داستان دعای ام داوود ، داستانی غمانگیز و پرماجرا است. در زمان منصور دوانیقی، خلیفه عباسی، محمد بن عبدالله بن حسن مثنی، یکی از نوادگان امام حسن مجتبی علیه السلام، به همراه برادرش ابراهیم، قیام کرد. این قیام سرکوب شد و محمد و ابراهیم کشته شدند. اما عبدالله محض، پدر محمد و ابراهیم، و تعدادی از سادات حسنی، دستگیر و اسیر شدند. داوود، پسر عبدالله محض، نیز در میان اسیران بود.
داوود را به بغداد، پایتخت خلافت عباسی، منتقل کردند و در سیاهچال زندان انداختند. مادر داوود، که فاطمه نام داشت، از این خبر بسیار ناراحت شد. او برای آزادی فرزندش تلاش کرد، اما موفق نشد.
یک روز، فاطمه به دیدار امام صادق علیه السلام رفت. امام صادق علیه السلام، که برادر رضاعی داوود بود، از او پرسید: «از داوود خبر تازهای نداری؟»
فاطمه با شنیدن نام داوود، اشک از چشمانش جاری شد و گفت: «مدت زیادی است از او خبری ندارم. میدانم که در زندان است و من از دوری او و سرنوشت نامعلوم او سخت در عذاب و ناراحتی هستم.»
امام صادق علیه السلام به فاطمه فرمود: «دعا کن. خداوند دعای تو را مستجاب خواهد کرد.»
فاطمه به خانه رفت و در شب ۱۵ رجب، با حضور قلب و اشک و آه، دعای ام داوود را خواند.
در روز بعد، خبر آزادی داوود به مادرش رسید. داوود از زندان آزاد شده بود و به مدینه بازگشته بود.
فاطمه از شنیدن این خبر بسیار خوشحال شد. او به امام صادق علیه السلام خبر آزادی داوود را داد. امام صادق علیه السلام فرمود: «این دعا، دعای بسیار مجربی است. هر کس با حضور قلب و اشک و آه این دعا را بخواند، خداوند دعای او را مستجاب خواهد کرد.»
از آن زمان تاکنون، دعای ام داوود در شب ۱۵ رجب خوانده میشود و بسیاری از افراد با خواندن این دعا، حاجات خود را دریافت کردهاند.
نکاتی درباره دعای ام داوود
دعای ام داوود، دعایی بلند است و خواندن آن زمانبر است. بهتر است این دعا را در مکانی خلوت و با حضور قلب بخوانید.
در هنگام خواندن دعا، سعی کنید که اشک از چشمان شما جاری شود. اشک، نشانهای از حضور قلب و اخلاص در دعا است.
اگر در هنگام خواندن دعا، به مشکلی بر خوردید، ناامید نشوید. به دعای خود ادامه دهید و از خداوند بخواهید که حاجت شما را برآورده کند.
امیدوارم که با خواندن دعای ام داوود، حاجات خود را دریافت کنید.