حالا پنجاه و نهمین سالی است که او به دنیا آمده؛ کارگردانی که به سختی تن به «حرف زدن» میدهد و ترجیح میدهد بیشتر به زبان تصویر از باورهایش بگوید اما زمانی هم که زبان باز میکند، بیپرده سخن میگوید؛ همواره معترض است چه وقتی تکریمش میکنند و چه وقتی به گمان خودش عدهای علم دشمنی با او و باورهایش برمیدارند...
امروز اول مهرماه سالروز تولد ابراهیم حاتمی کیا ست. فیلمسازی برخاسته از روزهای پرغبار دفاع مقدس که هرچه میسازد از باورهایش میآید، از اعتقاداتی که کماکان پایش ایستاده و به پشتوانه همانها در قبال انتقاداتی مانند «دورهات تمام شده مربی» و «در اوج خداحافظی کن» تا به امروز حتی یک قدم هم عقب نشینی نکرده است.
حاتمیکیا در تمام سالهای فیلمسازیاش جنجال زیاد به پا کرده است؛ گاهی حرفهایی به زبان آورده و مواضعی گرفته که حتی حرص هوادارانش را هم درآورده، اما چه کسی میتواند کتمان کند که بخشی از حافظه تاریخی سینمای ما وامدار هنرمندی و باورمندی توأمان او است؟ لذت تماشای «مهاجر»، «دیدهبان»، «از کرخه تا راین»، «آژانس شیشهای»، «روبان قرمز»، «ارتفاع پست»، «به نام پدر»، «بهرنگ ارغوان»، «بادیگارد» و… مگر قابل کتمان است؟
کافی است یک بار فارغ از تمام این حواشی و حرص خوردنهای گاهبهگاه، چشممان را ببندیم و به یاد بیاوریم شخصیتهای معترض فیلمهای حاتمیکیا را که در خلوت و جلوت فریاد میزنند؛ از سعید «از کرخه تا راین» که آن گوشه دنیا در کنار راین در آن تاریکی از روی آن نیمکت برمیخیزد و میگوید «چرا اینجا؟ رو زمین دنبالت گشتم نبودی، تو دریا دنبالت بودم نکُشتی، تو جزیرهها دنبالت گشتم، ولی فقط چشمامو گرفتی… این تن رو نبردی، چرا اینجا، من شکایت دارم، من شاکیام، پس کو رحمانت پس کو رحیمت…»
یا آن دیالوگ پرویز پرستویی در «به نام پدر» که بغضش تمام جانش را گرفته و در آن تپه سرسبز سر به آسمان میگیرد و میگوید: «این پارو بگیر، پای حبیبهمو بهم پس بده، من یه پدرم، من جنگیدم نه اون، من اعتقاد داشتم نه اون…»
آن گاه است که یادمان میآید ما بارها و بارها با تماشایشان در درون خود شکستهایم، بارها دلمان رقیق شده است و بارها او را با همان شمایل در گوشه ذهنمان ستودیم.
سینمای حاتمیکیا کم ندارد از این قصهها، کم ندارد از این لحظهها… امروز تولد حاتمی کیاست، همان کارگردانی که یک همزمانی نمادین، سالروز تولدش در آستانه هفته دفاع مقدس است و اساساً نامش گویی با این حال و هوا گره خورده است.
«دیدهبان» نه فقط نقطه آغاز که یکی از قلههای کارنامه پربار ابراهیم حاتمیکیا است. فیلمی که هنوز بسیاری از منتقدان آن را در صدر فهرست برترینهای سینمای دفاع مقدس جای میدهند و تماشای چندبارهاش هنوز هم لطمهای به طعم و مزه دلنشینش وارد نکرده است.
همزمان با زادروز ابراهیم حاتمیکیا و در روزهای مرور کارنامه سینمای ایران در حوزه روایت دفاع مقدس، با اصغر پورهاجریان بازیگر و مسئول جلوههای ویژه «دیدهبان» به گفتگو نشستیم؛ هنرمندی که خاطرات بسیاری از روزهای جان گرفتن روایت «دیدهبان» در مقابل دوربین ابراهیم حاتمیکیا دارد.
«دیدهبان» بهدور از غلو و هیجان کاذب
اصغر پورهاجریان بازیگر و مسئول جلوههای ویژه میدانی فیلم سینمایی «دیدهبان» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا با اشاره به ماندگاری این اثر گفت: «دیدهبان» فیلمی دفاع مقدسی با ویژگیهای فرهنگ و ملیت ایرانی است چون در آن سعی شده همه اتفاقات و حوادثی که در جنگ به وقوع پیوسته است، به تصویر کشیده شود و از غلو و هیجانات کاذب دوری کند که معمولاً در فیلمهای جنگی مرسوم بود. درواقع «دیدهبان» از حادثهپردازیهایی که معمولاً خیلی منطقی به نظر نمیرسد دوری کرده است.
وی ادامه داد: آدمهای «دیدهبان» آدمهایی هستند که در فضای جنگ میدیدیم، آنها دقیقاً همان آدمهای در شهر بودند. آدمهایی که ما با آنها زندگی میکردیم. درواقع «دیدهبان» یک فضای ملموس و قابل باور دارد و به همین دلیل بعد از گذشت ۳۳ سال همچنان مردم آن را میبینند و با آن ارتباط برقرار میکنند هرچند بالاتر از صدبار از تلویزیون پخش شده ولی تماشاگر دوست دارد این نوع فضا را ببیند.
پورهاجریان افزود: شاید سینمای دفاع مقدس ما به لحاظ تکنیکال رشد کرده باشد و «دیدهبان» نسبت به فیلمهای امروزی عقب باشد، ولی به لحاظ مضمون، محتوا و فضا، آدمهایش دست یافتنی و ملموس هستند و مخاطب بیشتر میتواند با آن ارتباط برقرار کند. برای مثال آنهایی که در جنگ حضور داشتند میدانند بچههایی که در مقرها و چادرهای جنگ زندگی میکردند، جوک میگفتند، شوخی میکردند، کشتی میگرفتند و… درواقع آدمهایی بودند که ما با آنها زندگی میکردیم، قدیس نبودند.
این سینماگر ادامه داد: در سالهای ابتدایی جنگ هم در فیلمها نمیدیدیم که فرد جبههای آدمی باشد که از کودکی نماز شب میخوانده و به مسجد میرفته است، چون این موضوعات رزمندگان را دست نیافتنی میکرد. فیلمهایی که آن زمان ساخته میشد ما خودمان را به عینه در آثار میدیدیم و یا خاطراتی که اطرافیانمان از جنگ میگفتند با تماشای این فیلمها برایمان زنده میشد، به همین دلیل مردم بیشتر با آن فیلمها ارتباط برقرار میکردند.
این مدیر جلوههای ویژه تأکید کرد: باید توجه داشت بازسازی هر پلان از فیلمهای غرب و هالیوود جزو غیرممکنها در سینمای ایران است چون سرمایه، تکنیک و ادوات ما به اندازه آنجا نیست با این وجود فضاسازی بر اساس فرهنگ خودمان باعث میشود مردم با فیلمهای خودمان ارتباط برقرار کنند مثلاً ما داستان کسی که پیکرش بعد از ۱۰ سال پیدا شده را در فیلم سینمایی «خداحافظ رفیق» دیدیم و برای ما قابل باور بود اما گاهی با شخصیتپردازی نادرست، کاراکترها خندهدار هم میشوند چون شکل فیلمسازی ما به ویژه در حوزه دفاع مقدس به شدت از سینمای غرب فاصله دارد.
پورهاجریان با اشاره به تجربه حضورش در فیلم «دیدهبان» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا بیان کرد: من وقتی ۲۵ سالم بود در «دیدهبان» حضور پیدا کردم، ولی واقعاً فکر نمیکردم در این فیلم همکاری داشته باشم. «دیدهبان» دومین فیلم من بود و خیلی درگیر قرارداد و پول نبودم، اصلاً ما آن زمان بیشتر دوست داشتیم در یک فیلم دفاع مقدسی با آن حال و هوایی که به آن اعتقاد داشتیم، حضور پیدا کنیم حاتمی کیا هم از این قاعده مستثنی نبود.
وی ادامه داد: حاتمیکیا وقتی فیلم اولش با نام «هویت» را ساخت، فیلمش اصلاً تیتراژ نداشت و تنها با نام خدا آغاز میشد که این موضوع نشأت گرفته از اعتقادات ما در آن سالها بود. ما هم، چنین باوری داشتیم. فکر میکردیم سینما میتواند بخشی از کار جبهه و ایثار باشد.
بازیگر «دیدهبان» افزود: حاتمی کیا دوست داشت آدمهای جنگ با همان شکل و شمایل واقعی خود، با نوع حرکت و حرف زدن خود در فیلمش حضور داشته باشند. او مدتی را برای پیدا کردن بازیگران «دیدهبان» وقت گذاشت، گروه او نیز برای نقش «حسن آرپیجی زن» خیلی دنبال بازیگر گشتند اما این کارگردان بعد از یک ماه هنوز آن چیزی را که میخواست، پیدا نکرده بود. همان زمان آقای سلطانیان مشاور انتخاب بازیگر، من را به او پیشنهاد داد اما من فکرش را هم نمیکردم روزی در فیلم حاتمیکیا حضور داشته باشم، با این وجود تست گریم روی صورتم انجام شد و گفتند من به این نقش میخورم و به همین ترتیب این نقش را بازی کردم.
وی ادامه داد: انتخابم بهعنوان بازیگر در حالی بود که همزمان مسئولیت جلوههای ویژه «دیدهبان» را هم برعهده داشتم که آن زمان برای ما کار سختی هم بود چون آغاز راه ساخت فیلمهای دفاع مقدسی بود و امکانات کمی داشتیم. مضاف بر اینکه خودم هم باید در فیلم بازی میکردم. اطراف من شلیک صورت میگرفت و انفجار میشد که اتفاقاً خودم باید این کارها را انجام میدادم هماهنگی این شرایط کار سختی بود. اینچنین بود که من انتخاب شدم تا هم بازی کنم و هم کار جلوههای ویژه را بر عهده داشته باشم.
پورهاجریان با بیان اینکه در سالهای اخیر تمایل به ساخت فیلمهای دفاع مقدسی کم شده است، اظهار کرد: دیگر ساخت فیلمهای دفاع مقدسی سخت شده که بخشی از این موضوع طبیعی هم هست، توجه داشته باشید که در آن دوران بحث هماهنگیها و همکاریها راحتتر بود، نهادهای نظامی چون خودشان درگیر مسائل دفاع مقدس بودند، امکانات در اختیار داشتند، مسئولانش تصمیم میگرفتند از فیلمهای دفاع مقدسی حمایت کنند و آن ادوات را در اختیار فیلمسازان قرار میدادند. ولی حالا فیلمسازان برای در اختیار گرفتن همین ادوات باید تاییدیه سپاه، ارتش، حفاظت و… را داشته باشند که هرکدام این نهادها خرده فرمایشات مفصلی دارند و فیلمساز را دلزده میکنند. ضمن اینکه برگشت سرمایه هم در این گونه سینمایی مثل سابق نیست.
چرا امروز کسی باید سراغ سینمای دفاع مقدس برود!؟
وی گفت: این نوع سینما مخاطب خاص خود را دارد و نمیشود به دنبال برگشت سرمایه آنچنانی در آن بود این نوع فیلمها هزینه بر هستند و برگشت سرمایهشان به مراتب سختتر است درواقع وقتی یک فیلم طنز و امروزی ساخته میشود هم هزینهاش کمتر میشود، هم پروسه ساخت آن راحتتر است، سرعت ساخت بیشتر و انجام هماهنگی آن آسودهتر و برگشت سرمایهاش تضمین شده تر است از همین رو کمتر کسی به سراغ ساخت آثاری در حوزه دفاع مقدس میرود.
این هنرمند در پایان تأکید کرد: سوال من این است که اصلاً چرا باید کسی سراغ این فیلمها برود؟
فیلمسازانی که آن زمان فیلم میساختند، نوع فیلمسازیشان ایدئولوژیک بود، امری که به منزله پایبندی به آرمانهایشان بود، آن روزها همه معتقد بودند همه بخشهای جامعه برای جنگ و ایران زحمت میکشند پس سختیهای ساخت فیلم دفاع مقدسی را هم به جان میخریدند، ولی امروز میبینیم که همه به دنبال سرمایه و سود خود هستند، به دنبال این هستند که چه مجاز و چه غیرمجاز یک قران خود را صد تومان کنند! بعد هم بعضیها همین پولها را برمیدارند و از مملکت میروند! در چنین شرایطی سختی کار گروهی که مجبور است در مرداد و شهریور ماه در شهرک دفاع مقدس در گرد و خاک و انفجار با حداقلهای مالی و حمایتی کار کنند، به مراتب دشوارتر میشود.