صدای تفنگ و سینه‌ای که از درد تنگ شد؛ این‌بار در جنگل‌های مازندران

صدای تفنگ و سینه‌ای که از درد تنگ شد. این‌بار نه از خان‌طومان سوریه، که از جنگل‌های شمال کشورمان، نه به سوی اشرار و سارقان امنیت و ثروت ملی مردم، بلکه به سوی جنگلبانی که همدم‌شان سرسبزی درختان شمال است.

سکوت جنگل، اما در بامداد جمعه سکوت جنگل شکست، پرندگان و موجودات اندک در جنگل هم از وحشت به یک سو رفتند و نظاره‌گر نابودی خانه و کاشانه‌ای بودند که بر روی درخت ساخته بودند.

 

همه فهمیدند اتفاق ناخوشی رخ داده، آخر صدای اره را از مدت‌ها قبل شنیده بودند، اما نمی‌دانستند فقط خانه آنها را دزدان جنگل به یغما نمی‌برند، بلکه آنها آن‌قدر تجاوزشان به جنگل و درختان سر به فلک کشیده زیاد شده که به هم‌نوع خود هم رحم نمی‌کنند.

 

نه نه؛ دزدان درختان با فضل‌الله علیپور هم‌نوع نبودند، او از قبیله تبر و اره نبود، او همدم درختان و جنگل بود و مراقب امین.

 

جنگلبانان، با دستانی بسته و سگ‌های باز

 

وقتی با دستان خالی و نبود امکانات، کم بودن حقوق و دستمزدشان باز هم پاسبانی در جنگل را ترجیح می‌دهند و شبانه‌روز با درختان و جنگل سر می‌کردند؛ سه مجروح و یک کشته خبری که از درگیری جنگل‌های نور مخابره شد و در نهایت به اذعان پلیس، دستگیری 5 تن از متهمان و قاتلان انسان و درختان در کمتر از 7 ساعت آیا این پایان جنگل‌کشی است؟ آیا باز هم با صدای اره و تیر و تفنگ آرامش جنگل‌نشینان بی‌زبان و محیط‌بانان بی‌پناه که با دستان خالی از طبیعت خدادادی مراقبت می‌کنند، شنیده خواهد شد؟

 

حدیتی از پیامبر اکرم(ص) درباره قطع درختان وجود دارد، در این حدیت نبوی آمده است: «شکستن شاخه درختان نزد من مانند شکستن بال فرشتگان است.» کاش کمی مسئولان در این باره فکر کنند و محیط‌بانان را بی‌امکانات سپر بلای متجاوزانی نکنند که این‌گونه پیکرهای زخمی و درد جانکاه را بر خانواده محیط‌بانان و جنگل‌بانان تحمیل کنند.

 

سناریوی بی‌نقص، مامور شهید، متجاوز شریر

 

اتفاق روز جمعه هفتم خرداد 95، اولین مورد نبوده، همچنانکه آخرین مورد نیز نخواهد بود. مکرر جنگل شاهد این رخداد تلخ در دو مقوله تجاوز به درختان و تعدی به جنگل‌بانان بود و شاید طنین گلوله متجاوزین که بر سینه مظلومان جنگلبان و محیط‌بان می‌نشیند، به دلیل بی‌مدافع بودن این مدافعان حریم سرمایه‌های ملی، بازتاب کم و انتزاعی داشته و هیچ‌گاه منتج به نتیجه اطمینان‌بخش و امنیت‌آفرین برای خانواده‌های این مدافعان بی‌نام و نشان نشده است.

 

واقعاً با چه منطقی عده‌ای از مردان پاک و دلسوز و حلال‌خور با دستانی خالی برای مراقبت از ثروت ملی راهی جنگل‌ها و مراتع می‌شوند و فکری برای سلامت آنان در قبال تهاجم متجاوزان به حریم جنگل و مراتع نمی‌شود؟!

 

چه کسی باید پاسخگوی همسر و فرزندان این عزیزان فداکار باشد؟. آیا نباید پس از این‌همه حادثه تلخ قابل پیش‌بینی، چاره جدی و اساسی اندیشید؟ چاره‌ای بازدارنده که هیچ متجاوزی به خود در قبال مجازات سنگین، اجازه تعدی و تجاوز به جنگل و محیط‌بان را ندهد.

 

سرعت برخورد قاطع، مطالبه عمومی

 

در کنار تجهیز و تسلیح جنگل‌بانان و محیط‌بانان و ترمیم حقوق و دستمزدهای آنان، رسیدگی فوری و قاطع به جرائم متجاوزان، که در مورد روز جمعه داغ بزرگی به دل مازندرانی‌ها گذاردند، از مطالبات جدی مردم بویژه مازندرانی‌های قدرشناس است.

در برخورد با متعدیان گستاخ به طبیعت، نباید دفع‌الوقتی انجام بپذیرد و فرصتی به این متجاوزان داده شود تا با مرور زمان، بتوانند از قاطعیت سیستم قضاء با استفاده از رانت‌ها و واسطه‌ها خلاصی یابند.