عدل به مفهوم اجتماعی، هدف نبوت و به مفهوم فلسفی مبنای معاد است. قرآن کریم در موضوع معاد و محاسبه رستاخیز و پاداش و کیفر اعمال می فرماید: «و نضع الموازین القسط لیوم القیامة فلا تظلم نفس شیئا و ان کان مثقال حبة من خردل اتینا بها و کفی بنا حاسبین؛ ترازوهای عدالت را در روز رستاخیز می نهیم، به احدی هیچ ستمی نخواهد شد و اگر هم وزن دانه خردل باشد آنرا می آوریم، این بس که ما حسابگر هستیم» (انبیاء/47).

خداوند در جای دیگر اشاره می کند که: «و کل إنسان ألزمناه طائره فى عنقه و نخرج له یوم القیمة کتبا یلقاه منشورا* اقرأ کتابک کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا* من اهتدى فإنما یهتدى لنفسه و من ضل فإنما یضل علیها و لا تزر وازرة وزر أخرى و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا؛ اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داده ایم، و روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آنرا در برابر خود گشوده مى بیند، (این همان نامه اعمال او است، به او مى گوئیم) کتابت را بخوان! کافى است که امروز خود حسابگر خود باشى، هر کس هدایت شود براى خود هدایت یافته، و آن کس که گمراه گردد به زیان خود گمراه شده است (و ضررش متوجه خود او است) و هیچکس بار گناه دیگرى را به دوش نمى کشد، و ما هرگز ( شخص یا قومى را ) مجازات نخواهیم کرد مگر آنکه پیامبرى مبعوث مى کنیم (تا وظائفشان را بیان کند) (اسراء/13-14-15).

 

چهار اصل مهم در مورد محاسبه اعمال

دراین آیات به مساله حساب اعمال انسان ها و چگونگى آن در روز قیامت پرداخته مى گوید: اعمال هر انسانى را به گردنش قرار داده ایم. طائر به معنى پرنده است، ولى در اینجا اشاره به چیزى است که در میان عرب معمول بوده که به وسیله پرندگان، فال نیک و بد مى زدند، و از چگونگى حرکت آنها نتیجه گیرى مى کردند. مثلا اگر پرنده اى از طرف راست آنها حرکت مى کرد آنرا به فال نیک مى گرفتند، و اگر از طرف چپ حرکت مى کرد آنرا به فال بد مى گرفتند. به همین جهت غالبا این کلمه به معنى فال بد زدن به کار مى رود، در حالى که تفال بیشتر به فال نیک زدن گفته مى شود.

در آیات قرآن نیز کرارا تطیر به معنى فال بد آمده است مانند: «و ان تصبهم سیئة یطیروا بموسى و من معه؛ هر گاه ناراحتى به فرعونیان مى رسید آنرا از شوم بودن وجود موسى و همراهانش مى دانستند» (اعراف/131) و در سوره نمل آیه 47 مى خوانیم: «قالوا اطیرنا بک و بمن معک؛ مشرکان قوم حضرت صالح (ع) به این پیامبر بزرگ گفتند ما تو و یارانت را شوم مى دانیم و به فال بد مى گیریم» (نمل/47).

در احادیث اسلامى مى خوانیم که از تطیر نهى شده است و راه مبارزه با آن توکل بر خدا معرفى گردیده است. به هر حال، طائر در آیه مورد بحث نیز اشاره به همین معنى است، یا به معنى بخت و طالع که قریب الافق با مساله فال نیک و بد است مى باشد. قرآن در حقیقت مى گوید: فال نیک و بد، و طالع سعد و نحس، چیزى جز اعمال شما نیست که به گردنتان آویخته است!. تعبیر به الزمناه (ملازم او ساخته ایم) و تعبیر به فى عنقه (در گردن او) همه دلیل بر این است که اعمال انسان و نتائج آن در دنیا و آخرت از او جدا نمى شوند و باید در همه حال عهده دار و مسئول آنها باشد، هر چه هست عمل است و بقیه همه حرف. بعضى از مفسران این احتمال را نیز در اطلاق کلمه طائر بر اعمال انسانى داده اند که اعمال خوب و بد انسان گوئى همچون پرنده اى از وجود او برمى خیزد به همین جهت به آن طائر اطلاق شده است.

قرآن سپس اضافه مى کند ما روز قیامت کتابى براى او بیرون مى آوریم که آن را در برابر خود گشوده مى بیند (و نخرج له یوم القیامة کتابا یلقاه منشورا). روشن است که منظور از کتاب چیزى جز کارنامه عمل انسان نیست، همان کارنامه اى که در این دنیا نیز وجود دارد و اعمال او در آن ثبت مى شود، منتها در اینجا پوشیده و مکتوم است و در آنجا گشوده و باز. تعبیر به نخرج (بیرون مى آوریم) و همچنین تعبیر به منشور (گشوده) نیز اشاره به همین معنى است که آنچه در اینجا پنهان و سربسته است در آنجا آشکار و باز مى شود.

در این هنگام به او گفته مى شود، نامه اعمالت را خودت بخوان! (اقرأ کتابک) کافى است که خودت امروز حسابگر خویش باشى! (کفى بنفسک الیوم علیک حسیبا) یعنى آنقدر مسائل روشن و آشکار است و شواهد و مدارک زنده که جاى گفتگو نیست و هر کس این نامه عمل را بنگرد مى تواند قضاوت و داورى کند، هر چند شخص مجرم باشد، چرا که این نامه عمل چنانکه خواهد آمد، مجموعه اى از آثار خود عمل است و یا نفس اعمال، و به این ترتیب چیزى نیست که بتوان آن را حاشا کرد. آیا اگر من صداى خودم را از نوار ضبط صوت بشنوم، یا عکس دقیق خود را به هنگام انجام یک عمل نیک یا بد ببینم مى توانم حاشا کنم؟ کیفیت تشکیل نامه عمل در قیامت از این هم زنده تر و دقیقتر است. آیه بعد، چهار حکم اساسى و اصولى را در رابطه با مساله حساب و جزاى اعمال او بیان مى کند.

1- نخست مى گوید هر کسى هدایت را پذیرا شود به نفع خود هدایت یافته و نتیجه اش عائد خود او مى شود (من اهتدى فانما یهتدى لنفسه).

2- و هر کس گمراهى را بپذیرد، به زیان خود گمراه شده است عواقب شومش دامن خودش را مى گیرد (و من ضل فانما یضل علیها).

3- هیچکس بار گناه دیگرى را بر دوش نمى کشد و کسى را به جرم دیگرى مجازات نمى کنند (و لا تزر وازرة وزر اخرى). وزر به معنى بار سنگین است، و به معنى مسئولیت نیز مى آید، چرا که آن هم یک بار سنگین معنوى بر دوش انسان محسوب مى شود و اگر به وزیر، وزیر گفته مى شود به خاطر آن است که بار سنگینى از ناحیه امیر یا مردم بر دوش او گذارده شده است.

4- سرانجام چهارمین حکم را به این صورت بیان مى کند که ما هیچ شخص و قومى را مجازات نخواهیم کرد مگر اینکه پیامبرى را براى آنها مبعوث کنیم تا وظائفشان را کاملا تشریح و اتمام حجت کند (و ما کنا معذبین حتى نبعث رسولا).

منـابـع

آیت الله مکارم شیرازی- تفسیر نمونه ج 12- ص51- 47

مرتضی مطهری- عدل الهی- ص 58،