بین زن و مرد نیست چه بسا کار یک زن پربارتر، مشخص تر، عمیق تر و بادوام تر از کار بعضی از مردان باشد.
همچنین وقتی متون تفصیلی اسلامی را مطالعه می کنیم، در انجام کارهای خیر هیچ فرقی بین زن و مرد نمی باشد. و در ذکر فضیلتهای آنان نیز یکسان ذکر شده است. به عنوان نمونه در سوره احزاب آیه 35 می خوانیم که خداوند چگونه از نتایج اخروی صفات مثبت و خوب هم برای مردان و هم برای زنان خبر داده است و در این گونه صفات، زن و مرد عدل یکدیگر قرار گرفته اند. (ان المسلمین و المسلمات و المؤمنین و المؤمنات و القانتین و القانتات و الصادقین و الصادقات و الصابرین و الصابرات و الخاشعین و الخاشعات و المتصدقین و المتصدقات و الصائمین و الصائمات و الحافظین فروجهم و الحافظات و الذاکرین الله کثیرا و الذاکرات اعد الله لهم مغفرة و اجرا عظیما)
«همانا مردان مسلمان و زنان مسلمان، مردان مؤمن و زنان مؤمنه، مردان فروتن و زنان فروتن مردان راستگو و زنان راستگو، مردان شکیبا و زنان شکیبا، مردان نرم دل و زنان نرم دل، مردان بخشنده و زنان بخشنده، مردان روزه دار و زنان روزه دار، مردان با عفت و زنان عفیف و مردانی که بسیار خدا را ذکر می کنند و زنان ذاکر، خداوند مغفرت و اجر عظیمی را برایشان مهیا ساخته است.»
در حرکتهای ارزشی، ارزش عقیده و عمل صالح و موقعیت و جایگاه فرقی بین زن و مرد وجود ندارد. زیرا انسانیت زن و مرد توانسته است حیات آنان را به وسیله اسلام، ایمان، قنوت، صدق، صبر، خشوع، تصدق، روزه، عفت و ذکر، غنی سازد.
مدیریت خانواده:
اینکه در قرآن آمده است (الرجال قوامون علی النساء بما فضل الله بعضهم علی بعض) معنای آیه، برتری مرد نسبت به زن نیست بلکه مراد و منظور، مدیریت در امور است هرچند در منزل و محیط آن، این زن است که صاحب اختیار و قوام است البته این مدیریت فقط در امور منزل می باشد نه در کل زندگی زیرا هر مؤسسه ای تنها باید یک مدیر و یک مشرف به امور داشته باشد و اگر در یک مؤسسه مدیرهای متعدد باشند، اداره آن مؤسسه با مشکل مواجه می شود مشکلی که تمام اعضای آن مؤسسه از آن رنج می برند. با این حال وقتی که خداوند از زندگی مشترک سخن می گوید، سخن از یک زندگی خواهد بود که باید طبق قانون خاص خودش باشد; قانونی که در آن گاهی مرد بر زن قوامیت دارد و زمانی عکس آن است زیرا خداوند فرموده است: (و من آیاته ان خلق لکم من انفسکم ازواجا لتسکنوا الیها وجعل بینکم مودة و رحمة) (الروم، 21)
«از نشانه های خداوند آن است که از جنس خودتان برای شما ازواجی را آفرید تا موجب آرامش شما شود و بین شما مودت و دوستی قرار داد.»
زندگی مشترک، زندگی همراه با محبت است; محبتی که از قلبی برخاسته و دست به گردن قلب دیگری می شود. محبتی که از یک روح برخاسته و در آغوش روح دیگر قرار می گیرد. محبتی که از رحمت انسانی شروع و معیار سنجش ظرفیت انسانها می گردد.
از دیدگاه اسلام ارزش یک انسان به انسانیت اوست و مرد و زن بودن دو خط تفصیلی در تنوع انسانی هستند که هرکدام بخشی از وجود دیگری را بی نیاز می سازد. زن حامل حالتی از غنای روحی و عاطفی است و مرد حامل نوعی غنای عقلی و روحی و عاطفی و به همین صورت در طول دوران زندگی، آن دو متکامل می گردند و انسانیت آنها در خلال این تکامل، محقق می شود.
زهرا(س) آئینه تمام نمای مادر:
زهرا(س) دوران طفولیت را در حالی آغاز کرد که بارسنگین رسالت و مشکلات و مسائل خاص آن را بر دوش پدر حس می کرد. او در حالی پدر را درک کرد که از محبت مادر محروم مانده بود. همان مادری که هرچه داشت در راه شوهر اعطا کرد. خدیجه علیها السلام قلبش را اندیشه اش را مال و استطاعتش را داد تا راههای وصول به نتایج مثبت رسالت، باز شود. کانون زندگی پیامبر(ص) در آن زمان عبارت بود از خود پیامبر(ص) و خدیجه علیها السلام و علی(ع) و به همین جهت می شود گفت علی از نظر روحی و تربیتی، پسر پیامبر است. پیامبر(ص) علی را در آغوش می کشید، او را می بوئید و هر روز خلقی از اخلاقش را به او می آموخت و علی نیز همواره به دنبال پیامبر بوده و لحظه ای از او غافل نمی شد. زهرا(س) در چنین خانه ای تربیت شد. هرچند مورخان در مدت عمر زهرا(س) در این دوران حساس اختلاف دارند، برخی او را ده ساله و بعضی او را پنج ساله می دانند. با این همه یک چیز مشخص است که زهرا(س) در این زمان حساس، در سنین کودکی قرار داشت ولی کارهایی را که انجام می داد در طاعت و توان یک کودک نبود. زهرا(س) با توجه به مسئله رسالت پدرش، نقش خود را بخوبی می دانست; او درک می کرد که پیامبر در این مرحله و برای تسکین درد و رنجهایش، شریک و همراه می خواهد. ما بیش از این، از زندگی زهرا(س) در این مرحله نمی دانیم و نیز چگونگی علاقه فردی پیامبر(ص) به زهرا(س) را درک نمی کنیم ولی می دانیم که روزی زهرا(س) در حالی پیامبر را دید که مشرکان شکمبه گوسفندی را بر روی پیامبر(ص) انداخته بودند و زهرا(س) بادستهای کوچکش و در حالی که اشک بر چشمان معصومش جاری بود، آن کثافات را پاک می کرد. زهرا(س) با این دستها و با این اشکها به یاری پیامبر(ص) شتافت و در این رنج با او شریک شد. ما چیز زیادی از زندگی زهرا(س) نمی دانیم ولی سخن پیامبر علیها السلام که فرمود: «فاطمه، مادر پدرش می باشد.» تمام این مسائل را حل و روشن می کند. زیرا تمام معانی کلمه «مادر» در این بیان عرشی نهفته است. مگر مادر برای کودکش چه کاری انجام می دهد؟
آری مادر تمام وجودش را به کودک تقدیم می کند، تمام روحش را، تمام مشاعرش را، همه احساسش را و تمام آغوشش را در اختیار کودک می گذارد و زندگیش را به او اهدا می کند تابدین وسیله هم و غم و حزن کودکش را از بین ببرد، پیامبر نیز انسان است و دوران طفولیتش با از دست دادن مادر، دورانی پراز غم و اندوه می باشد ولی پیامبر هیچ گاه شکوه نکرده ولی در این زمان به غمخواری نیاز داشت که آن عقده ها را جبران کند و حق مادری را بجا آورد و زهرا به جای مادر مونس و غمخوار پیامبر شد. رسول خدا(ص) انسان است و هر انسانی دارای احساس و درک انسانی می باشد و او در این مرحله سخت که توسط دشمنان مورد اهانت و اتهام و سب و شتم قرار می گرفت به تکیه گاه نیاز داشت. هنگامی که پیامبر را با سنگ مورد هجوم قرار دادند و مشرکان تمام روشهای آزار و اذیت را نسبت به او اعمال می نمودند، زمانی که تمام شیاطین زمین و کسانی که ارزش انسانیت را درک نمی کنند با تمام توان رسول خدا(ص) را مورد تهاجم خویش قرار می دهند. در این هنگام است که او نیاز به همراه و غمخوار دارد و این یار و مددکار کسی غیر از زهرا(س) نیست. همان زهرائی که «مادر پدر» است و همان زهرائی که دختر جسمی، روحی و عقلی پیامبر است.
علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه رسول خدا(ص)
علی(ع) و زهرا(س) اولین شاگردان مدرسه پیامبر(ص) بودند، در هنگام نزول وحی که علی(ع) نزد پیامبر(ص) می نشست، زهرا(س) نیز نزد آنها می آمد و باهم وحی را قرائت می کردند. آنان با دقت به درسهای پیامبر(ص) گوش می دادند. و پیامبر(ص) برای آنان معانی وحی را شرح می داد، هرچه را که خداوند برای انسانها به پیامبرش آموخته بود.
علی و فاطمه از پیامبر(ص) آموختند و به همین خاطر از نظر موقعیت فرهنگی، زهرا(س) در ردیف علی(ع) می باشد و چه بسا از همین قضیه انسان معنای این کلمه را می فهمد که «لولم یکن علی لما کان لفاطمة کفؤ» اگر علی نبود، برای فاطمه کفو و همتائی وجود نداشت. یعنی از این جایگاه علمی و عقلی زهراست که همتائی غیر از علی(ع) برای او یافت نمی شود. زهرا(س) در سایه روحانیت و معنویت رسول الله (ص) زندگی کرد. همچنان که علی(ع) نیز چنین بود.
وقتی که ما در مورد روحانیت امیرالمؤمنین بحث می کنیم، روحانیتی که حضرت علی(ع) طبق آن خدا را در اعلی درجه حب، دوست می دارد به طوری که در طول زندگی، خودش را فراموش می کند، می فهمیم که تمام حیات و زندگی علی(ع) برای خدا بوده است. همچنان که قرآن می فرماید: (ومن الناس من یشری نفسه ابتغاء مرضات الله و الله رؤف بالعباد) (بقره،207)
«و از مردم کسی هست که معامله می کند جانش را با خوشنودی خدا و خداوند به بندگانش مهربان است.»
و اینکه علی(ع) در دعای کمیل به خداوند عرض می کند: «فهبنی یاالهی و سیدی و مولای و ربی صبرت علی عذابک، فکیف اصبر علی فراقک، و هبنی یاالهی صبرت علی حرنارک فکیف اصبر عن النظر الی کرامتک »
«پس گیرم که صبر کردم ای پروردگار من! بر عذابت، پس چگونه صبرکنم برجدائیت و ای پروردگار من! اگر صبر کردم بر سوز آتشت، پس چگونه صبر کنم از نگاه کردن بسوی کرامتت؟»
مشکل علی(ع) سوخته شدن به وسیله آتش نیست بلکه مشکل علی(ع) این است که حب خدائی را از دست بدهد. چون از خلال همین حب الهی است که علی(ع) پروانه گرد شمع پیامبر(ص) شده است. به طوری که حتی در مناجاتها و تضرعها و سوزهایش و در تنهائی روحانیش در «غار حرا» با او شریک می گردد.
خصوصیت منحصر به فرد زهرا(س)
اگر علی(ع) شب و روز با پیامبر(ص) بود، فاطمه(س) نیز به همان شکل در کنار آندو قرار داشت و این همان چیزی است که ما به عنوان نمونه و الگو از آن نام می بریم و نتیجه آن، این است که دوستی فاطمه(س) تمام انسانها را در بر می گیرد و فاطمه(س) چنان تربیت شده است که درد و رنج انسانهای دیگر را بر خود ترجیح می دهد. او ابتدا برای دیگران دعا می کند و سپس برای خودش، وقتی حضرت زهرا(س) در حال اقامه نماز شب بود و برای دیگران دعا می کرد فرزندش امام حسن(ع) به او عرض کرد: مادر! چرا برای خودت دعا نمی کنی؟
فرمود: ای پسرکم! همسایه قبل از اهل خانه می باشد. (و یؤثرون علی انفسهم و لوکان بهم خصاصة) «دیگران را برخود ترجیح می دهند، هرچند خود در تنگدستی باشند.» (حشر،9)
و این همان محبت انسانی عمیق است که اول همسایه و سپس خود انسان را در نظر می گیرد. و این چنین است که می بینیم معنویت و روحانیت وقتی در قلب انسانی رشد و نمو پیدا کرد معنی الوهیت و عبودیت و معنای رسالت را درک می کند و این زمان است که روح بالا می رودو این حالت روحانیت از خصوصیت فردی او تجاوز نموده و این حب الهی به حب مطلق انسانها تبدیل می گردد، بنابراین انسانی که خدا را دوست دارد ممکن نیست انسان دیگر را مبغوض خویش پندارد. زیرا «الخلق کلهم عیال الله و ان احبهم الیه انفعهم لخلقه »
«انسانها عیال و خانواده خداوند هستند و دوست داشتنی ترین آنها نزد خدا، کسی است که سودش بیشتر بر دیگران برسد.»
و این چنین است که زهرا(س) علم و شاخص می گردد، بعد از آنکه او کانون عاطفه و غمخوار رسول خدا(ص) است و او موجود می شود تا موجودی روحانی وفیاض باشد و به جهان، روحانیت افاضه کند. زهرا(س) به خانه شوهر رفت در حالیکه بیت او و علی(ع) کانون اسلام بود. تمام فریاد علی(ع) فریاد اسلام بود و تمام فریاد فاطمه(س) برای اسلام، فضای عالم را پرکرد. در این بیت تمام صبر علی(ع) و فاطمه(س) بر رنجهایی بود که در راه اسلام به جان خریدند و تحمل نمودند. حتی وقتی که از پیامبر7 درخواست شد که برای فاطمه(س) خادمه ای استخدام شود تا در کارهای خانه، او را کمک نماید، پیامبر(ص) فرمود: «34 مرتبه الله اکبر و33 مرتبه الحمدلله و33 مرتبه سبحان الله بگوئید.» یعنی همین چیزی که به تسبیح زهرا(س) مشهور است و این چیزی بود که پیامبر(ص) بجای خادم به آنان تقدیم کرد. گوئی پیامبر(ص) به آنان می گفت: صبر کنید و صبر شما خدائی باشد که تحمل رنج و مشقت در راه خدا از عسل شیرینتر است مادامی که انسان در تحت توجهات خاص ربوبی قرار گیرد.
زهرا(س)باوفاترین همسر
زهرا باوفاترین همسران عالم است و این همان چیزی است که در آخرین لحظات زندگی و در حالت احتضار به امیرالمؤمنین(ع) عرض کرد: «هل عهدتنی خائنة او خالفتک منذ عرفتک؟»
«آیا خیانتی را از من به یاد داری و یا اینکه از وقتی تو را شناخته ام آیا با تو مخالفت کرده ام؟»
زهرا(س) با خیره شدن در چشمان علی(ع) می فهمید که او چه می خواهد و آنگاه که به صورت او نگاه می کرد، می دانست که چه چیزی را دوست دارد و از حرکت فکر او آگاه می شد و به خاطر همین همفکری بود که آن دو توانستند این خانه اسلامی را پایه گذاری کنند و آن را به مهد اسلام تبدیل نمایند و از این چنین والدینی، فرزندانی چون حسن و حسین علیه السلام و زینب علیها السلام به وجود می آید. فرزندانی که مانند کواکب و ستارگان نورانی در عالم اسلامی به نور افشانی پرداختند و علی رغم تمام رنجها و محنتهایی که همانند پدر و مادرشان متحمل شدند، توانستند این نورافشانی را به کمال برسانند. پرواضح است که مصائب و رنج آنان شخصی نبود بلکه دردی بود که در خط رسالت و برای حفظ رسالت متحمل گردیدند. امام حسین(ع) در این باره می فرماید: «هون علی ما نزل بی انه بعین الله »
«چون مصائب به خاطر خدا و در راه او برمن نازل شد، تحملش آسان است.» و حضرت زینب علیها السلام نیز از آنها تعبیر می کند به اینکه: «اللهم تقبل منا هذاالقربان »، «خداوندا! این قربانی را از ما قبول کن.»
و این، همان سر علی(ع) و فاطمه(س) است. این همان فیض روحی و صبر و لذت در مشکلات است که به علی(ع) و فاطمه(س) داده شد. این فرزندان شاهد بودند که چگونه به پدر و مادرشان ظلم شد و آنان چگونه این آزارها را در راه رسالت پیامبر تحمل کردند. علی(ع) در این باره می گوید: «لاسلمن ماسلمت امورالمسلمین و لم یکن فیها جور الاعلی خاصه »
«مادامی که امور مسلمین در سلامت باشد، من نیز راحتم و مشکلات را من به تنهائی تحمل می کنم تا مسلمانان در آسایش و رفاه زندگی کنند.» و دیگر امامان شیعه نیز انواع ظلمها را در قضایای مختلف تحمل کردند تا مسلمانان در آسایش باشند.
فاطمه زهرا(س) مصلح و مرشد
طبق آنچه که ناقلان سیره ها نوشته اند، حضرت زهرا(س) همچنان که بارسنگین منزل را به دوش می کشید و همانگونه که کارهای منزل پدر را انجام می داد (زیرا بیت پیامبر(ص) بیت فاطمه بود.) در کنار تمام این زحمات، کار تعلیم و تربیت زنان را نیز برعهده داشت. زهرا(س) طبق نقل سیره نویسان هر آنچه را از پیامبر(ص) می شنید، می نوشت. در بعضی از احادیث آمده است که مردی نزد حضرت فاطمه(س) شرفیاب شد. (طبق این روایت معلوم می شود که مردان نیز از آن حضرت مسائلی را سئوال کرده اند و زهرا(س) نیز از سئوال آنان استقبال نموده است.) و گفت: ای دختر رسول خدا! آیا پیامبر اسلام در نزد شما چیزی را گذاشته است که بهره ای از آن نصیب من شود؟ پس آن حضرت رو به فضه کرده، فرمود: آن پارچه حریر که مطالبی برآن نوشته شده است را بیاور. فضه رفت ولی آن را پیدا نکرد. حضرت زهرا(س) کمی اراحت شد و فرمود: آن پارچه باید پیدا شود، زیرا آن نوشته در نزد من با حسن و حسین برابری می کند. آن نوشته، تراث و ارثیه پیامبر است. فضه برگشت و آن را در حالی که در گوشه ای از خانه افتاده بود، پیدا کرد. در این نوشته - که ظاهرا حضرت زهرا(س) آن را از پیامبر(ص) شنیده و بر روی تکه ای از حریر نوشته بود.- پیامبر(ص) فرمود: «مؤمن نیست کسی که همسایه اش از آزار او در امان نباشد و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد همسایه اش را اذیت نمی کند. و کسی که به خدا و روز قیامت ایمان دارد زبانش را با کلمات خیر ادا می کند و یا ساکت است. زیرا خداوند انسان خیر و بردبار و عفیف را دوست دارد و از انسان فاحش و دارای سوءظن و بد زبان و جدال کننده بدش می آید. به درستی که حیاء از ایمان است و ایمان در بهشت و فحش و ناسزا از بد زبانی است و بد زبانی در آتش است.» بسیاری از این دسته احادیث و غیر آنها را زهرا(س) به عنوان میراث رسول خدا(ص) حفظ کرد. هرچند تاریخ جز اندکی از آنها را برای ما نقل نکرده است.
زهرا(س) خطیب مجاهد
زهرا(س) علاوه بر داشتن موقعیت تربیتی، فرهنگی و تعلیمی، خطیبی مجاهد و نستوه بود. در آن موقعیت زمانی خاص که حق علی(ع) غصب شد و نیز در قضیه فدک، حقوق زهرا(س) نادیده گرفته شد، در این زمان خانه علی(ع) و فاطمه(س) دچار مشکلات خاصی شده بود که مورخان به تعابیر مختلف از آن برهه سخن گفته اند. در این وضعیت خاص، زهرا(س) چند موضعگیری خاص دارد و برای دفاع از حقوق خود و همسرش از شیوه های مختلفی برای مبارزه استفاده می کند. او گاهی با خطابه و زمانی با محاوره و گاهی با اقامه دلیل و برهان و زمانی با قدرت و سلحشوری خاص خود در برابر دشمن می ایستاد. او دلیل را با دلیل پاسخ می داد و هرگاه دشمن از قدرت فیزیکی استفاده می کرد، زهرا(س) نیز مقابله به مثل می نمود و اگر احساس می کرد که با عطوفت و نرمی می تواند کاری از پیش ببرد، آن کار را می کرد. زهرا(س) در مسجد به خطبه ایستاد. خطبه ای که در تاریخ عرب نظیر ندارد. ما تا قبل از او، زن خطیبی را نمی شناسیم که از اسرار تشریع اسلامی با عناوین بزرگ و جذاب پرده بردارد و هر کدام از آن عناوین را ا تفسیر خاص خود بیان کرده و حکمت آن را بازگو کند. او مردم را نسبت به باطن شریعت آگاه می کرد و لحظه ای از ارشاد باز نایستاد. او در قضیه ارث با بیانی واضح و مستدل، حق خود را مطالبه کرد. سپس در مورد حق علی(ع) و اصولی که حضرت علی(ع) مبارزه اش را بر آن اصول استوار کرده بود، با زنانی که گرداگرد او حلقه زده بودند، بحث می کرد.
زهرا(س) رهبر سیاسی زنان
وقتی که مردان مدینه برای عذر خواهی پیش او آمدند، زهرا(س) آنان را ملامت و سرزنش کرد. و با الفاظی آتشین آنان را به عذرخواهی واداشت و چنانکه از روایات بر می آید همین گونه قاطع و گویا در مورد حق پایمال شده خود و همسرش با مسلمانان سخن گفت.
او یک انسان سیاسی کامل بود که به شگردهای یک کارسیاسی قوی کاملا آشنائی داشت. او یک تنه و تنها در برابر سلطه زمان خود ایستاد و در مواردی که علی(ع) به خاطر مصالحی به صورت مستقیم دخالت نمی کرد، این زهرا(س) بود که همانند ابر بهاری غرش می کرد و خائنان را بر سرجای خود می نشاند. او در مسجد خطبه خواند در حالی که تنها بود. زهرا(س) به تنهائی در میدان مدینه حاضر می شد و افشاگری می کرد. روش دیگر آن حضرت برای مبارزه اظهار اندوه و ناراحتی در رحلت رسول خدا(ص) بود که با این وضعیت، موجبات یک انقلاب و دگرگونی را در مردم ایجاد نمود. زهرا(س) با این عمل به زن مسلمان درس مبارزه داد و مشروعیت داخل شدن در کارهای سیاسی را برای زنان امضاء نمود. او حتی این مبارزه را بعد از مرگش و به وسیله چگونگی کفن و دفنش ادامه داد. زمانی که وصیت کرد که در شب دفن شود و کسانی که به او ظلم کرده اند، در تشییع جنازه اش شرکت نکنند.
زهرا(س) سرچشمه فضیلتها
به سئوال اول بر می گردیم که چرا روز تولد زهرا(س) به نام «روز زن » نامگذاری شد؟ زهرا(س) از نظر عقلی نمونه ا کمل و اتم زنان است، زیرا عقل او قطعه ای از عقل رسول خدا(ص) می باشد. روح زهرا(س) نیز کاملترین روح است، زیرا روح او نیز جزئی از روح پیامبر(ص) است. زهرا(س) در علمش، در حرکت فرهنگی اش، در زندگی زناشوئی اش، در مادر بودنش و خلاصه در تمام ابعاد زندگی اجتماعیش، نمونه ا کمل و اتم زن است.
اسلام خطاب به زنان می گوید: این فاطمه است، دختر رسول خدا و سرور زنان عالم. البته نه به لحاظ نسبت بلکه سرور زنان عالم است از نظر فضیلتهای انسانی، پس به دامن زهرا(س) چنگ زنید و به سوی او بشتابید تا از او بیاموزید که چگونه یک انسان می تواند دوستیش مربوط به کل انسانها باشد؟ چگونه عطا و بخشش او برای تمام انسانیت باشد؟ چگونه مسؤولیت فرهنگی و حرکت فرهنگی او همه مردم را در بر می گیرد؟ یاد بگیرید که چگونه یک زن در برابر ظالمان و ستمگران قدعلم می کند و خم به ابرو نمی آورد.
فاطمه(س) به زن می گوید: ای زن! توباید انسان باشی نه وسیله ای که به خاطر مؤنث بودنش وسیله بازی قرار گیرد و انسانیتش سقوط کند. ای زن! تو انسانی با خداباش. انسانی که از نظر معنوی و روحانی و عقلی، انسانهای دیگر را مجذوب خود می کند. بنابراین زن و مرد دو انسانند که هرکدام طبق فیزیک خاص خود کارمعین و مسؤولیت مشخص خود را دارند و هردوی آنها طبق آیه 71 سوره توبه به وظیفه خود که همان امر به معروف و نهی از منکراست، عمل می کنند. آنان تلاش می کنند تا بر اساس حق و عدل و خیر که همان معروف است، حرکت کنند و نیز می دانند که هرچیزی باعث سقوط انسان در زندگی شود، منکر است و از منکر نهی می کنند.