بی اعتمادی بین دانش آموزان و مربیان مدارس

گروه اجتماعی - دکتر ناصر قاسم زاد با بیان این مطلب اظهار کرد: دوره نوجوانی با برانگیختگی، تحریک پذیری فراوان، شوک شدن در مراحل مختلف همراه است و در این دوره نوجوان با حس یاس و ناامیدی و ... مواجه می شود بنابراین این دوره دارای شرایط مهم و حیاتی برای فرد است و بسیار جدی باید تلقی شود.

 

به گزارش افکارنیوز، وی افزود: نوجوان در این دوره شکست را سخت می پذیرد، فرد در گروه های همسالان، آموزشی، مدارس و... مورد قضاوت قرار می گیرد و از دید خود دائم زیر ذره بین قرار دارد بنابراین شرایط روحی و عاطفی وی به نوعی از دید اطرافیان و گروه های مختلف می تواند متغیر شود.

 

این روانشناس بیان کرد: در کنار این شرایط، بحران بلوغ نیز بر روی فرد اثرات مختلفی دارد که عوامل مختلف باید با هم در سلامت گذر کردن نوجوان از این دوره با هم همکاری کنند.

وی توضیح داد: شرایط فردی، خانوادگی، روابط والدین با او و برعکس، گروه های دوستان و مدرسه و محیط آموزشی، وضعیت عاطفی و روحی فرد از کودکی تا کنون، تاکید خانواده بر شکست نخوردن و موفق بودن در دوره تحصیل و ... سبب می شود تا فرد در دوره نوجوانی با مشکلات متعدد مواجه شود و با کوچکترین شکست و یا شوک احساس یاس و ناامیدی کرده و به خودکشی گرایش می یابد.

وی تصریح کرد: از دید نوجوانان شکست ها و شوک ها می تواند مواردی مانند نمرات درسی، قضاوت ها و نگاه های غلط و ... باشد که می تواند موجب سرخوردگی فراوان شده و در نهایت فرد را به سمت خودکشی سوق دهد.

وی ادامه داد: در برخی موارد سابقه اختلالات عصبی در فرد و محیط خانواده وجود دارد که به مسائل تربیتی وی باید توجه کرد اما در حال تعداد این افراد کم است.

قاسم زاد درباره نقش آموزش و پرورش در پیشگیری از گرایش دانش آموزان به خودکشی گفت: در آموزش و پرورش جایگاه مشاوره و خدمات روانشناختی بسیار کم رنگ و ضعیف بوده و در مقابل تعداد روانشناسان کارآزموده و باتجربه در این بخش به نسبت دانش آموزان نیز کم است و تناسبی با نرخ جمعیت دانش آموزان مدارس ندارد.

وی توضیح داد: به عبارت بهتر به ازای هر 150دانش آموز باید حداقل یک روانشناس در مدارس وجود داشته باشد اما متاسفانه شاهد هستیم که به ازای هر 300 دانش آموز حداقل یک روانشناس در مدارس حضور دارد، بنابراین معاونان و یا مدیران مدارس بر اساس تجارب حرفه ای خود، وظیفه روانشناسان را برعهده می گیرند  و در کارها دخالت می کنند و مشخص نیست آیا نوع دخالت آنها درست است یا خیر؟

این روانشناس بیان کرد: کارآمد نبودن و به روز نبودن اطلاعات این عزیزان سبب شده تا نتوانند خدمات خوبی به دانش آموزان ارائه دهند و مساله ارجاع برخی دانش آموزان برای ادامه روند درمان به کلینیک های درمانی نیز در مدارس ناشناخته بوده و به آن توجهی نمی شود.

وی تاکید کرد: متاسفانه در فضای مدارس اعتماد متقابل بین مربیان و دانش آموزان بسیار کم رنگ است و دانش آموزان مسائل و مشکلات خود را مطرح نمی کنند زیرا دائم نگرانند از سوی مسوولان مدرسه و گروه دوستان و همسالان انگ بخورند، مگر اینکه مشکلات یک نوجوان آشکار باشد در این صورت معلمان متوجه شده و ماجرا را دنبال می کنند.

قاسم زاد اظهار داشت: والدین نیز اعتماد نمی کنند مسائل و مشکلات فرزند خود را با اولیای مدارس در میان بگذارند زیرا می ترسد ایرادات بچه ها بر علیه آنها استفاده شود بنابراین منکر موارد می شوند.

وی افزود: در دوره نوجوانی و بحران بلوغ شرایط ایجاب می کند که خانواده ها و فرزندان از خدمات روانشناختی استفاده کنند اما متاسفانه این کار انجام نمی شود و اعتمادی نیز بین والدین و اولیای مدارس وجود ندارد بنابراین مشکلات نوجوانان باقی می ماند.

مدیر عامل جمعیت حمایت از سلامت بهداشت و روان جامعه گفت: در سیستم آموزش و پرورش کشورمان به مساله بهداشت روان دانش آموزان اصلا توجهی نمی شود و این مساله در نطفه خفه شده در حالی که به جرات می توان گفت کارکرد و عملکرد مدارس در برخورد و مواجهه با مسائل روحی و روانی دانش آموزان بسیار ضعیف و بد است.