سرویس مذهبی افکارنیوز- در عصری که در نجف اشرف به تحصیل علوم حوزوی اشتغال داشتم، در آنجا سیدی زاهد و پرهیزکار بود که سواد نداشت، روزی در حرم حضرت علی علیه السّلام به زیارت مرقد حضرت مشغول بود، دید یکی از زائران تُرک زبان، گوشه ای از حرم نشست و مشغول تلاوت قرآن شد، این سید جلیل احساساتی شد و به خود گفت: آیا سزاوار است که تُرک و دیلم، قرآن، کتاب جدّت را بخوانند و بی سواد باشی و از خواندن آیات قرآن محروم بمانی؟ او از روی غیرت و همت قسمتی از اوقاتش را در سقّایی (آبرسانی) صرف کرد تا مخارج زندگی اش را تأمین کند، و قسمت دیگر را به تحصیل علوم پرداخت و کم کم ترقی کرد تا به حدی که در درس خارج آیت الله العظمی میرزا محمد حسن شیرازی (میرزای بزرگ، متوفی ۱۳۱۲ه.ق) شرکت می کرد و به درجه ای رسید که احتمال می دادند به حد اجتهاد رسیده است. این سید جلل و پارسا برای من چنین نقل کرد:
در عالم خواب امام زمان حضرت ولی عصر عج را دیدم، بسیار غمگین و آشفته حال بود، به محضرش رفتم و سلام کردم، سپس عرض کردم: «چرا این گونه ناراحت و گریان هستی؟»
فرمود: «امروز روز وفات عمه ام حضرت زینب علیها السّلام است. از آن روزی که عمه ام زینب علیها السّلام وفات کرده، تا کنون، هر سال در روز وفات او، فرشتگان در آسمانها مجلس عزا به پا می کنند، آن چنان می گریند که من باید بروم و آنها را ساکت کنم. آنها خطبه ی حضرت زینب علیها السّلام را که در بازار کوفه می خوانند، می خوانند و می گریند، من هم اکنون از آن مجلس فرشتگان مراجعت نموده ام.»
پی نوشت:
۱. کتاب خصائص الزینبیه، ص۲۱۱و۲۱۲.
۲. کرامات الزینبیه، ص۲۰-۲۱.