رفتارهایی در داخل نماز و بیرون از آن موجب از دست رفتن اخلاص و توجه قلبی در نماز می شود. البته منشأ حواس پرتی های داخل نماز هم به رفتارها و ذهنیت ها و خیال های بیرون از نماز برمی گردد. در این بخش به سه عامل حواس پرتی از جمله گزافه گویی و پرگویی به عنوان عوامل حواس پرتی در نماز اشاره می شود. بحث های این مطلب برگرفته از کتاب "حضور قلب در نماز، علل و درمان حواس پرتی در نماز" تألیف علی اصغر عزیزی تهرانی است.

از عوامل حواس پرتی انجام دادن مکروهات همانند با سر و ریش و لباس و اعضای بدن بازی کردن، خاراندن بدن، به اطراف توجه کردن، پوشیدن لباس و جوراب تنگ به پا کردن، خمیازه کشیدن اختیاری، نگاه کردن به آسمان، گذاردن دست به کمر، فشار دادن بند انگشتها، مقابل آتش ایستادن، مقابل در باز ایستادن است.

انجام دادن این امور، اگر چه موجب بطلان نماز نمی‏شود، ولیکن موجب حواس پرتی و عدم حضور قلب در نماز می‏شود.

شاید سؤال شود که ترک این امور چه ربطی به حضور قلب دارد که امری باطنی است؟ در پاسخ می‏گوییم: حواس آدمی با کوچکترین حرکت و عمل اضافی، مشغول می‏شود، لذا برای تحصیل حضور قلب، رعایت این امور لازم است. اضافه آن که با رعایت احکام ظاهری که همه آنها نشانه ادب و حضور می‏باشد، اهمیت نماز، عبادت و معبود را به قلب القا می‏کنیم و اگر خود را موظف به رعایت این امور بنماییم، آرام آرام، ادب باطنی و حضور قلب را پیدا خواهد شد.

 

روایت امام باقر (ع) از کیفیت ایستادن در نماز

 

در این باره از امام باقر علیه السلام روایت شده:  "اذا قمت فی الصلوة فعلیک بالا قبال علی صلاتک، فانما لک من الصلوة ما اقبلت علیه بقلبک ولا تعبث فیها بیدک ولا براسک ولا بلحیتک ولا تحدث نفسک ولا تتثاءب و لا تمط/ هر گاه به نماز ایستادی کاملا متوجه نمازت باش، چون آن مقدار از نمازت که با توجه باشد، برای تو مفید خواهد بود؛ در نماز با دست، سر و ریش خود بازی مکن و در دل حدیث نفس مکن و در هنگام نماز، دهن دره مکن و قامت کشی نکن. "

 

اگر قلب آرام باشد جوارح نیز آرام می گیرند

 

و در روایت دیگر آمده:  "رای النبی صلی الله علیه و آله رجلا یعبث بلحیته فی صلاته فقال: اما انه لو خشع قلبه لخشعت جوار حه/ پیغمبر صلی الله علیه و آله مردی را دید که در نماز با ریش خود بازی می‏کرد. حضرت فرمودند: آگاه باشید، اگر قلب او  برای خدا  آرام بود، اعضا و جوارحش نیز آرام می ‏بود.

 

بیهوده گویی‏ و پرگویی، حضور قلب را می میراند

 

یکی از موانع حضور قلب، بیهوده گویی و پرگویی در بیرون از نماز است. بیهوده گو، کسی است که مواظبت بر زبان خود ندارد و زبان را بدون موافقت قلب، ایمان و عقل به حرکت در می‏آورد. چنین شخصی هیچ ملاک نو معیاری برای سخن گفتن ندارد و هر چه در ذهن پدید آمد، بدون تعقل، مطرح می‏نماید.  در فرهنگ لغت آمده که کلام لغو چیزی است که فایده در آن نباشد و آن سخنی است که بدون فکر و رویه صارد گردد و به همین جهت است که خداوند در قرآن کریم، اعراض از بیهوده گویی و بیهوده کاری را از او صاف مؤمنان بر می‏شمارد، آن جاکه می‏فرماید: "والذین هم عن اللغو معرضون / مؤمنان کسانی هستند که از لغویات چه در کلام و چه در عمل دوری می‏کنند."

 

روایت امام صادق (ع) درباره رابطه پرگویی و قساوت قلب

 

حالات آدمی در زندگی، با هم مرتبط است؛ این گونه نیست، که شخصی در شبانه روز به لهو، لعب و بیهوده گویی بپردازد و در عین حال، اعمال معنوی را در لحظاتی با خلوص و توجه کامل انجام دهد. روح آدمی دایماً در تحول و اثر پذیری قرار دارد و یقیناً روحی که عادت بیهوده گویی کرده است و دایماً از حرفهای لغو و بی فایده اثر می‏گیرد، از معنویات اثر نمی‏پذیرد.

ساده ‏تر آن که زبانی که به بدگویی و لغو گفتن معتاد است، به طرف خداگویی نمی‏چرخد و به همین جهت است که امام صادق علیه السلام می‏فرماید:  "لا تکثروا الکلام فی غیر ذکر الله فان الذین یکثرون الکلام فی غیر ذکر الله قاسیة قلوبهم ولکن لا یعلمون/  در غیر ذکر خدا، زیاد سخن نگویید به راستی آنان که در غیر خدا پر حرفی کنند، دلهایشان سخت و قسی می‏شود، لیکن خودشان نمی‏دانند. با دقت مشاهده می‏شود، پرگویی که بیهوده گویی را همراه داشته باشد، قلب آدمی را سیاه و تیره می‏نماید و قلبی که آلوده و تیره شده باشد، نمی‏تواند در محضر خدا حاضر شود. "

در این باره آمده است: یکی از اموری که سالک را از حرکت و نیل به مقصد باز می‏دارد و مانع توجه و حضور قلب می‏شود، سخنان بی فایده و غیر ضروری است. خداوند متعال به انسان نیروی تکلم داده تا نیازهای ضروری خویش را برطرف سازد. اگر به مقدار نیاز سخن گفت، از این نعمت بزرگ درست استفاده کرده است، اما اگر به سخنان بیهوده و غیر ضروری پرداخت، این نعمت بزرگ الهی را تضییع خواهد کرد. علاوه بر آن، بر اثر زیاد حرف زدن و پراکنده گویی، فکرش پراکنده و پریشان می‏شود و نمی‏تواند نسبت به خداوند متعال توجه کامل و حضور قلب پیدا کند. نتیجه آن که کسی که در بیرون نماز مواظبت بر زبان خود نکند، نمی‏تواند زبان را با اجازه قلب بچرخاند.

 

نسخه هایی برای درمان گزافه گویی

 

در ابتدا باید دانست که پرگویی و بیهوده گویی، بیماریی و تعدیل سخن، مشکلات زیادی به وجود می‏آورد، چرا که گاهی یک کلام از روی غفلت مشکل آفرین می‏شود که برای حل آن، ساعتها باید سخن، اختلاف بین افراد یا ملل به وجود می‏آورد؟

پس از دانستن زیان کنترل نکردن زبان، در صدد اصلاح برآییم و در تمام لحظات، زبان خویش را کنترل کنیم و سخن خود را با ارجاع به عقل و قلب بر زبان جاری سازیم.

جان است و زبان است / زبان دشمن جان است‏ / اگر جانت به کار است / نگه دار زبان را.

لازم است در کنترل زبان، مراقبت و مجاهدت و مؤاخذه داشته باشیم و نا امیدی به خود راه ندهیم، اگر چه کنترل زبان و تعدیل کلام در ابتدا مشکل به نظر می‏رسد، ولیکن به مرور زمان با تمرین و ممارست و مقاومت، آثار مثبت آن بروز خواهد کرد، چنان که عارف ربانی و فیلسوف بزرگ علامه طباطبایی - رحمة الله علیه - فرموده است: من از سکوت آثار گرانبهایی را مشاهده کرده‏ام. چهل شبانه روز سکوت اختیار کنید و جز در موارد لازم سخن نگویید و به فکر و ذکر خدا مشغول باشید تا برایتان صفا و نورانیت حاصل شود.

از آنجایی که سخن گفتن لازم و ضروری است، لذا باید تمام همت خود را بر آن گماشت که، مطالب مفید و سازنده اجتماعی و انسانی و مطالب علمی بگویی: "صدف وار باید زبان در کشید / که وقتی که حایت بود در چکانی‏." نتیجه آن که اگر زبان و حرکت آن را در اختیار داشته باشیم، از آرامش خاصی برخورداریم و در هنگام عبادت، کسب حضور قلب آسان می‏شود، چون قلب مشغول لغویات و اسیر آنها نشده و زبان به اراده عقل و قلب و ایمان چرخیده است.