شقی‌ترین افراد از زبان آیت‌الله ملاحسینقلی همدانی

به گزارش افکارنیوز به نقل از فارس، آیتالله روحالله قرهی، مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه رمضان، به شرح و تفسیر دعای ابوحمزه ثمالی میپردازد که قسمت بیستو یکم آن در پی میآید.

پروردگار عالم به قدری بندگانش را دوست دارد که ولو به لحظه های جدایی انسان از خودش را نمی‌پسندد و حسب روایات شریفه و آنچه اولیاء الهی تبیین کردند، گناه یعنی دور شدن از حبّ پروردگار عالم و جواب منفی دادن به آن.

پروردگار عالم به قدری به بندگانش عشق دارد که بالاترین مسندی را که متعلّق به ذات احدیّت است، به انسان تقدیم کرد و آن سجده است. طوری که ملائکه متعجّب شدند ولی اطاعت کردند امّا ابلیس که شش هزار سال عبادت کرده بود، متحیّر ماند.

لذا اولیاء خدا در باب سجده اینطور بیان کردند که سجده بر انسان؛ دلالت بر حبّ شدید نسبت به بندهاش هست. امّا مع‌الأسف این انسان علیرغم این که سجده متعلّق به او شد و پروردگار عالم او را خلیفه خود خطاب کرد «إنّی جاعل فی الارض خلیفة»؛ از خدا دور شد.

علّت بشیر و نذیر بودن انبیاء عظام، حبّ پروردگار عالم به انسان

پروردگار عالم به انحاء مختلف به انسان هشدار داد و فرمود: ای انسان! مواظب باش! مراقب باش! حتّی برای این که او را از دوری خودش بترساند، فرمود: شیطان دشمن من و دشمن شماست «عدوی و عدوکم». انذارها و بشارت‌ها را از طریق انبیاء عظام و کتب الهی‌اش به انسان‌ها تبیین فرمود.

بعضی از عرفای عظیم‌الشّأن یک تعبیر بسیار عالی و زیبایی را نسبت به بشیر و نذیر بودن انبیاء عظام بیان فرمودند. می‌فرمایند: این که پروردگار عالم به انبیا خود عنوان بشیر و نذیر داده است، به خاطر یک مطلب است که انسان‌ها بدانند خدا به واسطه انذار و بشارتش می‌خواهد اعلان کند: ای انسان! من تو را دوست دارم. ای انسان! من تو را یله و رها نگذاشتم.

کما این که همان بدو هبوط حضرت آدم اینگونه بیان فرمود: «قلنا اهبطوا منها جمیعا فإمّا یأتیّنکم منی هدی فمن تبع هدای فلا خوف علیهم و لا هم یحزنون»، صورت ظاهر هبوط پدر و مادر ماست امّا به واسطه هبوط آن دو بزرگوار، هبوط همه انسانهاست.

فرمودند: من شما را یله و رها نمی‌گذارم، برای شما هادی می‌فرستم امّا اگر شما از هدایتگر تبعیّت کردید، خوف و حزنی بر شما نیست.

انسان؛ تنها دردانه خلقت که متعلّق به احدیّت است

لذا آن هادیان الهی را بشیر و نذیر قرار داده است تا انسان‌ها از خودش دور نگردند. چون تنها ما هستیم که متعلّق به خودش هستیم، در حدیثقدسی فرمود: «خلقت الاشیاء لاجلک و خلقتک لاجلی»؛ همه اشیاء را، عرشم را، فرشم را، هر آنچه را که بین زمین و آسمان هست، برای تو خلق کردم امّا تو را برای خودم!

تنها دردانه خلقت که متعلّق به احدیّت است، انسان است. حتّی ملائکه هم متعلّق به ذوالجلال و الاکرام نیستند.

شب قدر و هبوط فوج فوج آسمانیان به زمین

ملائکه هم متعلّق به انسان هستند. دلیلش همین شب قدر است، «تنزل الملائکة و الروح». این ملائکه و روح نازل می‌شوند. یکی از علل آن این است که زمین، مرکز نور می‌گردد «لیلة القدر» و همه مقدّرات خلقت، به دست حجّت خدا رقم می‌خورد و امضاء می‌گردد و ملائکه هم باید مقدّراتشان به دست حجّت خدا رقم بخورد.

امشب زمین غوغایی است! غوغا! محشر است! فوج فوج ملک! فوج فوج آسمانیان هبوط به زمین پیدا می‌کنند. امشب نور است! نورٌ فوق کلّ نور! آن نوری که همه چیز از زمین نشأت گرفته می‌شود. چون حجّت خدا و خلیفه‌الله بر روی زمین است.

شرط تعلّق تمام اشیاء به انسان

لذا ملک هم متعلّق به انسان است، هر شیئی متعلّق به انسان است. ذوالجلال و الاکرام بی‌نیاز مطلق است، اگر بگوییم: ملک نبود نعوذبالله، نستجیربالله، کار ذوالجلال و الاکرام پیش نمی‌رفت؛ این با احدیّت و صمدیّت خدا به هیچ عنوان سازگاری ندارد. خدا، آن خدایی است که خود فرمود: «کن فیکون»، بشو، می‌شود.

تازه اولیاء خدا فرمودند - که صحیح هم فرمودند -: تمثیل «کن فیکون» برای این است که ما بفهمیم و إلّا اراده ذوالجلال و الاکرام، اراده حکمتیّه هست و بلافاصله آن اراده، خلق است. خلقت در اراده است و نیاز به «کن فیکون» نیست. امّا «کن فیکون» برای تفهیم به انسان است.

او نیازی به ملک ندارد که ملک بخواهد امور آسمان‌ها را بگذراند. همه متعلّق به انسان است. آن شوکت جلالیّه ذوالجلال و الاکرام برای این است که به انسان بگوید: ای انسان! این همه شوکت، جلال، جبروت و عظمت من را ببین، همه در اختیار توست؛ چرا؟ چون تو خلیفه من هستی، «إنّی جاعل فی الارض خلیفة».

همه این شوکت، جلال، جبروت و عظمت در اختیار توست، به شرط آن که تو انسان باشی؛ همان انسانی که فرمود: «لقد خلقنا الانسان فی احسن تقویم». اگر در همان «احسن تقویم» باشی، تو همان کسی هستی که خلیفه منی.

ای احسن! تو اسفل شدی

وقتی انسان هبوط پیدا کرد، مع‌الأسف مقام اصلی خودش(انسانیّت) را گم کرد. نفس امّاره، این نفس دون با شیطان بیرونی، ابلیس ملعون که خود فرمود: «عدوی و عدوکم» و لشکریانش که باز خود فرمود: «من الجنة و النّاس»، همه و همه کاری کردند که انسان از مقام خودش پایین آمد. تا چه حد پایین آمد؟

درد است! درد! درد! «ثم رددناه اسفل السافلین»، او که احسن بود، باب افعل التّفضیل است؛ یعنی برترین بود، آنقدر پایین آمد که پست‌ترین شد! طوری که قرآن کریم و مجید الهی بیان فرمود: می‌خواهید بگویم اسفل تا کجاست؟ «کالانعام بل هم اضلّ». ای انسانی که خلیفه‌الله بودی! تو اسفل شدی، ای احسن! تا جایی که مع‌الأسف تو چون چهارپایان شدی.

اولیاء گفتند: خداوند این کاف تشبیهیّه را در «کالانعام بل هم اضلّ» قرار داد تا اهانت به حیوان نشود!!!

محبوب ترین بندگان در نزد خدا

حالا خدا می‌خواهد این را برگرداند. به واسطه حبّی که به انسان دارد، حتّی از او که «کالانعام بل هم اضلّ» شده هم دست بر نمی‌دارد. لذا مواقعی را قرار می‌دهد که او را برگرداند.

از جمله خودش به لسان خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) بیان فرمود: «یَقُولُ اللّهُ تَبارَکَ وَ تَعالى: إِنَّ أَحَبَّ الْعِبادِ إِلَىَّ الْمُتَحابُّونَ مِنْ أَجْلى، الْمُتَعَلِّقَةُ قُلُوبُهُمْ بِالْمَساجِدِ وَ الْمُسْتَغْفِروُنَ بِالاسْحارِ أُولئِکَ إِذا أَرَدْتُ بِأَهْلِ الْأَرْضِ عُقُوْبَةً ذَکَرْتُهُمْ فَصَرَفْتُ الْعُقُوبَةَ عَنْهُمْ»، پروردگار عالم می‌فرمایند: محبوبترین بندگان من …

۱. آن کسانی هستند که به خاطر من به دیگران حبّ بورزند. لذا اوّلین مورد دوستی و رفات بین بندگان است تا از خون و خونریزی که کار ابلیس ملعون است، جلوگیری شود. پس آنهایی که مثل یهود و صهیونیسم جهانی در عالم خونریزی می‌کنند؛ طبق فرمایش خود خدا، دشمن خدا هستند.

۲. آن کسانی هستند که قلبهای‌شان برای مساجد و جایگاههای سجده است؛ یعنی به خدا و عبادت عشق می‌ورزند.

۳. آن کسانی هستند که در سحرگاهان به استغفار خدا مشغول هستند.

حال، اینها چه کسانی هستند؟ اینها کسانی هستند که اگر من برای اهل زمین به واسطه گناهانشان، عقوبتی را اراده کنم و بخواهم آنها را عذاب کنم؛ وقتی به یاد آنها می‌افتم، عذاب را برطرف می‌کنم - کسانی که باورشان نمی‌شود یک عدّه اولیاء خدا هستند که خداوند به واسطه آنها عذاب را برمی‌دارد، به این روایت شریفه خوب دقّت کنند -

علّت حضور انسان ها در مراسم لیالی قدر

خدا، آن مرد الهی، حاج شیخ جعفر مجتهدی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) را رحمت کند. آیت‌الله سیّد عباس ابوترابی، پدر مرحوم سیّد علی‌اکبر ابوترابی، آن مرد مبارز و آن آزاده بسیار معظّم که هر دو با هم غریق رحمت الهی شدند، به نقل از ایشان بیان می‌کردند: حاج شیخ جعفر می‌فرمود: پروردگار عالم سحرگاهان را چون عنوان حبّ قرار داد و می‌خواهد بندگانش همین حال را پیدا کنند، شب قدر همه بندگان را به ‌انهای می‌کشاند.

لذا می‌بینید یک عدّه امکان دارد که در طیّ سال مع‌الأسف در مسجد و مجالس دعا و ذکر نیایند امّا شب قدر می‌گویند: هر طوری هست باید برویم، امشب مقدّرات رقم می‌خورد. لذا می‌آیند و عبادت و دعا می‌کنند.

ایشان فرموده بود: پروردگار عالم می‌خواهد که بندگانش بیایند تا اگر عذابهایی مقدّر است، به واسطه این دست بردن به سوی آسمان و اشک و ناله و انابه و توبه و استغفار، آن عذاب‌ها را بردارد.

چون خدا محبّین خود را به واسطه استغفار می‌شناسد و می‌خواهد حبّش را به بندگان دیگرش هم اعلان کند که ای بنده من! هم من تو را دوست دارم و هم تو، من را؛ لذا دل شب، آن هم سحرگاهان لیله‌القدر انسان‌ها را می‌کشاند تا آنها بیایند ناله، استغفار و دعا کنند. برای همین اصلاً معلوم نکرد که شب قدر چه موقع است.

شب قدر و آمرزش گناهانی به عدد ستارگان و به سنگینی کوه ها و به وسعت دریاها

حضرت امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) فرمودند: «مَنْ أحْیا لَیْلَةَ القَدْرِ غُفِرَتْ لَهُ ذُنوبُهُ ولَوْ کانَتْ ذُنوبُهُ عَدَدَ نُجُومِ السَّماءِ ومَثاقِیلَ الجِبالِ ومَکایِیلَ البِحارِ»، کسی که شب قدر را احیا بگیرد و زنده نگاه دارد گناهانش آمرزیده می‌شود. اگر چه گناهانش به عدد ستارگان آسمان و به سنگینی کوهها و به وسعت دریاها باشد.

- نامش هم احیاء است امّا مع‌الأسف بعضی‌ها اینگونه تبلیغ می‌کنند که در اوّل شب قرآنی بر سر بگذارند و بعد بخوابند. در حالی که اصلاً احیاء و شب زنده‌داری «حتّی مطلع الفجر» است و چقدر هم خدا، جمعیّت را دوست دارد. اصلاً خدا به انبیا خودش گفته که هر وقت می‌خواهد عذابی نازل کند، همه بیرون بیایند و با حالت زار گریه کنند - از حضرت امام محمّد باقر(صلوات اللّه و سلامه علیه) سؤال کردند: چرا سه شب به عنوان شب قدر قرار داده شده است؟ حضرت فرمودند: به خاطر این که پروردگار عالم بندگانش را دوست دارد، او حبّ را اراده می‌کند و حبّ در دل شب است.

حضور بیماران در مراسم لیالی قدر

شیخ طوسی(اعلی اللّه مقامه الشّریف)، آن آیت عظمی روایتی را نقل می‌کند که «کَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَرِیضاً مُدْنِفاً فَأَمَرَ فَأُخْرِجَ إِلَى مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص فَکَانَ فِیهِ حَتَّى أَصْبَحَ لَیْلَةَ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَان»، حضرت به شدّت مریض بودند ولی با این حال تا صبح شب بیست و سوم ماه مبارک رمضان در مسجد بودند. به نظر این روایت می‌خواهد بیان کند: حضرت از شب نوزدهم تا صبح شب بیست و سوم به حالت اعتکاف در مسجد بودند با این که سخت مریض بودند.

لذا ای کاش مریضانی را هم که در بیمارستان‌ها هستند و خیلی وضع بدی ندارند، به مراسم لیالی قدر بیاورند.

تعیین مقدّرات به واسطه خود انسان

خدا اینطور دوست دارد حبّش را به بندگانش نشان دهد و می‌خواهد تعیین مقدّرات انسان را در دل شب به واسطه خود انسان قرار دهد.

خداوند در آیات سوم و چهارم سوره دخان می‌فرماید: «إِنَّا أَنْزَلْناهُ فی‏ لَیْلَةٍ مُبارَکَةٍ إِنَّا کُنَّا مُنْذِرین»، این کتاب مبین را در شبی پربرکت نازل کردیم - اصلاً این شب را مبارک قرار داده است - و ما همواره انذار کننده بودیم.

همانطور که عرض کردم خدا این انذار خود را به طرق مختلف بیان کرده است که بندگان من! مواظبت کنید، هشیار باشید، نکند از من دور شوید!

«فیها یُفْرَقُ کُلُّ أَمْرٍ حَکیم» در آن شب هر امری بر طبق حکمت پروردگار عالم تنظیم می‌گردد.

برخی از مفسّرین، ذیل این آیه شریفه بیان فرمودند: این که در اینجا می‌فرماید در شب قدر قرار داده شده و روایات هم می‌فرمایند در دل شب احیا بگیرد، برای این است که خدا می‌خواهد بگوید: بنده من! مقدّراتت را هم به دست خودت قرار دادم.

شقی‌ترین افراد

لذا آن عارف بزرگوار، ملاحسینقلی همدانی(اعلی اللّه مقامه الشّریف) فرمودند: شقی‌ترین افراد، آن کسی است که شبهای قدر را هم نعوذبالله، نستجیربالله به غفلت و گناه بگذراند.

خدا دعوت می‌کند و می‌خواهد او هم باشد، امّا او حتّی این شب را هم غافل باشد و گناه کند، وامصیبتا!

شب تقدیر، شب قضا و شب امضاء

حضرت صادق القول والفعل، امام جعفر صادق فرمودند: «فِی لَیْلَةِ تِسْعَ عَشْرَةَ مِنْ شَهْرِ رَمَضَانَ التَّقْدِیرُ»، شب نوزدهم همه امور و مقدّرات رقم می‌خورد، «وَ فِی لَیْلَةِ إِحْدَى وَ عِشْرِینَ الْقَضَاءُ»، در شب بیست و یکم آن قضای الهی برای انسان ترسیم می‌شود. «وَ فِی لَیْلَةِ ثَلَاثٍ وَ عِشْرِینَ إِبْرَامُ مَا یَکُونُ فِی السَّنَةِ إِلَى مِثْلِهَا لِلَّهِ جَلَّ ثَنَاؤُهُ أَنْ یَفْعَلَ مَا یَشَاءُ فِی خَلْقِه»، امّا در شب بیست و سوم شب امضاء و توقیع است. این توقیع و امضاء هم به دست حجّت خدا و خلیفهالله است که شب بیست و سوم مهمتر از دیگر شبهاست.

راه نزدیک کردن فاصله انسان تا جنّت

وجود مقّدس ثامن الحجج، قبله ایران، آقا علی‌بن موسی‌الرضا(صلوات اللّه و سلامه علیه) می‌فرمایند: «إِنَّ الرَّجُلَ لَیَکُونُ بَیْنَهُ وَ بَیْنَ الْجَنَّةِ أَکْثَرُ مِمَّا بَیْنَ الثَّرَى إِلَى الْعَرْشِ لِکَثْرَةِ ذُنُوبِهِ»، بین انسان و جنّت، به خاطر کثرت گناهانش، فاصلهای به اندازه فرش تا عرش می‌افتد.

اینقدر گناه می‌کند که خدا او را از بهشت دور می‌کند، فقط یک چیز، او را نزدیک می‌کند، آن چیست؟ «فَمَا هُوَ إِلَّا أَنْ یَبْکِیَ مِنْ خَشْیَةِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ نَدَماً عَلَیْهَا حَتَّى یَصِیرَ بَیْنَهُ وَ بَیْنَهَا أَقْرَبُ مِنْ جَفْنِهِ إِلَى مُقْلَتِه»، انسان از ترس خدا گریه کند.

اولیاء خدا می‌گویند: «خَشْیَةِ اللَّهِ» به معنی این نیست که کسی از خدا بترسد، بلکه یعنی این که انسان بترسد که دیگر به خدا نزدیک نشود. یعنی بترسد که خدا او را دیگر راه ندهد و از گردونه بندگی خارج کند.

لذا می‌فرمایند راه نزدیک کردن آن فاصلهای که به خاطر گناه افتاده این است که انسان از ترس دور شدن از خدا و به خاطر پشیمانی و ندامت، طوری گریه کند که اشکش جاری شود. دیگر جنّت خدا حتّی از سیاهی داخل چشم به او نزدیکتر می‌شود.

خدا می‌گوید: انسان بیا، ناله کن، اشک بریز تا من تو را بخرم و این دوری را با ناله و سحرخیزی و اشک نزدیک کن.

تنها زمان آشتی با دل خدا در دل شب و راه آشتی کردن، ندبه و فغان و اشک و ندامت و اظهار عجز در سحرگاهان است.

آمدن ما در دل شب و به خصوص لیالی قدر برای این است که بگوییم: خدا! ما جاهل بودیم، ما که دشمن نیستیم، از روی جهل، گناه کردیم. حالا هم آمدیم بگوییم پشیمانیم. هم پیش شما خجلیم و هم پیش آقا جانمان، امام زمان. مدام صدا می‌زنیم: «اللّهمّ عجّل لولیّک الفرج» امّا وقتی اعمالمان را می‌بینیم شرمندهایم! لذا امشب آمدیم این ندامت را با این ناله و فغانها اعلان کنیم.

عزیز من! امشب در خودت باش، به یاد امام زمان باش، صدقهای کنار بگذار و فکر نکن رفیقت کنارت هست، اگر احساس خجالت میکنی به جای دیگری برو ولی در جمعیّت باش و دستت را بالا بیاور و ناله و فغان کن.

الآن ملائکه فوج فوج میآیند و جایی هم بیشتر میآیند که اشک و ناله و فغان بیشتر باشد. ملائکه میآیند بالهایشان را به این اشکها میمالند. چه در این اشک نفهته شده که اینقدر نورانیّت و شفا و قدرت دارد؟!