کبری حافظی در سال 1373 بعد از اخذ مدرک دیپلم علوم تجربی به خاطر علاقه فراوانش به معلمی در مرکز تربیتمعلم حضرت زینب کبری (س) بروجرد به تحصیل میپردازد دو سال بعد استخدام آموزشوپرورش میشود و در مدارس خرمآباد شروع به کار میکند.
کبری معلم میشود؛ به دانشآموزانش عاشقانه عشق میورزد و در کنار الفبای مدرسه، الفبای زندگی را هم به آنها میآموزد.
دانش آموزان را مثل بچههای خودش میداند تاجایی که دوری چندساعتهشان را تحمل نمیکند و هرروز مشتاقتر از قبل در پای تختهسیاه کلاسش درس "بابا آب داد" را با عشق برایشان معنا میکند.
او در کلاسهای درس از هدفهای بزرگ برای دانشآموزانش میگوید و آنها را برای آینده سازی تربیت میکند.
همین عشقش به معلمی باعث میشود که بارها از سوی مسئولان آموزشوپرورش مورد تشویق قرار بگیرد و معلمی نمونه شود.
روزی که کبری، تصمیم گرفت معلم شود شاید هیچگاه فکرش را هم نمیکرد که روزی ناچار شود بین دو عشق بزرگ زندگیاش یکی را انتخاب کند اما تقدیر بهگونهای دیگر ورق میخورد تا اینکه کبری در فصل دیگری از زندگی پرفرازونشیبش را نه در کسوت معلمی بلکه این بار به تأسی از معلم بزرگ کلاس عاشورا؛ حضرت زینب کبری سلام علیها در کسوت پرستاری فداکار تجربه کند.
بزرگترین تصمیم زندگی کبری وقتی رقم میخورد که همسرش آقا سید نور خدا موسوی مفرد؛ جانباز صد درصد لرستانی در مبارزه با اشرار گروهک تروریستی عبدالمالک ریگی در 17 اسفندماه 87 در منطقه لار استان سیستان و بلوچستان در عملیات کمین براثر اصابت گلوله به سرش به درجه رفیع جانبازی مفتخر میشود.
آقا سید که خرمآبادیها او را با اسم شهید زنده میشناسند باگذشت هفت سال از آن واقعه همچنان در کما به سر میبرد و از آن سال تاکنون همسرش با فداکاری و ایثاری زینب گونه از کار موردعلاقهاش دل میبرد تا به پرستاری از همسرش بپردازد.
در این سال ها با عشق و علاقه به مراقبت از همسرش پرداخته است و بهتنهایی بار زندگی را به دوش میکشد تا در ایثار و ازخودگذشتگی کم از همسر جانبازش نداشته باشد.
کبری که این روزها خانهاش میعادگاه عاشقان و عارفان از جایجای ایران اسلامی است و کمتر روزی اتفاق میافتد که همسرش زائر نداشته باشد تکلیف چگونه عاشق زیستن را برای همه میهمانان خانهاش مشق میکند.
معلم فداکار قصه ما،برکت خانهاش را وجود نور خدا میداند و میگوید: پرستاری از فرزند حضرت فاطمه الزهرا (سلام علیها) بزرگترین افتخار زندگیاش بوده است.
نام معلمی با ایثاروفداکاری عجین شده است و او این بار درس زندگی کردن را در خانهاش برای همگان توصیف میکند و یادمان میدهد که چگونه باید ایستاد و سرخم نکرد.
معلم فداکاری که درس ایمان را بیش از هفت سال است که عملاً در زندگیاش پیاده میکند و همین "تصمیم کبری" او را به پرستاری نمونه تبدیل کرده است.
به بهانه روز معلم به سراغ این معلم فداکار میرویم تا از نزدیک با او گفتوگو کنیم؛خانم معلم میگوید: معلمی شغل نیست بلکه هنر است و من عاشق هنر معلمیام.
او میگوید دانش آموزان مدرسهاش را بهقدری دوست دارد وبه آنها عشق میورزد که آن زمانی که در مدرسه تدریس میکرد همیشه بعد از اتمام کلاس دانش آموزان برای رفتن به خانه در طول مسیر همراهش میشدند.
کبری بااینکه دیگر چند سالی است که معلمی نمیکند ولی هنوز همدلش برای مدرسه پر میزند و گاهگاهی که دلش برای معلمی تنگ میشود به مدرسهاش سر میزند و بعضی وقتها هم دانش آموزان را به خانهاش دعوت میکند.
دریکی از همین روزهای دلتنگی این بار دانش آموزان مدرسهاش برای عیادت از آقا سید و قدردانی از زحمات معلمشان به خانهاش میآیند.
دانش آموزان با گل و شیرینی قدم در خانهاش میگذارند تا از نزدیک اسوههای ایثار و فداکاری شهرشان را ببینند.
معلم این بار کلاس درس را به خانهاش میآورد و برای دانشآموزانش از شجاعت همسرش میگوید که برای تأمین امنیت جان هموطنانش با اشرار درگیر میشود تا نتوانند پا ازگلیمشان درازتر کنند.
او به دانشآموزانش میگوید که اگر فداکاری آقا سید نبود الان آنها نمیتوانستند با آرامش درس بخوانند؛ سیدنورخدا از خودش گذشت تا شماها درس بخوانید؛ بزرگ شوید و به آرزوهای بزرگتان برسید.
دانش آموزان که درس امروزشان را خوب از معلمشان یاد گرفتهاند اشک در چشمانشان حلقه می زند و درهمان جا به آقاسید و معلمشان قول میدهند تا آنها در آینده تصمیمات بزرگی برای کشورشان بگیرند.
خانم معلم میگوید: در طول این هشت سال شخصیتهای بسیار مهمی ازبالاترین مقامات و مسئولان کشوری به دیدار آقا سید آمدهاند ولی لحظه دیدار دانش آموزان را با هیچ چیز عوض نمیکنم.
وی ادامه میدهد: دانش آموزان آمدند نشستند خیلی ذوق میکردند میخواستند بفهمند به کجا آمدهاند با زبان بچه گانه برایشان توضیح دادم باید کسی باشه بره دفاع کنه که ما راحت زندگی کنیم و همین مسئله را که درک کردند گریه میکردند و این برای من خیلی ارزشمند بود.
حافظی میگوید: معلمان به خودشان افتخار کنند چراکه بزرگ معلم دنیا ائمه و انبیا بودند؛ معلمی انسان ساز است؛ ما درسهای خدا شناسی را از ائمه یاد گرفتهایم و این افتخار بزرگی است ان شالله که بتوانیم پیرو راهشان باشیم.
خانم معلم این روزها خودش را دانشآموز مکتب سید نور خدا میداند و امیدواراست که در کلاس درس سیدنورخدا قبول شود.